eitaa logo
خاکریز
414 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
53 فایل
خاکریز، یک جبهه است جبهه‌ای برای کمک به تحلیل بچه‌های انقلاب، در حمله همه‌جانبه علیه دین، نظام و هیاهوهای رسانه‌ای ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Saeid2846
مشاهده در ایتا
دانلود
تست روان‌شناسی؛ آیا شما یک رهبر هستید؟ 🔹خیلی از ما درون خود می‌بینیم که رهبری یک گروه، جمع، هدایت یک تیم یا مدیریت افکار سیاسی و فلسفی جمعی را برعهده بگیریم و برخی نیز از این ویژگی‌های خود آگاه نیستیم 🔹با این تست خودتان را در این زمینه محک بزنید برای فهم این موضوع که چقدر علاقه و گرایش به رهبری یک گروه را دارید سوالات را در لینک زیر پاسخ دهید👇 khabarfoori.com/detail/1821838
تست روان‌شناسی/ آیا شما یک رهبر هستید؟ هر یک از سوالات را با دقت بخوانید و با صداقت تمام پاسخی دهید که بیشتر با شیوه تفکر یا عملکرد شما مطابقت می‌کند. ۱-آیا به طور ذاتی، رنگ قرمز را دوست دارید؟ بلی - خیر ۲-آیا، اگر مسئله‌ای مستقیما به شما مربوط نباشد، باز برای حل آن تلاش می‌کنید؟ بلی - خیر ۳-آیا در کودکی برایتان اتفاق افتاده است که نوع بازی را طوری انتخاب کنید که همه دوست داشته باشند در آن شرکت کنند؟ بلی - خیر ۴-آیا کم و بیش مبتکر هستید و زیاد تحت تأثیر مُد قرار نمی‌گیرید؟     بلی - خیر ۵-آیا اگر خلقتان خوب نباشد، ترجیح می‌دهید از انجام دادن کارهای دشوار بپرهیزید تا خرابی به بار نیاورید؟ بلی - خیر ۶-آیا اغلب برایتان اتفاق می‌افتد که به دلایل بیماری جسمی، از کار غیبت کنید؟     بلی - خیر ۷-آیا با دوستانتان خیلی تعارفی هستید؟ بلی - خیر ۸-آیا اگر احساس خطر کنید، به آسانی خودتان را می‌بازید و به شیوه نسنجیده عمل می‌کنید؟ بلی - خیر ۹-آیا وقتی به صورت گروهی از خانه خارج می شوید، معمولا شما رانندگی می کنید؟ بلی - خیر ۱۰-آیا وقتی با دوستان یا با اعضای خانواده به رستوران می روید، معمولا شما نوع غذا را مشخص می کنید؟ بلی - خیر ۱۱-آیا اتفاق می افتد که صدایتان را بلند کنید تا دیگران به شما گوش دهند یا از شما اطاعت کنند؟ بلی - خیر ۱۲-آیا اگر در خارج از کشور یا شهری باشید که آنجا را نمی‌شناسید به خودتان زحمت می‌دهید که از دیگران راهنمایی بخواهید، به نقشه نگاه کنید و هتل انتخاب کنید؟ بلی - خیر ۱۳-آیا در عشق ورزیدن، همیشه ابتکار عمل را به دست می‌گیرید؟ بلی - خیر ۱۴-آیا اغلب اتفاق می‌افتد که مورد حسادت قرار بگیرید یا جملاتی از نوع «به خاطر وجود شما، همه چیز به خوبی پیش رود» را بشنوید؟ بلی - خیر ۱۵-آیا به نظر شما، برای مورد احترام قرار گرفتن از طرف زیردستان، همیشه باید پنجه آهنین داشت؟ بلی - خیر @jebhetarom
خاکریز
تست روان‌شناسی/ آیا شما یک رهبر هستید؟ هر یک از سوالات را با دقت بخوانید و با صداقت تمام پاسخی دهید
تفسیر نتایج اگر نمره شما بین ۱۱ تا ۱۵ باشد:  شما استعداد ذاتی یک رهبر را دارید. به سخن دیگر، شما کاریزما دارید. یعنی در هر موقعیتی و تحت هر شرایطی از پذیرفتن مسئولیت، حتی اگر خیلی سنگین باشد، شانه خالی نمی‌کنید. تنها مطابق میل علاقه خود وارد عمل نمی‌شوید، بلکه علائق دیگران را نیز مورد توجه قرار می‌دهید. با این همه سلطه گر و دیکتاتور نیستید. دیگران، خود به خود، قدرت شما را می‌پذیرند. از شما راهنمایی می‌خواهند و هرگز اتفاق نمی‌افتد که بخواهید نظر خود را با زور به آنها تحمیل کنید. متقاعد کردن دیگران، همدلی، اطمینان و شور و شوق، ویژگی‌هایی هستند که می‌توانند از شخصیت شما یک رهبر بسازند.  @jebhetarom ادامه دارد...
