eitaa logo
جاویدنشان
63 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘ ⚘ ⚘ ...مراکز نظامی مهمی از قبیل ، ، ، و کلاً در محاصره‌ی بود. با توجه به این که اشرار آن همه نیرو پیدا کرده بودند، سران آنان تصمیم به خلع سلاح کلیت ۲۸_کردستان گرفتند. به این معنا که پس از حمله به پادگان‌های این لشکر در سطح منطقه، نهایتا به پادگان مرکزی ۲۸_ارتش در هم حمله کردند و قصد آنان از این تهاجم، خلع سلاح پادگان بود. از طرفی باتوجه به اینکه هنوز چندماهی بیشتر از پیروزی انقلاب نمی‌گذشت، طبیعی بود که شماری از ایادی طرفدار رژیم طاغوت در ارتش وجود داشتند. موقعی که به حمله کردند، قسمت اعظم شهدایی که در پادگان داده شد، توسط که از داخل ارتش عمل می‌کردند، از پشت تیر خوردند. در همین حین بود که تیمسار قرنی باتوجه به کلیه‌ی مسائلی که برشمردم و اینکه موجودیت ۲۸ در خطر واقعی قرار گرفته و برای این مملکت مسئله‌ی سرنوشت یک لشکر مطرح بود، دستور داد تا ۲۸ با نهایت قدرت از خودش دفاع کند. ۲۸ هم دفاع کرد... ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·
⚘ ⚘ ⚘ ...اما اصل ماجرا به این صورت بود که آن پنجاه برادر پاسدار جمعی نیروهای بودند که نوبت تعویض آنها فرا رسیده بود. هشت روز جلوتر، این برادران با فرمانده سپاه تماس گرفتند و گفتند ما هشت روز دیگر نوبت تعویض‌مان است. ترتیبی بدهید تا ما بتوانیم به برویم؛ یعنی درخواست اسکورت هوایی ستونشان توسط هلی‌کوپترهای هوانیروز را کردند. هم ظاهراً موافقت می‌کند. سه روز قبل از تعویض باز بچه‌های تماس می‌گیرند که به آنها نفربر بدهد تا به بروند. به آنها نفربر نمی‌دهد. به ناچار بچه‌ها تصمیم می‌گیرند سوار بر ماشین‌های حرکت کنند. روز حرکت به سمت ، می‌آیند و درخواست اسکورت هلی‌کوپتر را تکرار می‌کنند. می‌گوید: اسکورت لازم نیست، شما بروید، هیچ اتفاقی هم نخواهد افتاد. برادران ماهم حرکت می‌کنند و به فاصله‌ی حدود هشت کیلومتری پادگان، کمین می‌خورند و درگیر می‌شوند. بی‌سیم می‌زنند و از پادگان درخواست کمک می‌کنند. استوار بی‌سیم‌چی که از برادران مومن ماست، خودش این واقعه را برایم تعریف کرد و گفت: من چهارمرتبه پیش سرهنگ قهرمانی رفتم و گفتم بچه‌های کمین خورده‌اند، جناب سرهنگ! شما را به خدا به آنها کمک برسانید. اما فرمانده پادگان محلی به حرف‌های من نگذاشت... وقتی که درگیری اوج می‌گیرد و خودروهای را به آتش می‌کشند، دودناشی از آتش‌سوزی که به هوا بلند شد، باز همین برادر استوار ما رفته بود پیش سرهنگ و گفته بود: این دود ماشین‌های ، کمک‌شان کنید، به دادشان برسید؛ آن نامرد گفته بود؛ این اوباش‌هایی که اعلی‌حضرت را از مملکت بیرون کردند، ارزش زنده‌ ماندن ندارند! این عین حرفی بود که آن افسر طاغوتی منصوب به آن برادر استوار ما گفته بود... ادامه دارد... ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠· 🆔️ @javid_neshan ·٠•●✿♡⚘♡✿●•٠·