اي دلم طاقت بياور آتش غم ميرسد🖤🖤
بر مشامم بوي اسپند محرم میرسد🖤🖤
#محرم
@javan_farda
✍بگمانم زمانه کمی تغییر کرده است ...
روزگاران قدیم؛ نفت را طلای سیاه میخواندند.... !
گذشـت آن دوران ....
امـروز👇
طلا 👈 تویی بانو! 💫
و سیاه؛ آن چادرت💫💫
اما ...
اما بانـو !
نگذار هرچشمی👀 تو را اکتشاف کند...!
بگذار قرنها بعد در کتب تاریخ 📚اینگونه بنویسند که ✏️
این سرزمین👇
طلاهای سیاه بسیاری داشت!
که هرگز کشف نشدن☀️ و دست نیافتی ماندند....👌
❄️بـانو نـایـابــ بـمـان و نـابــ !!!❄️
#دختران_انقلاب
@javan_farda
🍏
✍«پنج» چيز در #نماز کلام اضافى محسوب نمى شود:
1⃣ #جواب_سلام که واجب است
2⃣ #صلوات در حين گفتن يا شنيدن نام پيامبر صلى الله عليه و آله
3⃣ #ذکر گفتن
4⃣ خواندن بخشى از #قرآن در هر جاى نماز غير از سوره هاى سجده
🍃 سوره نجم ، علق ، فصلت و سجده.
5⃣ #جواب_عطسه کننده
🍃 هنگامى که نمازگزار عطسه کرد شنونده مى گويد: «يرحمکم الله» و نمازگزار مى تواند در پاسخ بگويد «يغفر الله لکم»
📚توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسأله 1137 و 1124 و 1125 و 1134 و 1135 و عروة الوثقى، ج 1، ص 717، مسأله 39
@javan_farda
❤💖❤💖❤💖❤💖❤💖
*طرز تهیه 🎂 زندگی*
مواد لازم :
*1 یک کیلو "ذوق"*
*2 یه قاشق "چشم پوشی"*
*3 کمی "صداقت"*
*4 یک کیلو "خوشرویی"*
*5 نیم کیلو "فداکاری"*
*6 یه قاشق "صبر"*
*7 یه پیمانه "شادی"*
*8 یه پیمانه "احترام"*
*9 یه قاشق "نظم"*
*10 یه ذره "کوتاه امدن".*
*همه مواد را در مخلوط کن"
محبت "ریخته و مخلوط میکنیم
مخلوط را داخل سینی"☘زندگی☘ "ریخته
و در فر"بخشش" گذاشته
و برای مدتی کوتاه بر روی حرارت"رفاقت" قرار میدهیم
،سپس آن را خارج کرده وبا" آرامش" تزئینش کرده ودر یخچال "انسانیت" میگذاریم تا سرد شود وبا چاقوی "لطافت "برش میدهیم.*😍
*کیک را بر روی "میز زندگی" قرار داده و به همه انسانها قطعه ای را با "لبخند تقدیم کنیم
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه خسته نباشید ویژه هم باید به این پلیس مترو بگیم که در مقابل بی قانونی یک عده اینجور استدلال و منطق میاره!
