توسل خاص "شهید سلمانیان" به حضرت زینب (س)
🔹#مجید_سلمانیان خطاب به دوستش میگوید: «مدتها منتظر اعزام بودم. دیشب به حضرت زینب (س) گلایه کردم که خانمجان سه ماه است پاسپورتم توی جیبم است و پوتینها در پایم، هنر این نیست که بالیاقتها را ببرید! اعجاز شما این است که بیلیاقتی چون من را ببرید، دمدمای صبح خواب دیدم که بیبی زینب به من گفت: «بالاخره شما هم قبول شدید.» به حضرت رقیه(س) من این را اعجاز بیبی میدانم.»
🔹مجید کاملاً داوطلبانه به منطقه اعزام شد؛ اتفاقاً مسئولانش میگفتند تو روحانی هستی و رستهات رزمی نیست. مطلقاً اجازه رفتن به او را نمیدادند و حکم مُبلغ را داشت، ولی مجید خیلی این در و آن در زد که اعزام شود. همه آموزشها را هم در دورههای مختلف سپری کرده بود. حتی دو بار به شکل محدود و برای کارهای تبلیغی به #سوریه اعزام شد، اما اینها راضیاش نمیکرد. میخواست به صف رزمندهها بپیوندد و بار آخر هم با اینکه به عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم اعزام شد و خوب میدانست که آنجا میتواند غیر از کار تبلیغی، اسلحه هم به دست بگیرد و بجنگد.
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_وطن
✍️ مطالب بیشتر ببینید! ⬇️
@jazabtarin جذابترینها 🇮🇷
.
ــــــــــــــ ــــــــــــــ
▪️شهیدی که مشکلگشای مردم بود🥀
🔹شهید #شهابالدین_اربابی که عشق به خدمت و کمک به محرومین را داشت، از طرف جهاد سازندگی در جبهههای نبرد حق علیه باطل نیز نقشآفرینی نمود و پس از آن، مجدداً به سیستان و بلوچستان رفت و داوطلبانه در یکی از محرومترین نقاط، یعنی روستای نوکآباد از توابع شهرستان #خاش مشغول به كار شد. وی بهعنوان مسئول #جهاد_سازندگی و سرپرست کمیته کشاورزی در این روستا ساکن شد.
🔹از عمده خصوصيات شهيد #اربابی، چهره بشاش و مهربانش بود كه در اولين برخورد، خودنمائی میكرد. او ارتباط بسيار نزديک و برادرانهای با مردم منطقه و مجموعه افرادی كه با او سر و كار داشتند، برقرار نموده بود؛ بطوری كه آنها او را عضوی از خود میدانستند تا جایی كه به برادران جهادگر تأكيد مینمود كه با هركس در منطقه برخورد نمودند، يا مشكلی برايشان پيش آمد، بگويند از دوستان شهاب الدين هستند. دوستی او با مردم، جنبه مادی نداشت؛ بلكه در اين امر، رضای خدا را در نظر میگرفت.
@jazabtarin👈جذابترینها
┄┅═✧❁🌸🍁🌸❁✧═┅┄
#معرفی_شهید #شهید_امنیت
♦️سینهزنی با شنیدن نام ابوالفضل؛ راز رزمندهای که نام خود را از یاد برده بود
🔹شهید عباس مجازی در ادامه عملیات کربلای ۵ از ناحیه سر بهشدت مجروح شد و به یکی از بیمارستانهای شیراز منتقل گردید. شدت جراحت بهحدی بود که حافظهاش را از دست داد و حتی نام خودش را به یاد نمیآورد. پرستاران برای شناسایی او، نامهای مختلفی را صدا میزدند تا شاید واکنشی نشان دهد. وقتی به نام «ابوالفضل» میرسیدند، عباس بیاختیار شروع به سینهزنی میکرد. همین باعث شده بود تصور کنند نام او ابوالفضل است.
🔹یکی از همرزمان شهید مجازی که برای عیادت به بیمارستان آمده بود، بلافاصله او را شناخت: «این مجروح عباس مجازی است، نه ابوالفضل». پرستاران در پاسخ گفتند: «ما هر اسمی را امتحان کردیم، هیچ واکنشی نشان نداد، اما به محض شنیدن نام ابوالفضل، شروع به سینهزنی کرد و فکر کردیم اسمش ابوالفضل است».
