باغ مهتاب/ کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی: 👇
در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/javadnaeemi
در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/javadnaeemi
در پیام رسان ویراستی:
https://virasty.com/user170688137118
هدایت شده از جواد نعیمی
زنان در جایگاهی والا...
در روزگار جلوهگری آرایشها و خودنماییهای ناآگاهانه یا مغرضانهی برخی زنان، برخورداری از نعمت حجاب، بانوان را در جایگاهی والا و برتر قرار میدهد.
حجاب، در واقع نگاهبان خوبی است که زن را از چنگال مزاحمتها، هتک حرمتها و حتی بدنظریهای مردانی که دارای دلهایی بیمارند، به خوبی محافظت میکند.
حجاب زنان، دژی مقاوم و مستحکم در برابر نامردان خبیث است! حجاب، در هر زمان و مکانی برای زنان زینت و مجد و عظمت و شرافت و پاکدامنی به ارمغان میآوَرَد.
#جواد_نعیمی
#ترجمه_جواد_نعیمی
نمایشگاه کتاب، عامل انس مردم با کتاب خوانی http://ibna.ir/x6mkp
هدایت شده از جواد نعیمی
نسیم خاطره
تقدیم به استادان و معلمان فرزانه و فرهیخته
نگاه پاک تو، بوی خوش سفر میداد
کبوتر دل من را، چه بال و پر میداد
صدای گام تو، در صحن دل چو میپیچید
نسیم خاطره، یاد تو را گذر میداد
حضور عاطفه را در کلام تو، دیدم
صدای خوب تو، بوی خوش سحر میداد
تو روشنایی آیینه را، به من دادی
زلال روح تو، همواره این ثمر میداد
پرِ مرا، تو گشودی به سوی عالم نور
چهکس به غیر تواَم، بال این سفر میداد
سپاس بر تو معلّم، که هر سپیدهدمان
فلق ز روشنایی اندیشهات، خبر میداد
درود بر تو معلّم، که در سراچهی دل
نسیم خاطره، یاد تو را گذر میداد
جواد نعیمی #جواد_نعیمی
سرها و دست ها!
بمب های مست ستم،تلوتلو خوران به خاک افتادند.گرد و غبار و خون به پا خا ستند.دست ها و سرهای عروسک های دخترک فلسطینی، رقص کنان در فضا چرخیدند و اندکی بعد، در آغوش پیکر بی سر ودست دخترک مظلوم، به سجده بر خاک پرداختند!
#جواد_نعیمی
حجاب، بوسه بر چهره ی فرشته ی پاکی هاست.
#جواد_نعیمی
کار دشوار!
افتخارم این است که خدمت گزار امام لایق، حضرت جعفر صادق علیه السلام هستم. اکنون می خواهم حکایت جالبی را برای شما بازگو کنم :
آن روز حضرت امام علیه السلام مرا به حضور طلبیدند ، یک هزار دینار به من دادند و فرمودند :
- با این پول به مصر برو و تجارت کن .
کالایی را که به طور معمول در آن روزگار به مصر می بردند خریدم و راهی آن دیار شدم. در همان آغاز من و بازرگانان دیگر فهمیدیم کالاهای ما، در مصر نایاب است و مشتری های زیادی هم دارد. همه با هم پیمان بستیم کالاهای خودمان را با سودی کم تر از صد در صد به فروش نرسانیم. به این پیمان وفا کردیم. به همین سبب سود من به هزار دینار رسید...
هنگامی که به مدینه بازگشتم، با خرسندی نزد امام صادق علیه السلام شتافتم و دو کیسه ای را که در هر کدام هزار دینار بود ، نزد امام نهادم و گفتم :
- یکی از این دو کیسه ، اصل پول شماست و دیگری سود تجاری آن !
امام ششم- که از زبان همه ی پاکان بر او و دودمانش درود باد - نگاهی به کیسه ها انداختند و نگاهی به چهره ی من افکندند. آن گاه با شگفتی افزودند :
- چه سود فراوانی به دست آورده ای ! این سود ، چه گونه حاصل شد ؟
من هم حکایت نایاب بودن کالاها و هم پیمان شدن بازرگانان را شرح دادم.
