eitaa logo
برگ و بار ...✒️
696 دنبال‌کننده
701 عکس
1 ویدیو
1 فایل
مروری بر زندگی و آثار استاد جواد محدثی صفحه ی اینستاگرام: Javad.Mohaddesi@ کانال ایتا: javadmohadesi@
مشاهده در ایتا
دانلود
«مکتب جاودانی» اَلا دین اسلام ، ای مکتب جاودانی تو زیباترین ایده و بهترین آرمانی رها سازِ خَلقی ، صفا بخشِ جانی امید آفرین ، در دل و چشم مستضعفانی * الا دین اسلام ، ای مکتب جاودانی تو راه نجات ستمدیدگانی تو در دیده ی ما تو در قلب امّت فروغ فروزان حق ، می نشانی * الا دین اسلام ، ای مکتب جاودانی! تو در زندگی مشعل فکر و رهتوشه ی عمرمانی اَلا کعبه ... ای روحبخش مسلمان الا کعبه ...ای محور دین و ایمان تو ، بام بلند رهایی تو الهام بخش و غرور آفرینی * اَلا دین اسلام ، ای مکتب جاودانی اَلا کعبه ، ای خانه ی عشقمان را تو ، کانون دل و دیده را محور و چنگ جان را ، تو قانون الا قبله ، ای مظهر اتحاد جهانی تویی رمز وحدت تویی مایه ی مجد و شوکت تو در حمله ی دشمنان ، منبع قدرت قلبمانی الا دین اسلام ای مکتب جاودانی... ▪️سروده ی جواد محدثی /قم-بهمن ۱۳۵۹ش 🔷 🔷 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
« قبله ...🕋 » ز دامان سیاه آسمان ، تیغ سحر از بطن تاریک افق ، سر زد جهان از انفجار فجر، روشن شد نسیم عِطر آلود بهشتی ، حلقه بر در زد فشار پنجه ی شب بر گلوی صبح ، پیدا بود که از گلدسته ی مسجد مؤذن ، نغمه ی «الله اکبر» زد. شراب خواب، از جام دو چشمم ریخت دلم در در بیکرانْ آفاقِ سرشار از خدا ،پَر زد. به سوی «قبله» رو‌ کردم نمازم جلوه ی راز و نیازم بود نشان سوز و سازم بود. در آن معراج تنهایی، هزاران و هزاران چهره را دیدم که از هر سو ، ز شرق و غرب این عالم «جهت» را جستجو کردند هزاران و هزاران چهره ی پاک خداجویان درون خانه ها، محراب ها، در دشت و صحراها درون مسجد و معبد زِ کنج انزوای بند و زندان ها، به آب عشق حقجویی وضو کردند زن و مرد و جوان و پیر سیاه و زرد سفید و سرخ نژاد ترک و بربر ، رومی و زنگی عجم ، هندی ، عرب ، افغان به سوی قبله رو کردند همه با یک زبان، در یک جهت، با خالق خود ، گفتگو کردند *** سکوت بامدادی بود میان موج های ساکت و بی حرف به گوشم می‌رسید آهنگ شورانگیز و زیبای نیایش ها من از عمق سکوت سرد طنین عاشقان را می‌شنیدم از زبان صبح فضا از نغمه ی تسبیح و تکبیرِ سحر خیزان دلاویز و معطر بود دل هستی پُر از «الله اکبر» بود من از برق نگاهم در پگاه، آن روز می‌دیدم مسلمانان عالَم را _ دوانده ریشه در اعماق _ که دهها نسل ، اندر راستای تنگه ی تاریخ هماره ، هرکجا ، هر روز و صبح و ظهر و عصر و شام به هنگام نیایش ، چهره ی خود را به سوی قبله می‌گیرند پس از عمری به آن «سو»، روی آوردن همیشه در ستیز و صلح و مرگ و زندگانی شان پس از عمری به سوی کعبه شان بودن اندر واپسین دم هم ، به سوی قبله می میرند! به کانون فروغ افروز خود دلگرم و پابندند که بیدارند و آزادند نه در گردن طناب بردگی دارند نه در سر ، خواب ،در پا ، بند نه با شرق و نه با غرب اند نه با هر جبهه ای با شیوه ی خصمانه ، هم پیمان و پیوندند چنین نسلی ، به روی مرگ می‌خندند! *** الا ... ای قبله ، ای رمز محبت ها و الفت ها و وحدت ها الا... ای مظهر اندیشه ی توحید نشان جاودانِ روحِ ملت ها، تجلی گاه شورانگیز فکرِ امتی آگاه تو کانون همایشگاه میلیون ها دل روییده از خونی تو مغناطیس دلهایی و ما ، با روح آتشناک و پاکی ، کهربای کعبه را چون «کاه» ! الا ! ای ملت حق ، ای مسلمان ، وارث توحید ابراهیم هم اکنون پرچم توحید بر روی زمین افتاده خاک آلود ، خون آلود حقیقت ، رهروان تازه می‌خواهد ! هجوم سخت دشمن را ، مگر بر خانه ی ایمان نمی‌بینی ؟!... ردا پوشانِ شرکِ شوم، درون مسجد توحید، میان معبد «الله» برای خویشتن ، بتخانه می‌سازند مسلمان...! ای گرفته رایت خونین حق بر دوش، چرا از جا نمی خیزی؟! خطر در راه و طوفان در خروش و دشمن حق در کمین، _ کین توز،بیش از پیش _ و زخم ضربه ، هم از جانب بیگانه ،هم از خویش ، هماورد تو تا دندان ، زره پوش است نبردی سخت در پیش است چرا بر پا نمی‌خیزی؟... ✍🏼جواد محدثی / زندان اصفهان۲۲ شهریور ۵۷ 🔰 🔰 🍃کانال برگ و بار ... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی 🌐 eitaa.com/javadmohadesi