سلام برعشق ❤️🌺💝
درود، ای حسین عزیز!
ای شهید عشق و ایمان!
نام بلندت، مي درخشد همچنان
بر تارك تاريخ
وبر لب همه ي هستي
اين زمزمه جاري است:
السلام علي الحسين ...
اربعین، قاصد حماسه ای نامیرا
هر «اربعین» حسینی، قاصد حماسه ای نامیرا، پیام دار استعلای ایمان، نشانه ای از شكوه عشق و برگ همیشه سبزی بر درخت هماره سرخ شهادت است. اربعین یك واژه نیست، یك كتاب قطور و پرماجراست. كتابی كه گذر زمان و حادثه های زمین هرگز قادر به محو نوشته های آن نیست و رنگ پریدگی و كهنگی در آن راه ندارد. چه آن كه هر سال و همه سال تجدید چاپ می شود!
اربعین، هنرنامه ی مصور آرمان گرایی و حق یاوری است. اربعین، نشانه ای بر اعتلای دین و بالندگی زمزمه های دعا و تلاوت قرآن در شب عاشورای حسین علیه السلام است. اربعین صدای عدالت و صداقت و خلوص است. شاخه های درخت آزادگی است كه از خاك كربلا روییده و تا ژرفای روزها و روزگاران ریشه دوانیده است.
اربعین، جویبار همیشه جاری و سرخ تاریخ، اربعین جوشش چشمه های خداوند است، از چهار سوی عالم !
اربعین، یك روز نیست، یك یاد نیست، یك تاریخ مصور و طولانی است. یك راه است، یك اندیشه است، یك جریان است، شورشی است كه بر سیاهی ستم، رنگ سرخ حماسه می پاشد و شعله های آتش ایمان را در دل های مؤمنان افروخته تر می سازد. اربعین می گوید كه هر جا ظلم هست مبارزه هم هست و هر كجا كه مبارزه و مقاومت قد برافراشته، پیروزی نهایی ازآن خدا یاران و دین باوران است.
اربعین، حضور مجددی از عاشورا و از كربلاست و تو خوب كه نگاه كنی نسیم را می بینی كه بر چهره ی روشن «مسلم بن عوسجه» بوسه می زند، و خورشید را می بینی كه از خون «وهب» تازه داماد تبرك می جوید و شورانگیزی و ایثار را می نگری كه از قلب غرفه به خون «حبیب بن مظاهر»- این پیر روشن ضمیر دل آگاه- سر بر می كشد و اوج می گیرد و موج می آفریند و عبدا... و عون و جعفر را ایستاده و نستوه در برابر خصم می یابی تا لحظه های ناب شهادت! و علی اكبر و عباس و علی اصغر و همه عاشوراییان را نظاره می كنی كه گواهان مظلومیت حق می شوند و با سرخ مایه ی هستی خویش، دشمن غدار را در حضیض ذلت و ناكامی و شكست می گذارند و می گذرند!...
همه ی اربعین های حسینی را پاس بداریم و دست به دعا برداریم كه:
بار الها! در سراسر گیتی، هر كه و هر چه حسینی را بر هر كه و هر چه یزیدی، پیروز فرمای. به حق عاشورا آفرین پدیدآورنده ی اربعین!
#جواد_نعیمی
شرافت، انسانیت، نیک گرایی
دوستی میگفت:
چهقدر خوب است که قدر شرافت و انسانیت را بدانیم.گام از محدودهی عقل و انصاف بیرون ننهیم. دست از برخی آلایشها و سیاهنماییها برداریم و در پوسته وقالب میهندوستی، ادعاهای دروغ و بیفروغ را کنار بگذاریم! با آه و نالههای تأثر برانگیز، منویات معاندانه و کینهتوزانهی دیگران و خودمان را برونافکنی نکنیم! حال وطن،آنگونه که برخی مدعیان و معاندان میگویند، چندان نا مساعد نیست. بیجهت اشک تمساح نریزیم. اگر هم بدی و پلیدی و نارسایی هست از خودمان است. در واقع هرعیب که هست در خود ما و از خودمان است. برای رفع اینها نیز باید با هم یگانهگی و مددکاری کنیم. پس، رنگ نبازیم و به ننگها و نیرنگها ننازیم! چشم باز کنیم و حق و باطل را بشناسیم. عدل و ظلم واقعی را شناسایی کنیم و هرگز جای ظالم و مظلوم را عوض نکنیم! نه خودمان دست به تحریف تاریخ بزنیم و نه اجازه دهیم که دگراندیشان و دشمنان، حقایق را باژگونه جلوه دهند و شبهههای شیطنتآمیز را شایع کنند یا شیهههای دشمن شادکن بکشند...