+ آره بزرگوار؛ شما که بی حجابی در جایگاه خودت بی قانونی، اون اختلاسگر هم در جایگاه خودش؛ در بیقانونی با هم شریک و هم ردیفید
@javan_farda
🌷🍃🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃🌷
✍✍✍ #حرف_حق√
😎بـریـد بـه همه اونــا کـه میگـن
اسـلام در حـق زن ظلـم کـرده
بگیــد☝️
کـه تو کتاب مـقدس مســلمونا « یــک زن » برای تــمام مــردها و زن ها به عنوان #الگو معرفی شده👌
👈💠وضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ 💠
💫 و براى كسانى كه ايمان آورده اند خدا همسر فرعون را مثل آورد 💫
تحریم11
✅مــقــام زن بـالاستـــ😊✌
👈 و مـیتونـه بـالا و والا بــاشہ
🍃🌸
#دختران_انقلاب
@javan_farda
🌷🍃🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃🌷
دختر خانوم❗️
آقا پسر❗️
بیا اگر کار اشتباهی کردی
نگو جوونی کردم
به جوونی 🔸علی اکبر🔸 بر میخوره🙂
#تلنگرانہ
@javan_farda
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸
بعد میگن چرا عاشقشی😉
چرا دوسش داری😇
خب غیرتو ببین توروخدا😍
میشه عاشقش نشد؟
#حضرت_ماه
@javan_farda
🌸
🌸🌸🌸🌸
شهید سید مجتبی علمدار❤️
شهیدی که🌸
یازده دی به دنیا اومد☺️
یازده دی مجروح شد😢
یازده دی شهید شد😭
مزار:گلزار شهدای ساری
#شهید_شناسی
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده ممنوع🚫
@javan_farda
🌷🍃
آیتالله فاطمینیا :
نگاه به نامحرم
تیری است که انسان را
به زمین می زند و سخت بشود
که بلند شوی...
#دختران_انقلاب
#پسران_انقلاب
@javan_farda
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀
#تلنگرانہ
📛تویی که دست ناموس مردمو میگیری، چطور انتظار داری مردم دست ناموستو نگیرن…
هرکه باشد نظرش در پیِ ناموس کسی،
پیِ ناموس وی افتد نظر بالهوسی❌
@javan_farda
🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🔹🔸🔹🔸
🔹
برای اونایی که
اعتقاداتتون رو مسخره میکنن💔
دعا کنید🤲🏻
به عشق حسین مبتلا بشن🙃
#محرم
@javan_farda
🔹
🔹🔸🔹🔸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
#دلنوشته از شهید
سرِدوراهیِ گُناه وثَواب
به حُب شَهادت فِکرکُن...
به نِگاه امام زَمانت فکرکُن...
بِبین میتونی ازگُناه بِگذَری...؟!
ازگُناه که گُذشتی ..ازجونِت هَم
میگذَری...🖐
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#تلنگرانہ
@javan_farda
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
💪🏻💪🏻
💪🏻
A real fighter is not measured by how many times he falls, but how many times he stands up.
یک مبارز واقعی، با تعداد دفعات شکست هاش سنجیده نمی شه، بلکه با تعداد دفعاتی که دوبـاره شروع می کنه سنجیده می شه... 💪🏻🥇
#انگیزشی
@javan_farda
💪🏻
💪🏻💪🏻
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤
چون بلنده تو دوتا پیام می زارم👇🏻
نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.😭
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده...
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر...
اذان مغرب شد...
وایسادن نماز خوندن...
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
میگفت:
شام خودن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.
شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین...
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم...
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم...
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس...
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی...
😭 😭 😭 😭 😭 😭 😭
هرچی زنم گفت: بمون نرو...
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه...
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!
کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه...
آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم...
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم
جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!
اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده
آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت
گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام ...
بهم گفت: بیا بردار برو
گفتم: چیو بردارم برم؟
گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام...
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو
همه چیو بار گاری زدیم
تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره...
ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا...
تا این موقعم بیدارن شاگرداش...
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم
رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.
نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
😭 😭 😭 😭 😭 😭
اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم...
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
(یه مساله هست اینجا، اگه شاگردای آسید حسین زودتراز این بنده خدا میرسیدن خونه، این بنده خدا باید توراه
میدیدشون.اگه بعد
از این بنده خدا میومدن.باید این بنده خدا میرسید خونش و اونا میومدن.)
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین
چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم
برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید
یامطلب پائین رو نبین یا اگه دیدی باید کپی کنی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
"اَ لسَّلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس"
به احترام "باب الحوائج" هرکی دید،
@javan_farda
🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
💠 آنان که زود داغ می شوند زود هم سرد می شوند...
✨هر داغی، سرد می شود اما هیچ پخته ای هرگز خام نمی گردد!
بیایید اندکی پخته شویم‼️
#تلنگرانہ
@javan_farda