eitaa logo
باغ مهتاب: کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی
53 دنبال‌کننده
502 عکس
31 ویدیو
21 فایل
معرفی آثار و ثبت نمونه هایی از نوشته هایم
مشاهده در ایتا
دانلود
ضرورت پاس‌داری از زبان و ادبیات پاک، لطیف، معناگرا و زیبای پارسی جواد نعیمی زبان و ادبیات پارسی ما، از پیشینه‌ای بسیارکهن، برجسته، قدرت‌مند، چشم‌نواز و روح‌افزا برخوردار است. اما متأسفانه در این روزها و این زمانه، گاه ناظر ایجاد خدشه‌ها و خراش‌هایی خشونت‌آمیز و گرد وغبارهایی آلاینده بر پیکر و چهره‌ی زیبا و دوست‌داشتنی و بهره‌جویی هایی ناروا ونازیبا؛ از این میراث گران‌قدریم! به راستی هم دریغ است که نادرستی در به‌کارگیری و یا آلوده‌سازی این زبان و ادب دیرپا و پویا و سرشار از زیبایی و معنا را بنگریم و از کنار آن به راحتی بگذریم! هم از این روی باید بکوشیم که پاسدار این هدیه‌ی ارزش‌مند پیشینیان‌مان باشیم. نه خود – خواسته یا ناخواسته – بر روی آن چنگ بزنیم و مخدوشش کنیم ونه به کسی اجازه دهیم که جرأت چنین کاری را بیابد! زبان و ادبیات پارسی باید هم‌چنان پاک، لطیف، برجسته و برستیغ، پویا و پایدار، معناگرا و زیبا بماند و بپاید. از این میراث خجسته و والا به نیکویی بهره ببریم و در پاس‌داشت آن، ازهیچ تلاشی روی برنتابیم! و بدین گونه گامی در راه احیای نیکی ها بر داریم!
پیله‌ی پول! می‌گفت: برخی فکر می‌کنندکه اگر در پیله‌ی پول؛ پناه بگیرند و جا خوش کنند، پروانه‌ای می‌شوند که می‌توانند تا دور دست‌ها، به پرواز درآیند! می‌گفت: پول هرچند می‌تواند برخی گره‌ها را بگشاید و گاهی هم مایه‌ی خیر و برکت و کسب ثواب شود، اما بسیاری از اوقات، پول و پلیدی در یک پله قرار می‌گیرند! می‌گفت: به نظر می‌رسد که پول، محک خوبی برای سنجش میزان خسّت و دست ودل‌بازی افراد به شمار می‌رود. می‌گفت: پول، پلی است که اگر نتوانی به تندی و به راحتی از روی آن بگذری، با سر؛ به دریای مادیات سقوط می‌کنی و گرفتار باتلاقِ طلاق پاکی‌ها می‌شوی و در گرداب ناجوان‌مردی و بی‌وجدانی اسیر می‌شوی! و می‌گفت: با تدبیر پیرِ تجربه و با پاروی پاک کننده‌ی پندارهای نادرست، می‌توانی پا، روی پله‌های پرهیزگاری بگذاری و از پول، نه به عنوان عاملی برای پلیدی که به عنوان بال‌هایی برای رهایی و بی‌نازی و خیرخواهی بهره‌ها ببری!
قطار عاطفه با نگارش و به گویش جواد نعیمی 🖕
تحمل می گفت: بعضی وقت ها، آدم؛ نوشته ها و آثار کوتاهی را می خواند که بیش از یک مقاله ی بلند، حرف دارند! گفتم: می پذیرم. این حرف ات، هیچ حرفی ندارد! حالا بگو ببینم تازه گی ها، چی خوانده ای که خیلی از آن خوش ات آمده؟! گفت: این که تنها یک هنر را باید به خوبی یاد بگیری: تحمل را! تحمل را! پرسیدم: تحمل چه چیزی یا چه کسی را؟ لب خندی زد و پاسخ داد: نگران نباش... برای این کار اصلا موضوع کم نمی آوری! در واقع می خواست بگوید که در زنده گی، تحمل و شکیبایی و بردباری یک اصل است!
