eitaa logo
باغ مهتاب: کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی
59 دنبال‌کننده
521 عکس
34 ویدیو
23 فایل
معرفی آثار و ثبت نمونه هایی از نوشته هایم
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها، مردم خوب ما، در مراسم تشییع دل ها و جان های شهیدشان، به ویژه جان پاک خویش شرکتی شکوه مند و شیدایی دارند. شهد عشق و شرافت و شور انگیزی، بصیرت و بی پروایی و ولایت مداری در کام شان مانده گار و پایا باد!
سید بزرگوار! هم محله ای و هم مدرسه ای عزیز! یاد و خاطره ی شیرین این دیدار، هرگز از یادم نمی رود. آرزو می کنم با برخورداری از شفاعتت ، خداوند، توفیق چنین دیدار و عرض ارادتی به مقام شامخ ات را در بهشت هم به من عنایت فرماید!
پاکان و نیکان نگاهی گذرا به زندگانی هفت تن از بزرگان [ علامه محمد اقبال لاهوری، علامه عبد الحسین امینی، علامه محمد تقی بهلول، علامه محمد تقی جعفری، علامه سید محمد حسین طباطبایی، علامه محمد حسین کاشف الغطا، علامه ی شهید مرتضی مطهری ] نوشته ی جواد نعیمی ناشر: سیمرغ خراسان ۱۰۷ صفحه ی رقعی
باز نشر تازه ی مجموعه ی چهارده جلدی قصه های زنده گانی چهارده معصوم علیهم السلام، نوشته ی جواد نعیمی سومین باز نشر این مجموعه، به تازه گی و به همت به نشر( انتشارات آستان قدس رضوی ) روانه ی بازار کتاب شد، تا به این ترتیب شمارگان انتشار این آثار از سوی این ناشر به ۵۴۰۰۰ نسخه برسد که با احتساب چاپ های دیگر این کتاب ها به وسیله ی ناشران دیگر، مجموع شمارگان این چهارده جلد بالغ بر یک صد و چهل و یک هزار نسخه شود.
جای تو، قلب ما... ای امام! وقتی که آمدی، ستم رفت، شاه رفت، پلیدی رفت، تباهی و سیاهی رفت. وقتی که آمدی، لاله‌ها سر از خاک درآوردند و فرشی برای قدم‌های مبارک تو شدند. وقتی که آمدی، باغچه‌هامان گل داد، دل‌هامان شادمان شد و مردم ما، جشن گرفتند. وقتی که آمدی،‌ عشق را به ما دادی، ایمان را به ما هدیه کردی، ایثار را به ما آموختی. وقتی که آمدی، آزادی، شاد و مسرور به خانه ما آمد، استقلال نصیب ما شد، و جمهوری اسلامی برقرار گردید. وقتی که آمدی، به همه‌ی خیرها، امیدها و خوبی‌ها رسیدیم. ای امام! وقتی که رفتی، لاله‌ها پژمردند، گل‌ها مُردند، بلبل‌ها سر به زیر پرها بردند. وقتی که رفتی، همگان نالیدند، دل‌هامان گرفت، سیاه‌پوش شدیم، و گل‌هامان همه خشکیدند. وقتی که رفتی، عشق و دوستی تو، هم‌چنان در دل ما زبانه کشید و ما ناباورانه بر اندوه رفتن تو گریستیم. وقتی که رفتی، تنها ماندیم، غریب شدیم، بی‌رهبر و یاور و بی‌پدر شدیم. وقتی که رفتی، بغض گلوهایمان را فشرد. درد، عمق جان‌مان را فراگرفت، و اندوه، استخوان‌های‌مان را سوخت. وقتی که رفتی، خنده از لبان‌مان گریخت، و ماتم و مصیبت همه‌جا را فراگرفت. ای امام! اگرچه دوری از تو، برای ما بسیار سخت و تلخ است. اگرچه، فراق تو سر ما را بر زانو نشانده است، اگرچه بی‌تو بودن را هرگز باور نمی‌کنیم، اگرچه بسیار دل‌شکسته و اندوهگینیم، امّا با روح بلند تو پیمان وفاداری و استواری می‌بندیم. ای امام! هم‌چنان با قلبی مطمئن و دلی آرام و روحی شاد، در جوار رحمت کردگار بیاسای و از نعمات او بهره‌ گیر. همه‌ی مردم ایران زمین، پاسداران نهضت تو و رهروان مکتب تو هستند. مردم ما، عاشق خدا و قرآن‌اند، و به تو که عاشق‌ترین مردم به خدا و قرآن بودی، صمیمانه عشق می‌ورزند. پس، ای امام! راه تو، راه ماست، جای تو، قلب ماست! بر گرفته از کتاب سرود سبز باران، نوشته ی جواد نعیمی
