متن شعری که جناب
#استاد_حیدرزاده اجرا کردند
ای ساقی دلاورم
تو برگی و باغ و بَرم
از چه به خون نشستی ؟ (3)
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
کمتر بزن
بازوی خود را بر زمین
شرمنده ام کردی
گُلِ اُمُ البنین
برخیزو با
چشمانِ خون آلود خود
#رخت_اسیری
بر تنِ زینب ببین
( عباسم پاشو ، زینبمون آماده ی اسیری شده ... )
ای زور و بازویِ حسین
سرت به زانوی حسین
(حرفی بزن علمدار ...) 3
ساقی لبِ عطشانِ تو ، زد آتشم
بعداز تو طعم بی کسی را میچشم
برگو چه سازم
با دو چشمان رباب
وقتی عمودِ خیمه ات را میکِشم
شاعر : ؟
#شعر_دوم
بعدِ تو میزنند
دستاشونو طناب
زینب رو می برند
تو مجلسِ شراب ...
طناب و دستِ بچه ها ،
ای وای ، ای وای ، ای وای
خنده ی شمرِ بی حیا
ای وای ، ای وای ، ای وای
سرِ منو تشتِ طلا
ای وای ، ای وای ، ای وای
#تک_بیت_پایانی
گر نشد آب میسر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
شاعر : #حاج_علی_انسانی
یا كاشِفَ الْكَرْبِ
عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ
اِکشف کربي
بحقِ اَخيکَ الحسين
( یعنی: اي برطرف کننده ی غم و اندوه از روي حسين ، بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن )
8/6/1398
قم ، منزل حاج محمد شیشه بران
قبل از محرم اجرا شد ...
https://eitaa.com/javdafshani
7. روضه.mp3
11.73M
#حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم_روضه
تو گردشِ ثبات اهلبیتی
تو مجمعِ صفات اهلبیتی
حسین امیدِ خلق ، در عالَمین
ولی به هر غم ، تو امید حسین
#بی_بی_جان
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
صبر ز صبرِ تو به تنگ آمده
شیشه ی تو به جنگِ سنگ آمده
ز کودکی ، دایه ی تو ، غم شده
قامتِ غم ، در غمِ تو ، خم شده
نیست فلک به قدر، هم پایهات
ندیده همسایه ی تو ، سایه ات
روی تو حسرتِ دلِ آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی بخواب
#حاج_علی_انسانی
۱۲ شهریورماه ۱۳۹۹
بیت آیت الله بروجردی
(رحمه الله علیه)
https://eitaa.com/javdafshani
4. من از کودکی.mp3
3.46M
#اسارت_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#مرحوم_کافی
من از کودکی عاشقت بوده ام
قبولم نما گرچه آلوده ام
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته ی مادرت
شاعر :
#حاج_علی_انسانی
دستور داد عمر سعد ، یه مشت عرب ها بیان محمل ها را ببندند ، آمدند محمل ها را بستند ، گفت حالا برید این زن و بچه ها رو سوار کنید
آه ، اومدند این بی بی ها رو سوار کنند ، دو تا دخترِ علی و زهرا .... ، زینب و اُمِ کلثوم ، این چادرهای عصمت وعفت را به کمر زدند
آی مردا شماها کنار برید ، ما خودمون ، خودمون رو سوار میکنیم ، آخه ما بچه های فاطمه ایم ، ما ناموس قرآنیم ، ما ناموس دینیم ...
این دو تا خواهر یه مشت زن و بچه رو سوار کردند ، حالا همه نگاه میکنند ببینند این دو تا خواهر چه میکنند
خدا ، یه وقت دیدند ، زینب خواهرش رو سوار کرد
همه نگاه میکنند ببینند زینب چه میکنه ؟
یه وقت دیدند زینب روشو برگردوند طرف گودال قتلگاه ، صدا زد #حسین_جان پاشو داداش
برادرم پاشو ، زینبت رو سوار کن ، خودشو انداخت رو بدن پاره پاره ی برادر ...
آی ، علاقمندان به ابی عبدالله ، بگم ؟ ... خدا ، دیگه زینبِ فاطمه نگفت چه شدو چه کردند ...
