12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تخریب_قبور_مطهر
#ائمه_بقیع (ع)
#مصطفی_صابر_خراسانی
نماهنگ «تصور کن»
نقاشی با شن فاطمه عبادی
بهمناسبت ۸ شوال؛
https://eitaa.com/javdafshani
#تخریب_قبور_مطهر
#ائمه_بقیع (ع)
#مصطفی_صابر_خراسانی
تصور كن
شب است و باز غم دارى
خيال راه رفتن در حرم دارى
براى اينكه با دل همقدم باشى
مى آيى تا اذان صبح
آن شب در حرم باشى ...
تصور كن ببينى
رفت و آمد نيست
دگر باب الجواد و
صحن و گنبد نيست
دگر تعداد زائر
بيش از حد نيست
ضريح نقره اى هم
دورِ مرقد نيست
حرم را فرض كن
بى صحن گوهرشاد يك لحظه
بدون آب سقاخانه و
بى پنجره فولاد يك لحظه
تصور كن شبشتانى نمى بينى
رواق و صحن و ايوانى نمى بينى
كنار در ، شبيه قبل
دربانى نمى بينى
حرم لبريز زائر نيست
مسافر يا مجاور نيست
دگر دور و برش سينه زن و
مداح و شاعر نيست
علَم ممنوع
ورود دسته هم ممنوع
صداى نوحه و سينه زنى و
ذكر و دَم ممنوع
مُحرم پرچم مشكى زدن
دورِحرم ممنوع
نبايد فاطميه
پيرهن مشكى تنت باشد
نبايد شال ماتم گردنت باشد
نبايد از در و ديوار صحبت كرد
نبايد لحظه اى
درمورد مِسمار صحبت كرد
نبايد از طناب دورِ گردن گفت
نبايد از چهل تن گفت
نبايد از زمين افتادن زن گفت
نبايد از دوتا شش ماهه اينجا گفت
نبايد از رباب و
از دل زخمى زهرا گفت
نبايد گفت ميخ در
همان تير سه پر شد بعد
نبايد گفت مادر دربه در شد بعد
نبايد گفت آبى خورد و
شيرش بيشتر شد بعد
نبايد جمله اى
از كاروان و از ربابش گفت
نبايد از نشستن
زير نور آفتابش گفت
نبايد از مسير شام و
از بزم شرابش گفت…
تصور كن
مدينه در تمام سال
اين طوريست
به روى قبرهايش
سايبان هم نيست
فقط يك گريه كن دارد
كه آن مهديست ...
شاعر: #على_زمانيان
https://eitaa.com/javdafshani
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هشتم_شوال
#تخریب_قبور_مطهر
#ائمه_بقیع (ع)
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
https://eitaa.com/javdafshani
#هشتم_شوال
#تخریب_قبور_مطهر
#ائمه_بقیع (ع)
#مصطفی_صابر_خراسانی
ناجوانمردان از اینجا
صحن را برداشتند
کاش می گفتند
گنبد را چرا برداشتند ...
زائری آمد
کنار قبر آقایش نشست
با لگد او را
ز قبر مجتبی برداشتند
خاک اینجا
برتر از خاک تمام عالَم است
خاک اینجا را همه
بهرِ شفا برداشتند
تا که خاک کربلا هم
مادری باشد ، کمی
از همین ها را برای
کربلا برداشتند
خواستند آثار جرمِ شهر
مخفی ترشود
از میان نقشه ،
اسم کوچه را برداشتند
آنقدر با گریه
مردی بر رخ خود لطمه زد
تا که از قبرِ امام شیعه پا برداشتند
خاک اینجا
بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر
بهرمادر می دهد
--
آخرش این خاک
ایوانش طلایی می شود
گنبد و گلدسته های
باصفایی می شود
این حرم با چار گنبد
می شود بیتُ الحسن
هرکسی اینجا بیاید
مجتبایی می شود
پنجره فولاد
اینجا چه قیامت می کند
واقعاً اینجا
عجب دارالشفایی می شود
گنبدِ صادق
ضریحِ باقر و صحنِ حسن
پرچمِ سجاد ،
دل دارد هوایی می شود
آخرش من مطمئنم
این گِره وا می شود
این حرم زیباترین
تصویر دنیا می شود
--
هرچه خواندم در بقیع
از سینه عقده وانشد
هرچه گشتم
قبر زهرا مادرم ، پیدا نشد
راه ما را بسته بودند
هرچه من می خواستم
تا روم در پیش قبر مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم
روضه ها خواندم ولی
هیچ یک از روضه هایم
روضه ی زهرا نشد
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و
صدای ضربِ دست
بعد از آن سیلی
دگر چشمان زهرا وانشد
ایستاد و کمی مُردد شد
سرد شد دست گرم و پُر مِهرش
آسمان تیره شد
هوا بد شد ...
بعد زهرا
مرتضی ماند و غمِ زخم زبان
هیچ کس ، جز دردِ پهلو
همدم مولا نشد
زینبش می گفت
من دیدم میانِ شعله ها
مادرم افتاد پشت در و دیگر پانشد
سالها رفت و
غروبی خیمه ها آتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا
غوغا نشد ...
هیچ جایی
خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی
بر سر پیراهنی دعوا نشد ...
شاعر : #مهدی_نظری
https://eitaa.com/javdafshani