شمیم آن گل غایب محموعه ی نثر ادبی نوشته ی جواد نعیمی ناشر : انتشارات سیمرغ خراسان سال انتشار: ۱۴۰۲ [ ویراست دیگری از کتاب سرود سبز باران، چاپ ۱۳۷۲] ۷۴ صفحه ی جیبی
خوش بختانه، برخی از کوتاه نوشته هایم به ویژه در زمینه ی حجاب، در جای جای میهن اسلامی مان به صورت پرده، تابلو، دیوار نوشته، پوستر و مانند این ها تکثیر و منتشر شده. این یک نمونه است.:
سلام! من حجابم آشنای بانوان نیک اندیش دست گیر آنانم و به پاهای شان برای پیمایش راه پاکی ها مدد می رسانم بوی خوش گل بوته های عفافم یاور همه گانم!
چه نیکو، چه زیبا چه پر بار و والاست در زنده گانی که در هر گزینش تو، اصلح بخواهی تو ، برتر گزینی!
بخشایش گر جوان امام نهم و معصوم یازدهم، در همان سال که با ام الفضل، دختر مامون؛ ازدواج کرد، بغداد را به مقصد مدینه نیز ترک گفت و تا سال دویست و بیست، در آن شهر زیست. در زمانی که معتصم به جانشینی مامون رسید، از آن جا که یکی از مخالفان ازدواج دختر مامون با امام جواد علیه‌السلام و از دشمنان آن بزرگوار، به شمار می رفت، اکنون که می دید مامون، سر در نقاب خاک فرو پوشیده، اما دامادش ابن الرضا -که درود خدا و بنده گانش بر او باد- هم چنان مورد احترام، تکریم و تعظیم مردم مسلمان است، برآشفته و نگران بود و نیز از آن بیم داشت که مردم در سایه ی شخصیت برجسته و معنوی و محبوبیت امام جواد علیه‌السلام؛ علیه حکومت وی به پاخیزند. او با این گمان که از وقوع یک خطر احتمالی پیش گیری کند، مولای ما را از مدینه به بغداد فراخواند تا بتواند ایشان را به گونه‌ای مستقیم زیر نظر داشته باشد. هنگامی هم که کینه توزی ها و رفتارهای نابخردانه ی معتصم، خلیفه ی پلید عباسی، به روی گردانی ها و مخالفت های هم سرِ امام با وی؛ افزوده شد، تصمیمی شوم و توطئه ای غیرانسانی شکل گرفت! توطئه ای که سبب به شهادت رسیدن نهمین گل محبوب محمدی و رهبر والای مردمی، حضرت امام محمدتقی علیه‌السلام شد! □□□ هر چند که تاریخ نگاران، درباره‌ی چه گونه گی شهادت و قاتل پیشوای دین مبین، نور آسمان و زمین، حضرت امام نهمین، نظرهای گوناگونی ارایه کرده اند، اما مشهورترین گزارش آنان، بدین نکته اشاره دارد که همسرِ بی وفا، منحرف و قدر نشناس ایشان، یعنی ام الفضل- که از رحمت خدای به دور باد- به تحریک عمویش معتصم و به وسیله ی زهری که او برایش فرستاده بود، امام جواد جوان را مسموم کرده و به شهادت رسانید! گفته می‌شود ام الفضل، با خورانیدن انگور رازقی زهر آلود به آن بزرگوار، به این کار ناپسند و خیانت آشکار دست یازید! همین که زهر، در بدن مقدس امام کارگر و اثر‌گذار شد، ام الفضل دچار عذاب وجدان گردید و از جنایتی که مرتکب شده بود، اظهار پشیمانی کرد. اما، دیگر؛ کار از کار گذشته بود