اما آی زن و مرد ، یه وقت اون دخترِ امام حسین ، از توی محمل صدا زد : بابا پاشو ببین دارند زینب رو کتک می زنند ...
وَ سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا
أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
( آیه 227 سوره شعراء )
https://eitaa.com/javdafshani
1. بعد از اعمال ام داود.mp3
3.71M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
تو که خود داغ برادر دیدی
تو که گلها همه پرپر دیدی
تو که تن ها
همه بی سر دیدی
تو که در خون ،
علی اکبر دیدی
تو که قنداقه ی اصغر دیدی
شاعر :
#دکتر_علی_موسوی_گرمارودی
همه جا صبر کرد ، دست صبر امام حسین رو قلب بی بی زینب ، قلب بی بی رو صبور کرد ، لذا کنار بدن بی سر آمد ، دستشو زیر بدن بی سربرادر برد ، گفت : خدایا این قربانی رو از آل محمد قبول کن ، رگ های بریده ی گلوی برادر را بوسه داد ، زینب کبری ... سر بریده بالای نیزه دید زینب کبری ...
صبر ز صبر تو به تنگ آمده
شیشه ی تو به جنگ سنگ آمده
شاعر : #حاج_علی_انسانی
زینبی که تو مجلس عبیدالله ، قهرمانانه فرمود :
« ما رأیتُ الّا جمیلاً »
اما یک جا صبر زینب لبریز شد ، بگم کجا ؟
وقتی تو مجلس یزید ، نگاه کرد دید یزید داره با چوب میزنه به لب ودهان حسینش ...
زینبی که همه جا صبر کرده بود ، تا این صحنه رو دید ، نمیدونم این چوب چه کرد با دل زینب ، یه مرتبه دیدند ، یا امام رضا ، عمه جانتون دست برد ، گریبان پاره کرد ...
یا مزن چوب جفا را
بر لب و دندان او
یا بگو بیرون روند
از مجلست طفلان او
شاعر : #استاد_سازگار
در این ساعات و لحظات نورانی یاد کنیم ، اونهایی که حق به گردن ما دارند ...
یه جمله عرض کنم :
الهی جلوی دختر ، بابا رو نزنند ، سکینه نگاه کرد دید یزید داره با چوب میزنه ... خودشو تو بغل عمه انداخت ، صدا زد عمه بگو یزید این چوب رو از لب و دندان بابام برداره ...
( صلی الله علیک
یا اباعبدالله ... )
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم ...
1398
@javdafshani
#اربعین_حسینی
#استاد_حیدرزاده
1394
حسینِ من :
چشمِ گریان سویت از
شامِ خراب آورده ام
خیز، ای لب تشنه
از بهرِ تو آب آورده ام
شاعر : #حاج_علی_انسانی
معمولا کسیکه امانت داره ، دلش میخاد امانت رو سالم برگردونه ، امانت رو سالم تحویل بده
اون شبی که امیرالمومنین ، زهرا رو دفن میکرد ، گفت یا رسولَ الله ، امانتی که بهم دادی ، بهت برگردوندم ، اما زهرا پهلوش شکسته است ، زهرا صورتش نیلیه ..
بازم برگردوند امانت رو ... اگر چه صورت نیلی بود ، اگر چه بازوش شکسته بود ...
اما بمیرم برا زینب که دست خالی برگشت ، گفت حسین جان #سراغ_رقیه رو از من نگیر
حسین جان ، زینب شرمنده است ، رقیه کنار سربریده ات ، جان داد ... حسیییین ...
خدا نفس بهت داده ، خرج کن ... حسییین ...
اگه ببینی با چشم دلت ، بی بی چه جوری رو قبر داداش افتاد ، دیگه آرام گریه نمیکنی ، حسیییین ... ان شاالله اربعین ، کربلا برات بخونم
یا اخا دستی برون
از خاک کن
اشک چشم زینبت را
پاک کن
#استاد_سازگار
همه مریضا ، همه گرفتارا ، فرج آقا یادتون نره ، این شبا ، شبای سوختنه ، حضرت مهمانت کرده ، ناله بهت داده ، اشک بهت داده ، این هم پذیرایی مهمانی حضرته دیگه ... یه قطره اشک ، همه گناهارو میشوره ، همه گناهارو از بین می بره
اگه چشم گریان بهت دادند ، بگو آقا ممنونم منو لایق دونستی برات گریه کنم
از آدم تا خاتم برای حضرت گریه کردند ، حضرت موسی ، وقتی گوسفنداشو آورد کنار فرات ، دید آب نمیخورند ، گفت خدایا این گوسفندا چرا آب نمیخورند ...