امام صادق علیه السلام سری تکان دادند و فرمودند :
- پناه بر خدا ! شما به زیان گروهی از مسلمانان ، هم پیمان شدید تا کالاهای مورد نیازشان را با سودی کم تر از صد در صد نفروشید؟
پس از این سخن ، امام ششم علیه السلام یکی از دو کیسه را که به عنوان اصل سرمایه به من داده بودند؛ برداشتند، اما به کیسه ی دوم دست نزدند و آن را نپذیرفتند. آن گاه فرمودند :
- من به این سود که با بی انصافی حاصل شده نیازی ندارم !
آن بزرگوار ، سپس نگاه معنی داری به من انداخته و افزودند :
- ای مصادف ! بدان که به دست آوردن مال از راه حلال، کار بسیار دشواری است!
از کتاب قصه های زنده گانی امام جعفر صادق علیه السلام، نوشته ی جواد نعیمی
#جواد_نعیمی
هدایت شده از
قصه های زنده گانی امام جعفر صادق علیه السلام
(جلد هشتم از مجموعه ی چهارده جلدی زنده گانی چهارده معصوم علیهم السلام)
نوشته ی جواد نعیمی
ناشر: به نشر ( انتشارات آستان قدس رضوی)
چاپ اول: ۱۳۹۵
شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه ی جیبی
چاپ دوم: ۱۳۹۸
شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه ی جیبی
هدایت شده از جواد نعیمی
از زبان فرشته سانان:
با پوششی مناسب،
پاسدار آرمانم،
بانوی با وقار این دیارم!
#جواد_نعیمی
همت و هزیمت!
مشتی از دانههای رنگارنگ و فریبندهی واژهها را زیر دام نیرنگها و دروغها، پنهان و جاسازی کرده بودند، تا نگاهها، اندیشهها و دلهای ناآشنایان به ترفندها و توطئههای خلاقانهی ضد دینی و میهنی را به خود جلب کنند! تلاشهای معلمهای دانا و برکت خونهای شهیدان والا، معانی راستین آنواژهها و هدفهای پنهان در زیرآنها را برای همهگان تبیین نموده و رو کردند! دشمنان و یاوهسرایان ناکام ماندند ، به شدت شکست خوردند و هزیمت کردند!.
#جواد_نعیمی
هدایت شده از
بانوی سرفراز سر زمین سرافرازان، ایران عزیزمان!
آفرین بر تو که باورمندانه و عمل گرایانه می گویی:
می کنم از هر گناهی اجتناب
با حجابم، با حجابم، با حجاب!
#جواد_نعیمی
حادثه
صدای بوق، بوق ماشین ها، لحظه ای قطع نمی شد.
التهاب و غم و نگرانی مثل پرنده هایی چند،سرآسیمه و پریشان در دل ها پر وبال می زدند!
آخرین گل دست پسرک گل فروش، پرپر شده در کنار جسدش افتاده بود!
#جواد_نعیمی
باغ مهتاب/ کتاب ها و نوشته های جواد نعیمی: 👇
در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/javadnaeemi
در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/javadnaeemi
در پیام رسان ویراستی:
https://virasty.com/user170688137118
هدایت شده از جواد نعیمی
🌺 فرخنده میلاد بانو حضرت معصومه سلام الله علیها، آغاز دهه ی کرامت و روز دختر بر همه گان به ویژه دختران یا ایمان و بانوان گران قدر میهن عزیزمان مبارک و خجسته باد! 🌺
هدایت شده از جواد نعیمی
امان از دست شیرین، امان از دست فرهاد!
شیرین، گول بیگانه گان را خورد و به چند فراخوان آنان پاسخ مثبت داد! داد فرهاد حسابی در آمد! اما شیرین بر سر عقل نیامد. فرهاد هم با او متارکه کرد!
البته پیش از این، فرهاد آیین مهرورزی و همسرداری را از دست داده بود. شیرین هم از ادامه دادن خوبی های دیرین و هم دلی های وزین، سر باز زده و زنده گی را به کام فرهاد تلخ کرده بود...