خاکریز
تفسیر نتایج اگر نمره شما بین ۱۱ تا ۱۵ باشد:  شما استعداد ذاتی یک رهبر را دارید. به سخن دیگر، شما ک
اگر نمره شما بین ۰ تا ۴ باشد:  شما اساسا برای این به دنیا آمده‌اید که سرتان به کار خودتان باشد و به دیگران اجازه بدهید تا به جای شما تصمیم بگیرند یا شما را به دردسر بیندازند. شما حتی در محیط کارتان نیز مسئولیتی بر عهده ندارید. با این حال، اگر خیال می‌کنید که به قدر کافی از شما قدردانی نمی‌شود، احتمالا زمان آن رسیده است که آگاهی خود را محک بزنید و نگرش خود را در برنامه‌های شغلی و ارتباطی به بوته آزمایش بگذارید. @jebhetarom ادامه دارد...
خاکریز
اگر نمره شما بین ۰ تا ۴ باشد:  شما اساسا برای این به دنیا آمده‌اید که سرتان به کار خودتان باشد و به
اگر نمره شما بین ۵ تا ۱۰ باشد:  شما استعداد فرماندهی دارید. اما به دلیل تنبلی یا کم رویی، همیشه نمی‌توانید از آنها به نحو شایسته استفاده کنید. اگر به خود و توانایی‌های غیر قابل انکار خود بیشتر اطمینان پیدا می‌کردید احتمالا می‌توانستید در شغل خود مسئولیت‌های بزرگی را بر عهده بگیرید. گذشت سال‌ها و کسب تجربه مسلما به شما اجازه خواهند داد که قدرت رهبری خود را بیش از پیش نشان دهید. اطرافیان، خیلی به حرف‌های شما گوش می‌دهند و به شما احترام می‌گذارند.  منبع: خبرگزاری فارس به نقل از مبانی نظری و عملی آزمون‌های روانی/ دکتر حمزه گنجی @jebhetarom
خاکریز
تست روان‌شناسی/ آیا شما یک رهبر هستید؟ هر یک از سوالات را با دقت بخوانید و با صداقت تمام پاسخی دهید
نمره‌گذاری به هر پاسخی که با کلید مطابقت می‌کند یک نمره بدهید. ۱-بلی ۲-بلی ۳-بلی ۴-بلی ۵-خیر ۶-خیر ۷-بلی ۸- خیر ۹- بلی ۱۰- بلی ۱۱- خیر ۱۲-بلی ۱۳- بلی ۱۴-بلی ۱۵- خیر @jebhetarom
✍️ 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: @jebhetarom
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: @jebhetarom
ضرب‌المثل‌های قرآنی ۱- واعظان كین جلوه بر محراب و منبر می كنند چون به خلوت می روند آن كار دیگری می كنند أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ (بقره/44) آیا مردم را به خیر و نیكی سفارش می كنید و خودتان را فراموش می نمائید. ۲ - مور همان به كه نباشد پرش ویا این مثل : خدا خر را شناخت و شاخش نداد و همچنین : آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی یك شكم در آدمی نگذاشتی وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ (شوری /27) اگر خداوند رزقش را برای بندگانش زیاد كنند ، در زمین طغیان می كنند . ۳ - جواب ابلهان خاموشی است إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (فرقان /63) هنگامی كه جاهلان آنها را مخاطب می سازند ، سلام می دهند . ۴ - بنی آدم اعضای یكدیگرند مز د آن گرفت جان برادر كه كار كرد وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم /39) برای انسان جز آنچه كه سعی كرده نخواهد بود . ۵ - یار بی پرده از در و دیوار در تجلی است یا اولی الابصار فَأَیْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (بقره /115) به هر طرف كه روی بگردانید ، آنجا وجه الله است و روی به جانب خداست . ۶- سحرخیز باش تا كامروا باشی وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً (اسراء /79) قسمتی از شب بیداری كن و نافله به جا بیاور تا خداوند تو را به مقام محمود برساند . ۷- چیست احسان ، را مكافات ای پسر ؟ لطف و احسان و ثواب معتبر هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ (الرحمن /60) آیا پاداش احسان ، چیزی غیر از احسان است ؟ ۸- اندر پس هر گریه ، دو صد خنده مهیاست . إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً(شرح/6) با هر سختی ، آسانی است . ۹- گله از هیچ كس نباید كرد كز تن ماست آنچه بر تن ماست وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ(شوری /30) هر مصیبت و گرفتاری كه برایتان پیش می آید به دست خودتان ایجاد شده است . ۱۰- با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ (بقره/6) آنها را انذار دهی یا ندهی (فائده ندارد و ) آنها ایمان نمی آورند. @jebhetarom ادامه دارد...