خطاب آمد : یا موسی از خودشون بپرس چرا آب نمیخورند ، اومد از گوسفندا سوال کرد چرا آب نمیخورید ؟
با زبان فصیح گفتند یا موسی ، یک روزی پسر پیغمبر رو کنار فرات با لب تشنه سر می بُرند ..
فدای لب تشنه ات یا حسین
لذا اگه مهمانت کردند تو مجلس سیدالشهداء ، اشک هم بهت دادند ، خدارو خیلی شکر کن ، الحمدلله آقا لایق دونسته ، مارو پذیرفته ...
به یاد همه شهدا ، گذشتگان وحق داران ، همشون رو یاد کنیم ...
این شبا التماس کن ، بگو آقا به ما هم بده ، دست خالی نریم ...
همینطوری آدم بشینه مرور کنه ، ببینه در ورود به کربلا ، چه جور زینب رو پیاده کردند ؟
چه جوری اباالفضل زانو زد ؟ چه جوری علی اکبر ، زیر بغلای عمه رو گرفت ؟
اما روزی که میخاست از کربلا بره ... لااله الاالله ...
روضه دیدنیه ، روضه شنیدنی نیست ... باید روضه رو ببینی ، بسوزی ، درک کنی ، روضه به جگرت بنشینه ، جگرت بسوزه ، اشکت جاری بشه
1394
@javdafshani
3. روضه.mp3
4.02M
قسمت سوم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدر_زاده
اما اون نانجیب گفت هیزم بیارید ، گفتند تو این خونه فاطمه است ،گفت : وَ اِن ...
اگه فاطمه هم باشه ، خونه رو با اهلش آتش میزنم !
اِاای ی ی ... ، دود بودو آتش و دیوار و در
میخواستم شعر بخونم اما ، دیدم دلهای شما آماده است ، دلهاتون مدینه ایه ، حق داریدچند روزه دارید این خیمه رو برپا میکنید ، چند روزه به عشق بی بی دارید سیاه پوش میکنید باید هم بی بی دلتون رو به نام خودش کرده باشه ، رو دلاتون نوشته یا زهرا یا زهرا ...
آخی ی ی ...
دود بود و آتش و دیوار و در
بهرِ محسن کردم احساس خطر
اِای ی اِای ی ... ، یه جمله ای میگفت یه عزیزی ، میگفت خانمی که تو خونست ، با لباس خونه توخونست ، وقتی نامحرمی میخاد وارد بشه ، نزدیک ترین جایی که میتونه خودش رو مخفی کنه پشتِ دره ! مادر مادر ، مادر مادر ، آخی ، هرچه اون طرف فشار می آورد ، سیدا مادرتون هم این طرفِ در، با دستش فشار میداد ، بلکه به جنینش صدمه نرسه ..
هرچه نیرو داشتم بردم به کار
تا نبیند غنچه ام آسیب خار
(وای وای وای وای ،
یا بقیه الله منو ببخش آقا )
بازویم کم کم چو ازکار اوفتاد
(دیگه توان نداشتم ،
آی بمیرم ، مادرمادر )
بازویم کم کم چو ازکار اوفتاد
( ناله داری بگم یا نه ؟ )
بازویم کم کم چو از کار اوفتاد
کار با مسمار و دیوار افتاد ...
شاعر : #حاج_علی_انسانی
1394
https://eitaa.com/javdafshani
6. شنیدن خبر شهادت.mp3
3.76M
قسمت ششم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#شنیدن_خبر_شهادت
من که یکباره در از
قلعه یِ خیبر کَندم
داغِ زهرا یِ جوان
از نفس انداخت مرا
نمیدونم ، خیلی صحنه سخته ، بابا مظهرِ استقامته ، بابا پشتیبان بچه هاست ، بابا مظهر اقتدار خونه است ، برا هر کسی مشکلی پیش بیاد ، به بابا رجوع میکنه ، #بابا_پشتیبانه ، بابا دلداری میده ، اگه هزاران غم روسینه بابا باشه ، بابا جلو بچه هاش گریه نمیکنه ، اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، نمیدونم وقتی امام حسن و امام حسین دیدند بابا زمین خورد ! بابا بابا ..
