eitaa logo
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
671 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
هردرخت تنومندی اول یه جوانه‌‌ی کوچيک بوده🌱 وقتی تونست در مقابل طوفان وحوادث مختلف مقاومت کنه، تبدیل میشه به درخت قوی و مرتفع🌳 برای رسیدن به اون بالاها باید ازجوانه‌ی وجودیت حسااابی مراقبت کنی، درست مثل یه باغبان😉👨‍🌾 ارتباط باما: @admin_javane_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_54 مامان اومد تو اتاق. صورت قرمز و چشم‌های پف کرده‌ی من رو ک
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• دوست داشتم مامان رو بغل کنم، اما ازش خجالت می‌کشیدم. منصفانه بخوام نگاه کنم، مامان و بابا همیشه همه تلاششون رو کردن تا ما خوشحال باشیم. شرمنده، به چشم‌های مهربون مامان نگاه کردم و با همه وجودم گفتم: ببخشید مامان. خودم هم از اول با پیشنهاد ترانه مخالف بودم. ولی نمی‌دونم چی شد که یه دفعه اون‌طوری شد. مامان به روم لبخند زد و با گفتن «فدای سرت! میدونم!» از جا بلند شد. نفسی که از سنگینی این چند ساعت تو سینه‌م حبس شده بود رو بیرون دادم. نگاهی به پنجره انداختم. اونقدر تو خودم بودم که متوجه تاریکی هوا نشده بودم. هنوز فعالیت مغزم به حالت طبیعی خودش نرسیده بود که مامان گفت: راستی! خاله فخری اینا قراره امشب بیان. با تعجب از این مهمونی یهویی پرسیدم: –همشون؟ +آره دیگه! مگه تا الان غیر از این بوده؟! –آخه اون دفعه، برای مراسم مامانی، مهدی پیش عمه‌ش مونده بود. گفتم شاید.. +اون دفعه مدرسه مهدی بهش مرخصی نداده بودن. مامان که از اتاق بیرون رفت، سریع از جا بلند شدم و بعد از جمع کردن پتو و بالش، برای شستن صورتم به دستشویی رفتم. تو آیینه به بینی سرخ و چشم‌های پف کرده‌م خیره شدم. بابا اگه منو با این قیافه می‌دید، می‌فهمید گریه کردم. آب سرد رو باز کردم تا بلکه کمی از این ورم و قرمزی صورتم کم بشه. همراه هانیه، زمان کم باقیمونده تا رسیدن خاله‌اینا رو با مرتب کردن خونه گذروندیم. طولی نکشید که صدای پیکان عمو جمشید تو کوچه پیچید. به اتاق رفتم تا لباس‌های تو خونه‌ایم رو با لباس مناسب‌تری عوض کنم. هم زمان که گره روسریم رو محکم می‌کردم، پشت پنجره رفتم تا ببینم تو حیاط چه خبره. بابا برای استقبال از خاله‌اینا به حیاط رفته بود. مهدی از صندلی راننده پیاده شد و درو محکم به هم کوبید. رمان اختصاصی کانال جوانه نور ✍️به قلم م. بابایی ⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
خدا همیشه قشنگ میگه...😊 مثل اینجا👆👆 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎥 واکنش جالب آیت الله بهجت به جوجه‌های کوچک یک روزه، که پسرش برای بچه‌ها خریده بود...☝️ به‌مناسبت سالروز رحلت آیت الله بهجت(ره) 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
برای دست‌یابی به ، باید موضوعات زیر را تمرین کرد: _ در مواجه شدن با هر مشکل و مساله؛ ابتدا علت‌های بوجود‌آورنده‌ی آن مساله را بررسی و پیدا کنیم. _ در ادامه؛ یک برنامه‌ی گام به گام جهت حل آن مشکل را طراحی کنیم. بطوریکه اجرای هر گام از این برنامه کاملا عملی باشد. ◀️ مثال: شکست در امتحان ریاضی 1⃣ شناسایی علت: - مشکل در فهم مباحث - نداشتن تمرین و تکرار کافی 2⃣ طراحی یک برنامه و تبدیل آن برنامه به گام‌های کوچک و قابل اجرا: - استفاده از کتب یا سی‌دی‌های آموزشی مربوطه که سرفصل‌های دروس را کاملا به بخش‌ها و اجزای کوچک تقسیم کرده‌ باشند. و سپس اختصاص دادن یک‌ساعت زمان مطالعه در روز به مباحث ریاضی. ◀️ این امر باعث خواهد شد تا با استفاده از گام‌های کوچک اما پیاپی؛ پایان هر هفته به یک کیفیت مطلوب از مطالعه در زمینه مباحث کتاب ریاضی دست یابید. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 🍃 جوانه‌ی نور؛ من اینجا هستم تا، خودت رو بهتر بشناسی💚 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساده است ولی قشنگ و جذاب😇🥰 حتما بساز😉🙃 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