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️از وصل روستاها تا وصل دلها؛ سرداری که خانوادهاش را هم به جبهه برد
🔹شهید محمدنقی صلبی در دوران مسئولیت خود به عنوان رئیس اداره مخابرات گرگان، با روحیهای متواضع و جهادی شناخته میشد. او با بهرهگیری از کمکهای مردمی، موفق شد ۲۳ روستای شهرستان گرگان را به شبکه تلفن متصل کند و گامی مؤثر در توسعه زیرساختهای ارتباطی منطقه بردارد. در اقدامی جالب توجه، یکی از دستگاههای بالابر اداره مخابرات را نیز در اختیار یکی از شرکتهای کشت و صنعت منطقه قرار داد تا برای گسترش شبکه مخابراتی مورد استفاده قرار گیرد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️شهید علیاصغر عبدالحسینی؛ جبهه مهمتر از همهچیز بود
🔹پدر او کشاورز بود و در یکی از فصلهای سمپاشی، از نبود علیاصغر گلایه داشت. با درخواست یکی از دوستانش به نام حاج عباس، شهید برای مدتی کوتاه به روستا بازگشت تا به پدر کمک کند.
🔹این بازگشت شهید عبدالحسینی همزمان با عروسی برادرش بود، اما علیاصغر تأکید داشت که نمیتواند بماند و باید به جبهه برگردد. به دوستش گفت: «پدرم میتواند چند کارگر بگیرد، اما مردم در جبهه زیر خمپارهاند. اگر ما نرویم، چه کسی برود؟»
🔹در خانه نیز با همسرش درباره سختیها گفتوگو داشت، اما با آرامش پاسخ داد: «تکلیف آنهایی که زیر آوار ماندهاند چیست؟» همسر شهید نیز با وجود فشار اطرافیان برای بازگرداندن علیاصغر، ایستادگی کرد و گفت: «او برای رضای خدا رفته است.»
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️مهربانی شهید علیرضا طغرایی با اسیر عراقی؛ دلبستگی دشمن به رزمنده ایرانی
🔹شهید علیرضا طغرایی در یکی از عملیاتها، نمونهای از رافت اسلامی و اخلاق انسانی را در میدان جنگ به نمایش گذاشت. در پایان یکی از حملات، یک اسیر عراقی که خود را دکتر معرفی کرده بود، به نیروهای ایرانی پناه آورد و تحویل برادران رزمنده شد. او را برای مراقبت به شهید طغرایی سپردند.
🔹این سردار رشید اسلام در مدت کوتاهی چنان با این اسیر عراقی رفتار کرد که او به شدت به شهید وابسته شد. هنگامی که میخواستند اسیر را از او جدا کنند، حاضر به جدایی نبود و با رفتار و کلمات شکسته فارسی، اظهار میکرد که میخواهد نزد شهید طغرایی بماند.
🔹شهید طغرایی با برخوردی مهربانانه و در عین حال قاطع، به اسیر عراقی که از صدای تیر و خمپاره به شدت میترسید و خود را اینسو و آنسو پرت میکرد، آرامش میبخشید. با جملاتی ساده، او را به شجاعت دعوت میکرد و حتی در مواقعی برای آرام کردنش، او را در آغوش میگرفت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️بازگشت از خط مقدم به مراسم عقد؛ روایت اسارت چندساعته شهید صادق مکتبی
🔹صادق که در خط مقدم نبرد حضور داشت، در جریان عملیات به همراه تعدادی از نیروها اسیر شد. او بعدها از آن لحظات چنین روایت میکرد: «درگیری شدیدی بین ما و نیروهای دشمن رخ داد و فاصلهای میان ما و لشگر اصلی افتاد. ارتباط قطع شده بود و مهماتمان هم رو به پایان. چارهای جز پذیرش اسارت نداشتیم.»