امشب شب غم های امیرالمومنینِ ! بابا بابا ..
این سخن وِردِ زبانها افتاد
به به ، باریکلا ، امشب شب آرام گریه کردن نیست ها ، امشب اگه ناله داری خجالت نکش ، عقده ی دلتو باز کن ، امشب برا مادرت بلند بلند ناله بزن ، آخه این مادر مادر معمولی نیست ، مادریه که #پهلوش رو شکستند ، مادریه که ، عذر میخام آقاجان یا بقیه الله ، مادریه که #سیلی به صورتش زدند ، مادریه که با #غلاف_شمشیر بازوشو شکستند !
این سخن وِردِ زبانها افتاد
دیدی آخر ، علی از پا افتاد ؟
#حاج_علی_انسانی
اِاای ای ای ی ی.. نمیدونم چطور اون روز تا خونه اومدند ؟ امیرالمومنین واردِ خونه شد ؛ علما ، سینه سوخته ها ، اگه امشب نسوزی پس کی میخای بسوزی برا مادر ؟ امشب التماس کن ، بگو با بقیه الله ، به بدیِ من نگاه نکن ، امشب به من اجازه بده بتونم یه قطره اشک هم که شده برا مادرت بریزم ...
1394
#اتریش_مرکز_اسلامی_وین
https://eitaa.com/javdafshani
4. روضه.mp3
6.06M
قسمت چهارم :
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_حضرت_علی_اکبر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
دود بود و آتش و دیوار و در
بهر محسن کردم احساس خطر
هر چه نیرو داشتم بردم به کار
تا نبیند غنچه ام آسیب خار
بازویم کم کم چو از کار اوفتاد
کار با مسمار و دیوار اوفتاد
صدای ناله او را
ز پشت در شنیدم من
خدا داند که از زینب
خجالت میکشیدم من
#حاج_علی_انسانی
8/5/1398
مدینه منوره
https://eitaa.com/javdafshani
#روضه_حضرت_خدیجه
(سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
#حاج_مهدی_سلحشور
قنوت امشب زهرا
فقط شده مادر
( آخه پنج سالشه ، دختر پنج ساله ، زوده بی مادر بشه ... )
قنوت امشب زهرا
فقط شده مادر
( چه ارثی گذاشت برا زینب ...باز خدارو شکر ، امشب مادر ما راحت میتونست بگه مادر ، زینب که آستینش رو تو دهانش میکرد ... )
به روی سینه ی مادر
نهاده سر، کوثر
( سرش رو روی سینه ی مادر گذاشته ، مادر نرو ... مادر زوده فاطمه ات بی مادر بشه ... )
خدارو شکر سینه ی مادرش سالم بود ، ای وای ، ای وای ی ی ... امشب کسی آرام نمونه ها ...
امشب وقتی زهرا گریه میکنه ، همه ی عالم گریه میکنند ..
الهی مادرِ یاسم
غریب می میرد
امشب شب مادره و بی بی هم عزاداره ... حرفاشو که زد ، یا رسولَ الله من سه تا وصیت دارم : اول اینکه مواظب باش ، زن های قریش به سر دخترم داد نزنند ... ( زن ها داد نزنند ؟؟؟ کاشکی زنها داد نمیزدند ... )
بگم خانم نبودی تو کوچه سیلیش زدند ..
یکی بیاد توکوچه ها
به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه
به خواهرم کمک کنه ...
آقا جان ، وصیت دومم اینه : با دست خودت ، منو توی قبر بگذاری ، منو خودت دفن کنی ، اما وصیت سومم خجالت میکشم بگم ... به دخترم فاطمه میگم به شما بگه ...
قربونت برم خانم ... هر چقدر مال و اموال داشت ، در راه اسلام داد ، اما دم آخرش خجالت میکشه ، لذا یه حرف دیگه زد .. خیلی جیگر رو میسوزونه ، گفت یا رسول الله ، من اون طور که باید خدمت میکردم به شما ، خدمت نکردم ، منو حلالم کن ...