♥️🔸♥️🔸♥️🔸♥️🔸 🔸♥️🔸♥️🔸 ♥️🔸♥️🔸﷽ 🔸♥️🔸 ♥️ 🔸 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 💬 یک فنجان قصه ☕️ مفضل مى‌ گوید در محضر امام ✨صادق✨ (علیه السلام) بودم، سخن از چگونگى اعمال به میان آمد. من گفتم عمل من چه مقدار کم است؟🙁 حضرت فرمود عمل کم با پرهیزکارى، بهتر از عمل بسیار، بدون پرهیزکارى است.😇 گفتم عمل بسیار بدون پرهیزکارى چگونه مى‌‌شود؟🧐 حضرت فرمود مانند عمل کسى که به مردم و همسایگانش نیکی و محبت مى‌‌کند و در خانه‌‌اش به روى مردم باز است، ولى هنگامى که در معرض کار حرام قرار مى‌‌گیرد از آن خوددارى نمى‌‌کند و مرتکب حرام و گناه مى‌‌شود.😔 بلى، این است نمونه عمل بدون تقوا؛ 🤔 اما شخص دیگرى نیز هست که کارهاى نیک انجام نمى‌‌دهد، ولى اگر کار حرامى برایش پیش آمد خویشتندارى نموده و مرتکب کار حرام و گناه نمى‌‌گردد.😌😇 و البته که شخص دومى بهتر از اولى است.😇✅ 📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۰۴ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 به جمع نوجوانان بپیوندید: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه دوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/D8J3G18HEjULGhyDOq33yX •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
🔰حدیث نگاشت| یه حدیث قشنگ در مورد خوبی کردن🤗 🌹پیامبر مهربانی‌ها حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: هرکی به شما خوبی کرد، جبران کنید و اگه نتونستید، اونقدر براش دعا کنید تا مطمئن بشید تلافی کردید. 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
خدارو شکر برج میلاد تو عکس هست😇 وگرنه بعضیا میگفتن پاریسه!!😉😁 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃بسیار آمرزنده یعنی میتونه اونقدرررر ببخشه که مثل بچگی‌هات پاکِ پاکِ بی آلایش بشی!😊 بهش اعتماد کن قطعا ضرر نمیکنی آغوش خدا همیشه برای بنده‌هاش بازه! 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فکر کنید، قبل از این‌که ... 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
چقدر خوبه که یه خدای بزرررگ و مهربوووون داریم که واسمون کافیه و بهتر از همه چیز و جبرانِ هممممه نداشتن‌های ظاهری...😌 ❣خدایا ممنونیم ازت❣ 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟 خلاق باش 💟 چهارشنبه‌ها بخش خلاق باشِ جوانه‌ی نور رو از دست ندید.😊 اگر مانتو یا شلوار دارید که دیگه قابل استفاده نیست با ما همراه باشید و یک کار زیبا درست کنید.🙃✂️ 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دبیرستان، سال اول، نفری سه چهارتا تجدید آوردیم.😞 سال دوم رفتیم رشته‌ی ریاضی😳 و افتادیم دنبال درس. مسئله‌های جبر، مثلثات و هندسه رو که کسی توی کلاس از پسشون برنمیومد، حل می‌کردیم.💪 📍صبح اول وقت قرار می‌ذاشتیم میومدیم مدرسه، یه مسئله📝 سخت رو می‌ذاشتیم وسط، هر کسی که زودتر ابتکار می‌زد و به جواب می‌رسید، برنده بود.🤩 حالی بهمون می‌داد.🤩😎 درس‌های دیگه‌مون مثل تاریخ و ادبیات زیاد خوب نبود،☹️ ولی توی درس‌های فکری🤔 و ابتکاری همیشه نمره‌ی 1⃣ کلاس بودیم. 💎مصطفی کیف می‌کرد وقتی یه مسئله رو از دو راه، حل می‌کرد. راوی دوست شهید •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
مانای همیشگی برای تنهایی‌ها برای همیشه فقط تویی •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 به جمع نوجوانان بپیوندید: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه دوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/D8J3G18HEjULGhyDOq33yX •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• #رمان_ریحانه #قسمت_55 دوست داشتم مامان رو بغل کنم، اما ازش خجالت می‌کشیدم. منص