خاکریز
ضرب‌المثل‌های قرآنی ۱- واعظان كین جلوه بر محراب و منبر می كنند چون به خلوت می روند آن كار دیگری می
۱۱- شكر نعمت ، نعمتت افزون كند كفر ، نعمت از كفت بیرون كند لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ(ابراهیم /7) اگر شكر كنید ، نعمتها را بر شما افزون می كنم و اگر كفران نعمت كنید عذاب من شدید است . ۱۲- عیسی به دین خود و موسی به دین خود . لَكُمْ دِینُكُمْ وَلِیَ دِینِ (كافرون /6) دین شما برای خودتان و دین من برای خودم . ۱۳- الا یا ایها الساقی ادر كأساً وناولها كه عشق آسان نمود اول ولی افتاد و مشكلها أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَكُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ (عنكبوت/2) آیا مردم فكر می كنند همین كه گفتند ایمان آوردیم ، رها می شوند و امتحان نمی گردند ؟ ۱۴- كسی كو به رَه ، بر كند ژرف چاه سزد گر كند خویشتن را نگاه و یا بد مكن كه بدافتی چَه مَكَن كه خود افتی (عنكبوت/2) نیرنگ بد ، فقط گریبانگیر اهلش می شود . ۱۵- مخور هول ابلیس تا جان دهد هر آنكس كه دندان دهد نان دهد (هود /6) هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر این كه رزقش بر عهده خداوند است . ۱۶- آن كه او از آسمان باران دهد می تواند كو برحمت نان دهد (بقره/22) از آسمان باران فرستاد و به وسیله ی آن میوه هائی به وجود آورد تا رزق شما گرداند. ۱۷- گر مذهب عاشقان عاقل داری یك دوست بسنده كن كه یك دل داری (احزاب/4) خداوند در باطن هیچ مردی ، دو قلب قرار نداده است . ۱۸- شاید كه چو وابینی خیر تو در این باشد . (بقره/213) چه بسا شما از چیزی بدتان بیاید و آن برای شما خیر باشد . ۱۹- اگر تیغ عالم بجنبد زجای تبرد كسی ،‌ گر نخواهد خدای (عنكبوت /24) گفتند : بكشید و بسوزانید ولی خداوند ، او (ابراهیم ) را از آتش نجات داد. ۲۰- رنگ رخسار ، خبر می دهد از سر درون . (الرحمن/41) بد كاران ، به سیمایشان شناخته می شوند . ۲۱- عزیزان! ز آموختن چاره نیست كه گوید كه دانا و نادان یكی است ؟ (زمر/9) آیا كسانی كه می دانند و آگاهند ، با كسانی كه نمی دانند ، برابرند؟ ۲۲- از اینجا رانده و از آنجا مانده . (حج/11) در دنیا و آخرت ضرر كرده اند . ۲۳- ما را به خیر و شما را به سلا مت . (كهف/7 اینجا محل جدائی من و تو است . ۲۴- نه چندان بخور كز دهانت بر آید نه چندان كه از ضعف جانت در آید (اسراء/29) هرگز دستت را به گردنت زنجیر مكن ( و بخل نورز ) و بیش از حد نیز دست خود را مگشا. ۲۵- از مكافت عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو (زلزال/ هر كس به اندازه ی ذره ای كار خیر انجام دهد پاداشش را می بیند و هر كس هم كه كار شر و بدی انجام دهد نتیجه ی آن را خواهد دید @jebhetarom ادامه دارد...
خاکریز
۱۱- شكر نعمت ، نعمتت افزون كند كفر ، نعمت از كفت بیرون كند لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِ
۲۶- آشپز که دو تا شد ، آش یا شور است یا بی نمک . ویا : به یک تاجوَر ، تخت باشد بلند چو افزون شود ، مُلک یابد گزند یا این مثال : دیگِ شراکت به جوش نمی آید (انبیاء /22) اگر در زمین و آسمان خدائی جز خداوند یگانه بود ، آن دو به فساد کشیده می شدند . ۲۷- آتش چو بر افروخت ، بسوزد تر و خشک . ( انفال /25) بترسید از بلائی که وقتی می آید ، فقط به ستمکاران شما نمی رسد . ( بلکه ظالم و مظلوم ، هر دو را فرا می گیرد ). @jebhetarom