فاطمه اش هم دم آخر گفت : علی منو حلالم کن ..
شرمنده ام ، حمایت من
بی نتیجه ماند
دستم شکست و
بند ز دست تو وا نشد ..
#حاج_علی_انسانی
فاطمه اومد نزدیک مادر ، مادر تو بغلش گرفت ، گفت : عزیز دلم من تو عمرم از بابات خواهشی نکردم ، از بابات درخواستی نکردم ، من از شب اول قبر میترسم ... آی مناجات خوانهای شب های ماه رمضان ، دعای ابوحمزه خوانها ... من از بابات ، رسول الله تقاضا دارم اون عبایی که موقع وحی روی دوششان می انداختند ، اون عبارو کفن من کند
جبرئیل نازل شد ، یا رسولَ الله به خدیجه بگو ، نگران نباشه ، خدا یک کفن از بهشت براش فرستاده ...
چرا تا میگن « کفن » صدای ناله ات بلند میشه ؟
ای بی کفن ، حسین جان
۱۷ تیرماه ۱۳۹۳ ،
#حرم_حضرت_فاطمه_معصومه
(سلام الله علیها )
https://eitaa.com/javdafshani
قسمت سوم :
#روضه_امام_جواد
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
نکنه جا بمونی ، سعی کن امشب دلت رو گره بزنی به ضریح امام جواد
کاظمین رفتی یا نه ؟ از بابُ المراد که وارد میشی ، امام جواد ، بابُ المراده ، امشب کاظمین هم خبری نیست ، امشب کاظمین هم غریبِ ، غریبِ ... سعی کن یه توشه ای امشب از مجلس امام جواد برداری ، نکنه دست خالی بیرون بری ، جوان ترین امامه ، در سن حدود 25 سالگی به شهادت رسید ، میان حجره ی در بسته ، صدا میزد ، جگرم ، جگرم ...
تن بی تاب مرا تاب بده
( به به ، اگه اشک هم نداشتی نفس داری ، ناله ات رو خرج روضه امام جواد کن ، بزار عمه جانش صدات رو بشنوه ، حضرت معصومه ، پسر برادر رو خیلی دوست داره )
تن بی تاب مرا
تاب بده
جگرم سوخت ،
مرا آب بده ...
#شاعر_شهید_غلامعلی_رجبی
جانم ، همه مجلس باید ناله بشه ، مخصوصا جوونا ، امشب باید برای امام جواد ، میون داری کنند ، ناله بزنند ، مگه ندیدی یک جوان که از دنیا میره ، جوونا میان بدنش رو ...
مگه نشنیدی اربابمون امام حسین ، کربلا ، کنار بدن علی اکبر صدا زد ، جوونا بیائید کمک کنید ، بدن علی رو به خیمه برگردانیم ...
#شعر_دوم
ز سوز زهر
چنان ناله از جفا مى زد
که سوز ناله اش
آتش به ماسوى مى زد
برون حجره
همه پایکوب و دست افشان
درون حجره
یکى بود دست و پا مى زد
#حاج_علی_انسانی
#شعر_سوم
هرچند
كه زخم جگرش خوب نشد
صد شكر
لبش شكسته از چوب نشد
هر چند
به روي بام افتاد ولي
مانند حسين
تنش لگد كوب نشد ...
30/4/1399
#قم_بیت_الرضا
( علیه السلام )
https://eitaa.com/javdafshani
قسمت دوم :
#روضه_امام_جواد
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
با آقا درد دل کن ، حرف بزن ، امام جواد حرفت رو میشنوه ، امروز مهمون داره امام جواد ... بگو آقا :
خسته و دلشکسته و زارم
گِره افتاده است در کارم
جز به کویت کجا پناه آرم
یا جواد الا ئمه ادرکنی
می یبینم اشک تو چشمت حلقه زده ، امروز دلت کاظمینِ ، اما میگن کاظمین هم خبری برای عزاداری نیست ، قربونت برم یا امام جواد ، آخه تا کی محروم باشیم ؟ میترسیم مُحرم هم مَحروم بشیم ، اربعین هم محروم بشیم ... آقا ...
#شعر_دوم
میان حجره ،
چنان ناله از جفا مى زد
که سوز ناله اش
آتش به ماسِوى مى زد
امروز میخواهیم ، همه روضه خون بشیم ، تو حرم عمه جانش فاطمه معصومه ... خانم ها میدونند ، عمه ، پسر برادر رو خیلی دوست داره ... یا حضرت معصومه ، امروز صاحب این مجلس شمائید ، بی بی جان ...
فقط همین که تصور کنیم ، یک جوان 25 ساله ، میان حجره به خودش می پیچه ... ؟؟ رو زانو بلند میشه ، میگه جگرم ، جگرم ... دیگه روضه خون نمیخاد ...
ز سوز زهر ،
چنان ناله از جفا مى زد
که سوز ناله اش
آتش به ماسِوى مى زد
هان ... اگه گریه هم نداری ، خدا نفس بهت داده ، تو این روزها باید ناله بزنی ، صدای ناله ات رو امام رضا بشنوه ، بگه بارک الله ... صدات رو بشناسه امام رضا ...
برون حجره
همه پایکوب و دست افشان
درون حجره
یکى بود دست و پا میزد
#حاج_علی_انسانی
#شعر_سوم
هرچند
كه زخم جگرش خوب نشد
صد شكر
لبش شكسته از چوب نشد
( تا نام ابی عبدالله میاد ، بلند داد میزنی .. )
صد شكر
لبش شكسته از چوب نشد
هر چند
به روي بام افتاد ولي
مانند حسين
تنش لگد كوب نشد ...
31/4/1399
#حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
https://eitaa.com/javdafshani
#گلچین_دعای_ندبه
#روضه_حضرت_علی_اصغر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
أَيْنَ الطَّالِبُ بِذُحُولِ الْأَنْبِياءِ ، وَأَبْناءِ الْأَنْبِياءِ ؟ آقاجان ، چه جوری بگم : أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ ؟ آقا آقا ...
یه طفل شیرخواره رو دستش گرفت ، اَما تَرَوْنَهُ کَیْفَ يَتَلَظّى عَطَشاً... ببینید این دهان کوچکش رو باز میکنه و می بنده ، ببینید حسین دروغ نمیگه ! آی غریب غریب غریب ...
ببینید ببینید
گُلم رنگ نداره
اگر آمده میدان
سرِ جنگ نداره ...
#حاج_علی_انسانی
فقط یه جرعه آب میخاد ، ای کاش میگفتند آبش نمیدیم برگردونیدش ، اما یه مرتبه حضرت دید ، علی داره به خودش می پیچه ... ؟ وای وای وای ... اوج غربت ابی عبدالله همینجاست ...
جان ابی عبدالله ، اگر الان یه بچه شیرخواره بیارن اینجا روی دست بگیرند ، بگن تشنه است ، کیه که دلش به رحم نیاد ؟ یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ...
اونقدر دل امام حسین سوخت ، خدا بهش دلداری داد ، یه مرتبه منادی ندا داد :
دَعْهُ يا حُسَينُ ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الْجَنَّةِ ... یا حسین علی رو به ما واگذار ، غصه تشنگی علی رو نخور ، ما دایه ای آماده کردیم ، در بهشت ، علی رو شیر میده ...
( منبع : تذكرة الخواص ،
سبط این جوزی ، ص ٢٥٢ )
اما یه بیتی گفته ابی عبدالله ، خطاب به شماها ، خطاب به شیعیانش گفته ، شیعیان من :
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا
جَمیعاً تَنْظُرونی
ای کاش روز عاشورا همتون بودید می دیدید ، کجارو می دیدید ؟ کنار نهرِعلقمه ؟ نه ... کنار بدن اِرباَ اِربای علی اکبر ؟ نه ... تو گودال قتلگاه ؟ نه ... پس کجا ؟
کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْلی
یه جرعه آب برای علی اصغرم طلب کردم ، عوض اینکه آبش بدهند ، با تیر زدند ... ؟ حالا برای تسلای دل امام زمان (عج) بگو حسیییین ...
#مهدیه_تهران
10/4/1401
https://eitaa.com/javdafshani