#جواد_نعیمی۰
هدایت شده از
بیست و پنجم اردی بهشت ماه، روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابو القاسم فردوسی گرامی باد.
چه نیکوست که به حکیمانه های استاد فردوسی توسی در زمینه های گوناگون اخلاقی ،دینی ، معنوی و فرهنگی در شاهنامه، بیش تر توجه و تامل داشته باشیم و از اندیشه های والای مطرح شده در این میراث مانده گار فارسی، بهره و توشه ی افزون تری برگیریم.
#جواد_نعیمی
سیل
داشتم با خیال راحت برای خودم در خیابان اندیشه قدم می زدم. هنوز به کوچه ی مراد نرسیده بودم که باران و توفان و تگرگ پیش رویم سبز شدند! ناگهان ماشین احساس ام پر از آب شد. هرچه تلاش کردم نتوانستم جلوی هجوم سیل معنا، تعابیر زیبا و محتواهای والا را در ذهن ام بگیرم. سیل هم چنان غرش کنان به سر و روی واژه هایم سیلی می زد و من تلاش می کردم از غرق شدن واژه ها و معانی در جوی ها و کانال های انحرافی جلو گیری کنم. ضمنا نمی خواستم به اصول و قوانین راننده گی در محدوده ی نگارش هم بی توجه باشم... نمی دانم چه مدت زمانی بر من گذشت که امدادگران عالم ادب، با احترامی فراوان به کمک ام شتافتند و نجاتم دادند. هنگامی که حالم بهتر شد و کاملا به خود آمدم ، دیدم در همین مدت داستانی با مضمون نقش سیل در سیلان داستان های آبی و ارتباط ادبیات داستانی با معانی معنوی و باستانی پدید آورده ام. این است که به همه ی اصحاب ادب و داستان دوستان و داستان نگاران و به همه ی پوینده گان بزرگ راه نگارش ،سفارش می کنم که نه تنها اصلا از وقوع سیل نهراسید، بلکه این جور وقت ها بگذارید ذهن و قلم و اندیشه تان در سیل رحمت و سیلان برکت ،غرق و پاکیزه و طیب و طاهر شود. آن وقت، هرچه بر زبان قلم تان بیاید، سرشار از معنویت و پاکی و پویایی و قداست خواهد بود وخواهید دید که رسالت و تعهد و زیبایی و بالنده گی و جاودانه گی از سر و روی داستان ها و نوشته های شما، سر ریز می شود.به گونه ای که بوی پونه ی پگاه پاک نوشتار، همه ی دور و بر شما و خواننده گان آثارتان را خوش بو و خرسند خواهد کزد!
#جواد_نعیمی
از نوشتن تا نا نوشتن!
قلمش را بر داشته بود و تند تند می نوشت. با خودم گفتم چه شهامتی دارد این شب! ببین چه قدر با اعتماد به نفس دارد می نویسد. خیال می کند او هم مثل من نویسنده است.! الان نشانش می دهم که نوشتن به همین سادگی هم نیست. چه قدر باید خون دل بخوری تا با یک قطره از آن بتوانی سطری و یا صفحه ای بنگاری! چه قدر باید عرق روحت را دربیاوری تا نوشته ات غرق معانی خوب و فریبا بشود..
خوب الان برایت چند صفحه می نویسم تابدانی که...
اما نمی دانم چرا هیچ موضوع جالب و مفیدی به ذهن و زبانم نمی آید؟
آه، نگاه کن! اینک او چه متن زیبا و شگفت انگیزی نگاشته و من هنوز چه سان در آغازین لحظههای نا نوشتن خویشم!
#جواد_نعیمی
روز خوب خدا
جمعه، روز عشق است و امید
روز آرزوهای سبز و سپید
روز شیفته گان موعود
روز نیایش و طلب
روز انتظار و آمادگی برای فرج
روز شاد و یاد و نماد
به هوش باشیم که آدینه را از ما نگیرند!
#جواد_نعیمی