ناکامی و کام‌یابی ترجمه‌ی جواد نعیمی نیک‌بختی و بدبختی، دو نام هم‌راه در زندگی‌اند. همه‌ی ما خوش‌بختی را تجربه و ناراحتی و نگرانی را احساس کرده‌ایم. پس، باید از لحظه‌ی نیک‌بختی برای غلبه بر شوربختی بهره بگیریم و [بدین‌گونه] نبرد میان سعادت و شقاوت را آغاز کنیم. البته نباید تردید داشته باشیم که در این رویارویی، پیروزی از آن نیک‌بختی است! هر کس تفاوتی میان عشق و نفرت قائل نشود، دیده‌گانش تیره و در قلبش خیمه‌ی اندوه برپا می‌شود. امّا چه‌گونه باید میان این دو [عشق و نفرت] فرق بگذاریم؟ بایستی غم‌ها را دور بریزیم و از گذشته‌ها [ی ملال‌آور و نگران‌کننده] رهایی یابیم، تا بدانیم که عشق و نفرت در یک قلب جای نمی‌گیرند. هم از این‌روی، هر کسی باید تلاش ورزد که قلبش را جایگاه و پایگاه خوبی‌ها و محبت‌ها کند تا همه‌ی دل‌ها به مهرورزی روی بیاورند. پیوسته باید از دنیا عبرت بگیریم و از امروز و فردا تجربه بیاموزیم. آدمی تا زمانی که زنده است و روزی می‌خورد، فنا نمی‌پذیرد. آیا فنای او در پایان عمرش با مرگ وی پیش می‌آید؟ چه‌گونه آدمی فانی می‌شود، حال آن مرگش هماره در دست خداست؟! کسی که نفس می‌کشد و قلبش در تپش است، زنده است [و زنده نیاز به تلاش و پیش‌رفت دارد.] چه کسی می‌گوید انسان معنی زندگی را نمی‌داند؟ اتفاقاً این زندگی است که معنای انسان را نمی‌داند. اگر آدمی لذت و خوشی و سختی و تلخی را از یاد نبرد ـ یا خود را به فراموشی نزند ـ زندگی‌اش زندگی نیست. در واقع، گذر زمان، انسان را فرسوده نمی‌کند، بلکه ستم‌گری‌ها و غم‌خوردن‌ها او را نابود می‌سازد. پس، بر ماست که نگذاریم ستم، از ما نیرو بگیرد و جان‌مان را به اسارتش درنیاوریم. زیرا سرانجام؛ ستم، پایان می‌یابد! اگر ایمان راسخ داشته باشیم که ستم پایان می‌پذیرد و از میان می‌رود، پس چرا باید به خویشتن سخت بگیریم؟ بر فرض که اندوهی فراوان بر دل‌مان چنگ زند، آیا باید ناامید شویم؟ آیا باید سرمان را پایین بیندازیم [و تسلیم شویم]؟ نه! هرگز چنین نیست. باید دوباره به پا خیزیم و از سختی‌ها و تلخی‌ها نهراسیم! دنیا نمی‌تواند [و نباید] زندان ما باشد. پس باید تلاش بورزیم تا همه‌ی ما به نیک‌بختی برسیم. اگر غصه‌ها و غم‌ها بگویند که ما بر دوش و دل و دیده‌های آدمیان، هم‌چون کوهی استوار فرو نشسته‌ایم، این از ناتوانی ما انسان‌ها حکایت می‌کند. ما نباید اندوه را تحمل کنیم، زیرا اگر غصه‌ها با مانعی روبه‌رو نشوند، پیوسته افزون و افزون‌تر می‌شوند! [پس با کار و تلاش و امید بر غم‌ها و خستگی‌ها و ناامیدی‌ها غلبه یابیم و به موفقیت و پیروزی، لب‌خند بزنیم!]
امروز( سه شنبه ۱۴۰۲/۶/۲۱) در حاشیه ی برنامه ی عصرانه ی داستان نویسان رضوی ( ویژه برنامه ی عرض ارادت به پیش گاه امام رضا علیه السلام) از راست به چپ: جناب آقای دکتر مهرداد- جناب آقای مهندس سعیدی( مدیر عامل به نشر) - بنده - استاد محترم جناب آقای محمد رضا سرشار و جناب آقای محمد حقیقت خواه
با جناب استاد سرشار
با جناب دکتر مهرداد
لحظه ای بی کاری ... بیایید از اوقات فراغت خویش ، به خوبی استفاده کنیم ! افراد بی کار ، معمولا در پی سخنان بی هوده و شایعات اند . هم چنین داشتن ذهنی بی برنامه و پراکنده ، عدم انسجام فکری و بی کاری بسیار خطرناک است . آدم بی کار و بدون برنامه ، به اتومبیل در حال سقوطی می ماند که پیوسته به چپ و راست و این سو و آن سو می خورد . به تعبیری دیگر می توان فراغت را شبیه ترین چیز به نوعی شکنجه ی آرام دانست ! بنابراین ، باید به کار مثبتی پرداخت و از سستی و تنبلی کشنده پرهیز کرد . هم از این روی ، اگر بی کاری و فراغتی داری ، هم اکنون به پا خیز ! یا نمازی بخوان ، یا چیزی بنویس ، یا کتابی را مطالعه کن ، یا به کار خیری بپرداز و یا به دیگران سودی برسان ، تا بدین گونه بر دشواری های فراغت غالب آیی و با چاقوی عمل ، بی کاری و پیامد های منفی ناشی از آن را گردن بزنی ! پس ، برای بهره وری از اوقات فراغت بیشتر بیندیشیم و بهتر عمل کنیم !