🔹شهید صادق مکتبی روایت میکرد که پس از اسارت، عراقیها چشم و دست آنها را بستند و در خودروی نظامی رها کردند. در میانه راه، بهدلیل شدت آتش توپخانه ایران، دشمن فرار کردند. اسرا خود را آزاد کرده و به نیروهای خودی بازگشتند. صادق ساعاتی بعد به مراسم عقدکنانش در پیشوای ورامین رسید.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️محمدعلی ملک؛ زخمهایی که نشان از ایمان دارند
🔹پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محمدعلی ملک در پخش اعلامیههای امام نقش فعالی داشت. در دوران کمبود سوخت نیز با تهیه زغال برای نیروهای انقلابی، خدمترسانی میکرد.
🔹برادرش میگوید محمدعلی برای درمان مجروحیت شیمیایی به آلمان رفت، بیآنکه خانوادهاش مطلع باشند.
🔹او با لبخند میگفت: «ترکشها برایم مثل بیماری حضرت ایوباند؛ میخواهم آنقدر آهن در بدنم باشد که خدا از گناهانم بگذرد.»
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️شهید رحیم دلفان؛ از جوشکاری تا مبارزه با ظلم در حج خونین
🔹رحیم دلفان از نوجوانی با کار در باتریسازی و سپس جوشکاری، بهخاطر صداقت و اخلاق نیکو، محبوب مشتریان شد.
🔹سال ۱۳۶۶ به حج مشرف شد؛ اما همزمان با فاجعهی حج خونین. در حمله پلیس سعودی، با شجاعت از زائران دفاع کرد و با تیر هوایی دشمن را عقب راند.
🔹او سرداری بود که نه فقط در جبهه، بلکه در کنار خانه خدا نیز در برابر ظلم ایستاد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️فرماندهای با یک دست، اما ارادهای فولادی
🔹شهید تقی کیانی با اینکه در نوجوانی از تحصیل بازماند، در کارخانه پنبهپاککنی کار میکرد و بعد از از دست دادن پدرش، بهعنوان بنا فعالیت خود را ادامه داد.
🔹در سال ۱۳۶۵، هنگام خنثیسازی بمب در کردکوی، در اثر انفجار بمب دست راستش قطع شد و جراحات شدیدی به بدنش وارد آمد.
🔹با وجود ۴۵ درصد جانبازی و ازکارافتادگی، شهید کیانی به جبهه بازگشت و فرماندهی گردانویژه شهدای لشکر ۲۵ کربلا را بر عهده گرفت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️ از زمین فوتبال تا میدان نبرد؛ وداعی پر از اشک و آخرین نفسهای مقاومت
🔹شهید حجتالله خجسته با وجود مسئولیتهای جبهه، هیچگاه عشقش به فوتبال را فراموش نکرد و حتی در مناطق عملیاتی نیز لحظاتی را به بازی اختصاص میداد.
🔹آخرین مرخصی او، دیداری کوتاه اما عاطفی با دخترش بود که در آن دخترش با گریهای بلند از او خداحافظی کرد. حجتالله مصمم به رفتن بود و تنها ۲۰ ساعت بعد در عملیات فتح ۹ حضور یافت.
🔹در شب هشتم عملیات، حجتالله در مقابل دشمن ایستادگی کرد و ارتفاعات را بدون تلفات تصرف نمود. اما در حین عقبنشینی، تیر قناسهای از پشت به او اصابت کرد و پیکرش به دست دشمن افتاد.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori
♦️شهید نوجوانی که اشتباهی به خط مقدم رفت و عمداً همانجا ماند
🔹شهید عباسعلی جاننثاری همزمان با عملیات بیتالمقدس برای نخستینبار به جبهه اعزام شد.
🔹با وجود اینکه بهدلیل سن کم باید در واحد تدارکات میماند، بهاشتباه راهی خط مقدم شد و همانجا نخستین رویاروییاش با دشمن رقم خورد. او با انضباط، شجاعت و روحیهای ایثارگر، همیشه در خط اول نبرد حاضر بود.
🔹در نهایت نیز در نقطه صفر مرزی و خط مقدم به شهادت رسید؛ جایی که همیشه عاشق حضور در آن بود.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
@AkhbareFori