و او چاره ای جز نالیدن و گریستن برای خویشتن نمی یافت! در همین هنگام، امام همام علیه‌السلام رو به همسرِ بد کردار و خیانت‌کار خود کرد و به او فرمود: - اکنون که دست به کشتن من زده ای، می‌گریی؟! سپس افزود: - به خدا سوگند، به بیماری و بلایی درمان ناپذیر؛ مبتلا خواهی شد! پس از شهادت امام جواد- که بر او هزاران بار درود باد- در بخشی از بدن ام الفضل، بیماری ویژه‌ای پدیدار شد که هیچ پزشک و دارویی نتوانست آن را درمان کند یا بهبود بخشد. او به ناچار، همه‌ی دارایی خویش را خرج معالجه ی خود کرد، اما کم‌ترین ثمری برایش نداشت و سرانجام؛ چنان تهی‌دست و بی‌چاره شد، که دست گدایی به سوی این و آن دراز می‌کرد. در پایان هم با بدترین وضع و با بدبختی فراوان و در شمار زیان‌کاران این جهان و آن جهان، از دنیا رفت! باری، با شهادت جوان ترین امام معصوم علیه‌السلام، سیاهی اندوه؛ بر کران تا کران روزگار سایه افکند. زمین نالید! آسمان گریست! نخل‌ها، مویه کردند! مهر و ماه، غم‌گنانه تابیدند! نسیم بی‌تاب شد! مؤمنان احساس یتیمی‌کردند و همه‌جا و همه چیز، رنگ عزا به خود گرفت. پیکر پاک امام شهید را در روستایی به نام« شونیز » در نزدیکی بغداد، چون خورشیدی تاب ناک؛ به دل خاک، سپردند! این روستا که در شش کیلومتری شهر بغداد قرار داشت و پیکر مطهر هفتمین پیشوای شهید ما، حضرت امام موسی کاظم علیه‌السلام را نیز در برگفته بود، بعدها به کاظمین شهرت یافت. پرواز دسته ای از کبوتران نگران، از کنار مرقد رهبر جوان شعیان، گرد و خاک فراوانی را به آسمان، بلند کرد که با اشک و آه و ناله ی نوحه گران مسلمان، در هم آمیخت و تلخابه ی اندوه را در همه جای جهان فرو ریخت ... بر گرفته از کتاب قصه های زنده گانی امام جواد علیه السلام، نوشته ی جواد نعیمی، ناشر: به نشر ( انتشارات آستان قدس رضوی)
سبز پوشان باغ بهشت، به چاپ هفتم رسید. هفتمین باز نشر کتاب قصه های چهار بانوی بزرگ برگزیده با عنوان سبز پوشان باغ بهشت، نوشته ی جواد نعیمی را به تازه گی به نشر ( انتشارات آستان قدس رضوی) با شمارگان یک هزار نسخه ی رقعی، در دست رس علاقه مندان قرار داده تا به این ترتیب، مجموع شمارگان این کتاب، به یازده هزار و هشت صد نسخه برسد.
افزایش آرامش، به برکت نگارش! سوک‌مندانه، در روزگار ما، عوامل هیجان آفرین و اضطراب آور، رو به سوی زیاد شدن دارند! بنابراین باید به عناصر آرام‌بخش بیش‌تر بیندیشیم و بیش‌تر به آن‌ها، بها بدهیم. خوش‌بختانه، نوشتن؛ افزوده بر مدد رسانی به خردورزی و خلاقیت و پویا سازی ذهن و زبان و قلم و نیز ایجاد ارتباط و انتقال مفاهیم معنوی، توانایی تسکین ناآرامی‌ها و بی‌قراری‌های روانی ما را نیز دارد. نگارش، نگاه ما را به پدیده‌ها، تغییر می‌دهد، خُلق و خوی‌مان را جهت می‌دهد و ثبات می‌بخشد و روان‌مان را تازه نگه می‌دارد و متعادل می‌کند و در مجموع، برای‌مان آرامش ذهن و آسایش روان، به ارمغان می‌آوَرَد. پس، نوشتن را پاس بداریم و با نگارش، افزوده بر تقویت حافظه و تخیل؛ تنهایی‌ها، تنش‌ها و اضطراب‌ها را کاهش دهیم و سلامتی جسم و شادی و نشاط روح‌مان را افزایش دهیم.