نویسنده‌های مذهبی کتاب برای پسند عامه مردم بنویسند خراسان‌رضوی- محمدرضا سرشار نویسنده و پژوهشگر گفت: نویسنده‌های مذهبی باید به این مسئله توجه کنند که بهتر است کتابی که می‌نویسند هم پسند عامه مردم و هم جامعه مذهبی باشد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا ) مشهد، محمدرضا سرشار سه شنبه شب در نشست عصرانه داستان‌نویسان رضوی تعدادی از نویسندگان که به میزبانی فروشگاه مرکزی کتاب به‌نشر در مشهد همزمان با ایام پایانی ماه صفر برگزار شد، درباره چگونگی نگارش داستان‌های مذهبی افزود: نویسندگان فقط برای قشر مذهبی ننویسند، چرا که نوع قلم آن‌ها اگر برای همه اقشار باشد، مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها همگی کتاب‌شان را مطالعه می‌کنند. وی در آغاز سخنان خود ابیاتی از سعدی درباره حضرت محمد(ص) را بیان کرد و ادامه داد: نویسنده‌هایی که از زوایای دید مختلف در قالب کتاب خود استفاده می‌کنند، تاثیر و جذابیت آن داستان و موضوع را بالا می‌برند. سرشار خاطرنشان کرد: البته مهم‌ترین کتابی که سخنان بشری نیست و این نوع نوشته و سخن را داراست، قرآن کریم است که در جای جای این کتاب می‌توان این سبک را مشاهده کرد و تأثیرگذاری بالای آن را دید. این نویسنده و پژوهشگر گفت: ما ۱۳ نوع زاویه دید بیان داستان و موضوع را در ادبیات داریم که استفاده اجماعی از دو یا چند نوع از این‌ها باعث دفاع بهتر نویسنده نسبت به آنچه نوشته، شود. وی ادامه داد : اگر به داستان‌های دینی اشاره شده در قرآن نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که بهترین و کامل‌ترین و البته عجیب‌ترین معجزات در آن‌ها برای پند و انتقال تجربه آمده که سالیان سال همه اندیشمندان و مردمان درباره آن‌ها به بررسی آموزنده بودن آن‌ها می‌پردازند؛ مانند داستان عاشورا، با اینکه اشاره‌ای از آن در قرآن نشده، اما همچنان می‌توان از آن درس گرفت و پژوهش‌های مجلس فراوان انجام داد. در ابتدای برنامه علیرضا مهرداد، نویسنده، منتقد و دبیر این نشست ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام رحلت پیامبر اکرم(ص)، و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و شهادت امام علی بن موسی الرضا(ع)، با بیان مقدمه به معرفی استاد محمدرضا سرشار پرداخت و به خوانش بخش‌های کوتاهی از کتاب وی به نام «آنک آن یتیم نظر کرده» پرداخت. در این نشست نویسندگانی همچون علیرضا مهرداد، جواد نعیمی و محمود ثابت‌نیا به خوانش داستان‌های کوتاه خود پرداختند؛ در حاشیه این نشست به سوالات حاضرین در جلسه درباره روش‌های داستان‌نویسی و نقد کتاب‌های نوشته شده توسط استاد محمدرضا سرشار پاسخ داده شد.
هجرت خورشیدهای سه‌گانه اکنون هیاهویی است در بیشه زار کلام! غوغایی است در فراسوی همه ی نبشته ها! تعزیه ای بر پاست در حریر نگاه ها! غلغله ای است در وادی حیرت! خون‌چکانی بال پروانه‌گان؛ تنها منظر دیده های بی پناه است. بالش خواب ستاره‌گان از رؤیای مصایب سرشار است! زیر چشم دل ها کبود ابتلای غم است! هجرت سرداران نور، سالار مردان آفتابین، خورشید های سه‌گانه، سروران سپید اندیشه، در جالیز جان های ما بذر اندوه می پاشد! رحلت جان گداز پیام آور نور و مهر و دانایی حضرت محمدبن‌عبدالله صلی الله علیه وآله وسلم و شهادت جان سوز فرزندان آن بزرگوار حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و خورشید تابناک خراسان حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثنا همه‌ی جان ها و جهان ها را به سوگ نشانده است! با بلوغ عاطفه در رگ های قلم‌ام هم‌گام می شوم تا برای شما در این مصایب دشوار، نسخه‌ی صبوری بنویسم و از شما تقاضا کنم که برای من - وبرای خویشتن خویش – بال هایی آرزو کنید برای پریدن به ساحت کوی قدسی و سرشار از محبت حضرات مصطفی و مجتبی و رضا - که از زبان همه ی پاکان دنیا بر آن بزرگواران درودی بی انتها روا باد – و برای نوشیدن نور ناب نوازش های آن عزیزان! و برخورداری از سایه سار لطف و نگاه آنان... برشی از کتاب "جرعه ای از جام ولا" نوشته ی جواد نعیمی
نگاهی به آثار من، به مناسبت این ایام 👇