دوستام در پایان، افزود:
بله. خلاصه، خوبیها را از یاد نبریم. به از میان رفتن نا خوبی ها مدد برسانیم و تا آنجا که ممکن است به احیای نیکیها بیندیشیم و در راه گسترش آنها،خالصانه تلاش ورزیم.
#جواد_نعیمی
یادی از رفته گان!
نیمه ی دوم شهریور هر سال، یاد آور آسمانی شدن دو بزرگ از خاندان ماست. در اواخر شهریور ۱۳۷۱ عمویم و در ابتدای نیمه ی دوم شهریور ۱۳۸۰ پدرم از بند این دنیا، رهایی یافته و به جوار و قرب حضرت حق شتافتند. برای این دو عزیز از دست رفته و برای همه ی درگذشتگان گرامی مغفرت و رحمت وافر الهی را خواهانم. روح شان شادمان باد.
ضرورت پاسداری از زبان و ادبیات پاک، لطیف، معناگرا و زیبای پارسی
جواد نعیمی
زبان و ادبیات پارسی ما، از پیشینهای بسیارکهن، برجسته، قدرتمند، چشمنواز و روحافزا برخوردار است. اما متأسفانه در این روزها و این زمانه، گاه ناظر ایجاد خدشهها و خراشهایی خشونتآمیز و گرد وغبارهایی آلاینده بر پیکر و چهرهی زیبا و دوستداشتنی و بهرهجویی هایی ناروا ونازیبا؛ از این میراث گرانقدریم!
به راستی هم دریغ است که نادرستی در بهکارگیری و یا آلودهسازی این زبان و ادب دیرپا و پویا و سرشار از زیبایی و معنا را بنگریم و از کنار آن به راحتی بگذریم!
هم از این روی باید بکوشیم که پاسدار این هدیهی ارزشمند پیشینیانمان باشیم. نه خود – خواسته یا ناخواسته – بر روی آن چنگ بزنیم و مخدوشش کنیم ونه به کسی اجازه دهیم که جرأت چنین کاری را بیابد!
زبان و ادبیات پارسی باید همچنان پاک، لطیف، برجسته و برستیغ، پویا و پایدار، معناگرا و زیبا بماند و بپاید. از این میراث خجسته و والا به نیکویی بهره ببریم و در پاسداشت آن، ازهیچ تلاشی روی برنتابیم! و بدین گونه گامی در راه احیای نیکی ها بر داریم!
#جواد_نعیمی
پیلهی پول!
میگفت: برخی فکر میکنندکه اگر در پیلهی پول؛ پناه بگیرند و جا خوش کنند، پروانهای میشوند که میتوانند تا دور دستها، به پرواز درآیند!
میگفت: پول هرچند میتواند برخی گرهها را بگشاید و گاهی هم مایهی خیر و برکت و کسب ثواب شود، اما بسیاری از اوقات، پول و پلیدی در یک پله قرار میگیرند!
میگفت: به نظر میرسد که پول، محک خوبی برای سنجش میزان خسّت و دست ودلبازی افراد به شمار میرود.
میگفت: پول، پلی است که اگر نتوانی به تندی و به راحتی از روی آن بگذری، با سر؛ به دریای مادیات سقوط میکنی و گرفتار باتلاقِ طلاق پاکیها میشوی و در گرداب ناجوانمردی و بیوجدانی اسیر میشوی!
و میگفت: با تدبیر پیرِ تجربه و با پاروی پاک کنندهی پندارهای نادرست، میتوانی پا، روی پلههای پرهیزگاری بگذاری و از پول، نه به عنوان عاملی برای پلیدی که به عنوان بالهایی برای رهایی و بینازی و خیرخواهی بهرهها ببری!
#جواد_نعیمی
هدایت شده از جواد نعیمی
2_1152921504643901291.opus
765.9K
هدایت شده از جواد نعیمی
قطار عاطفه
با نگارش و به گویش جواد نعیمی 🖕
تحمل
می گفت: بعضی وقت ها، آدم؛ نوشته ها و آثار کوتاهی را می خواند که بیش از یک مقاله ی بلند، حرف دارند!
گفتم: می پذیرم. این حرف ات، هیچ حرفی ندارد! حالا بگو ببینم تازه گی ها، چی خوانده ای که خیلی از آن خوش ات آمده؟!
گفت: این که تنها یک هنر را باید به خوبی یاد بگیری: تحمل را! تحمل را!
پرسیدم: تحمل چه چیزی یا چه کسی را؟
لب خندی زد و پاسخ داد:
نگران نباش... برای این کار اصلا موضوع کم نمی آوری!
در واقع می خواست بگوید که در زنده گی، تحمل و شکیبایی و بردباری یک اصل است!
#جواد_نعیمی
ناکامی و کامیابی
ترجمهی جواد نعیمی
نیکبختی و بدبختی، دو نام همراه در زندگیاند. همهی ما خوشبختی را تجربه و ناراحتی و نگرانی را احساس کردهایم. پس، باید از لحظهی نیکبختی برای غلبه بر شوربختی بهره بگیریم و [بدینگونه] نبرد میان سعادت و شقاوت را آغاز کنیم. البته نباید تردید داشته باشیم که در این رویارویی، پیروزی از آن نیکبختی است!
هر کس تفاوتی میان عشق و نفرت قائل نشود، دیدهگانش تیره و در قلبش خیمهی اندوه برپا میشود. امّا چهگونه باید میان این دو [عشق و نفرت] فرق بگذاریم؟ بایستی غمها را دور بریزیم و از گذشتهها [ی ملالآور و نگرانکننده] رهایی یابیم، تا بدانیم که عشق و نفرت در یک قلب جای نمیگیرند. هم از اینروی، هر کسی باید تلاش ورزد که قلبش را جایگاه و پایگاه خوبیها و محبتها کند تا همهی دلها به مهرورزی روی بیاورند.
پیوسته باید از دنیا عبرت بگیریم و از امروز و فردا تجربه بیاموزیم. آدمی تا زمانی که زنده است و روزی میخورد، فنا نمیپذیرد. آیا فنای او در پایان عمرش با مرگ وی پیش میآید؟ چهگونه آدمی فانی میشود، حال آن مرگش هماره در دست خداست؟! کسی که نفس میکشد و قلبش در تپش است، زنده است [و زنده نیاز به تلاش و پیشرفت دارد.] چه کسی میگوید انسان معنی زندگی را نمیداند؟ اتفاقاً این زندگی است که معنای انسان را نمیداند. اگر آدمی لذت و خوشی و سختی و تلخی را از یاد نبرد ـ یا خود را به فراموشی نزند ـ زندگیاش زندگی نیست. در واقع، گذر زمان، انسان را فرسوده نمیکند، بلکه ستمگریها و غمخوردنها او را نابود میسازد. پس، بر ماست که نگذاریم ستم، از ما نیرو بگیرد و جانمان را به اسارتش درنیاوریم. زیرا سرانجام؛ ستم، پایان مییابد! اگر ایمان راسخ داشته باشیم که ستم پایان میپذیرد و از میان میرود، پس چرا باید به خویشتن سخت بگیریم؟ بر فرض که اندوهی فراوان بر دلمان چنگ زند، آیا باید ناامید شویم؟ آیا باید سرمان را پایین بیندازیم [و تسلیم شویم]؟ نه! هرگز چنین نیست. باید دوباره به پا خیزیم و از سختیها و تلخیها نهراسیم! دنیا نمیتواند [و نباید] زندان ما باشد. پس باید تلاش بورزیم تا همهی ما به نیکبختی برسیم.
اگر غصهها و غمها بگویند که ما بر دوش و دل و دیدههای آدمیان، همچون کوهی استوار فرو نشستهایم، این از ناتوانی ما انسانها حکایت میکند. ما نباید اندوه را تحمل کنیم، زیرا اگر غصهها با مانعی روبهرو نشوند، پیوسته افزون و افزونتر میشوند! [پس با کار و تلاش و امید بر غمها و خستگیها و ناامیدیها غلبه یابیم و به موفقیت و پیروزی، لبخند بزنیم!]
#جواد_نعیمی
#ترجمه_جواد_نعیمی
#جواد_نعیمی_ترجمه
هدایت شده از جواد نعیمی
امروز( سه شنبه ۱۴۰۲/۶/۲۱)
در حاشیه ی برنامه ی عصرانه ی داستان نویسان رضوی ( ویژه برنامه ی عرض ارادت به پیش گاه امام رضا علیه السلام)
از راست به چپ: جناب آقای دکتر مهرداد- جناب آقای مهندس سعیدی( مدیر عامل به نشر) - بنده - استاد محترم جناب آقای محمد رضا سرشار و جناب آقای محمد حقیقت خواه