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• عمو جمشید که مشغول درآوردن وسایلشون از صندوق عقب ماشین هست، با رسیدن مهدی بهش، یه پس‌گردنی نسبتا محکم به مهدی می‌زنه و زیر لب بهش چیزی میگه؛ فکر کنم گفت «پدرصلواتی»! ساک رو تو بغل مهدی می‌چپونه و با یه پس‌گردنی آروم‌تر، اون رو راهی ساختمون می‌کنه و بعد، برای دست دادن، به سمت بابا میره. چشم از بابا و عمو که مشغول احوال‌پرسی با هم هستن می‌گیرم و برای خوش‌آمدگویی به جمع مامان و هانیه و مطهره می‌پیوندم. از همین اول بسم‌الهی، صدای غرغر های نگار به خاله، از تو راه‌پله، میاد و خنده‌ای آمیخته با تاسف به لب‌هامون میاره. با پیدا شدنشون از پیچ راه‌پله، صدای سلام گفتن‌هامون هست که تو فضا اکو میشه. حالا مهدی هم به پشت سرشون می‌رسه و بعد از یه سلام هول هولکی به جمع، همون پس گردنی که از عمو دریافت کرده رو به پس کله نگار منتقل می‌کنه! اوه اوه! نگار آرایش جنگی به خودش می‌گیره! مشتی که حواله بازوی مهدی می‌کنه، با جاخالیِ مهدی خنثی میشه. دلم برای مهدی می‌سوزه که مجبوره به خاطر خاله، زورگوییِ خواهرِ شیش سال کوچیک‌تر از خودش رو تحمل کنه. مامان طاقت نمیاره و برای نجات مهدی، نگارِ همیشه شاکی و قُلدر رو تو بغلش می‌کشه و می‌بوسه تا بلکه از خرِ شیطون پایین بیاد. قائِله‌ی بین نگار و مهدی، بالاخره ختم بخیر شد. ولی تا نیم ساعت بعد از اون، به هزار زور و زحمت، تونستیم خاله رو قانع کنیم که خواسته‌ی نگار برای پشتِ فرمون نشستن، خواسته‌ی زیادی بوده... این همه برای رفتن به روستا خیالبافی کردم و حالا عمو با همین یک جمله، همه رو بر باد داد! آخه یعنی چی که «تا قبل از ظهر هیچ کس رو تا سرِ کوچه هم نمی‌برم»؟! ما چه گناهی کردیم که بچه‌هاش سرِ زمانِ دهات رفتن هم کل کل و دعوا راه می‌اندازن؟ به مهدی و نگار، به خاطر این‌که همه برنامه‌ها رو خراب کردن، چشم‌غُرّه می‌رم؛ هر چند مهدی که کلا هیچ وقت تو باغ نیست و نگار هم کلا به هیچ چیز اعتنایی نمی‌کنه! امروز صبح باید می‌رفتیم روستا و الان این، حال و روزمون بود! این‌قدر که برای آوردن وسایل نهار پای سفره، مسیر آشپزخونه تا اتاق رو رفتم و برگشتم، به نفس‌نفس افتادم. نمی‌دونم این دیگه چه پیشنهادی بود که سفره رو تو اتاق پهن کنیم! رمان اختصاصی کانال جوانه نور ✍️به قلم م. بابایی ⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
وَقتۍتَمـٰام‌دُنیـٰامیگن‌تَسلیم‌شو اُمیدزَمزمِہ‌میکنِہ‌یِہ‌بـٰاردیگہ‌تلاش‌ڪُن..! 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من آدم‌هایی رو دیدم که به اندازه خوندن یک رکعت نماز وقت می‌ذارن برای اینکه نیت کنن و نیتشونو بارها تکرار می‌کنن اونم با صدای بلند چون واقعا مفهوم نیت رو کسی نبوده بهشون بگه 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
پس از مدتی حکمرانیِ هلندی‌ها در خلیج فارس🤨، با شاخ شدنِ کمپانیِ هندِ شرقیِ انگلیس، در برابر کمپانیِ هندِ شرقیِ هلند، هلندی‌ها مجبور شدند در‌های پایگاه بصره خود را تخته کنند.❌ آن‌ها که از این قُلدری انگلیسی‌ها، خیلی زورشان آمده بود😤، با تعارف میرناصر بندرریگی (حاکم بندر ریگ و خارک)، جزیره خارک را تصرف و پایگاه بسیار قدرتمندی را در آن‌جا دایر نمودند.😑 هلندی‌ها که تعارف حالیشان نمی‌شد😬، جزیره خارک را با خانه خاله خود👵🏻 اشتباه گرفته و از تاسیسِ پادگان و تجهیزِ سربازان سفید پوست گرفته تا ساختِ خانه و کلیسا و به بیگاری گرفتنِ مالایی‌ها و چینی‌ها برای کشاورزی و...، کم نمی‌گذاشتند.🙄 قُلدری هلندی‌ها، سرانجام در دوران حکومت کریم‌خان زند و بدست میرمُهَنا دوغابی [بندرریگی] (فرزند میرناصر)، با چالش‌های جدی مواجه شد.😏 میرمهنا که قُلدریِ بیگانگان در منطقه خیلی روی مُخَش بود، به همراه سربازانش، کابوس قلدر‌های خارجی و خائن‌های داخلی شدند؛ تا جایی که همگی آن‌ها مانند 👈(🐕)، از حملات او و سپاهش می‌ترسیدند.🤷‍♂ درنهایت میرمهنا و سپاهش توانستند، پس از پانزده سال مبارزه، به قلدری ۱۴۰ ساله امپراتوری هلند در خلیج فارس خاتمه دهند.😎✌️ ⃣1⃣ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏡 کلبه‌ی رویایی •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا