eitaa logo
نقطه‌ی جیم
131 دنبال‌کننده
125 عکس
139 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشحالی کودکان غزه هنگام بارش باران 🔹کودکان نوار غزه همزمان با بارش باران و توقف حملات هوایی جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به دلیل شرایط نامساعد جوی ابراز خوشحالی کردند. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسر بچه فلسطینی: خدا با باران سیرابمان کرد 🔹بارش باران در نوار غزه در سی‌‌ونهمین روز از تجاوز هوایی و زمینی رژیم اسرائیل به این منطقه از فلسطین اشغالی، علی‌رغم همه جنایت‌ها و اقدامات غیرانسانی صهونیست‌ها علیه غزه، منجر به خوشحالی ساکنان محاصره شده غزه شده است. 🔹پسربچه فلسطینی در ویدیو بالا حین جمع کردن آب باران در مخزن و گالن می‌گوید: خدا با بارانش ما را سیراب کرد؛ چرا که سختی‌های ما را می‌بیند. آب شیرینی است. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمباران کودکان درحال جمع‌آوری آب باران 🔹جنگنده‌های رژیم جنایت‌کار صهیونیستی گروهی از کودکان را درحالی که در اردوگاه جبالیا در مشغول جمع‌کردن آب ناشی از بارندگی بودند، بمباران کردند @TasnimNews
مرداب عمرم زندگانی را نچسب و راکد و تیره در گوشه افتاده همچون گوشه‌‌، گوشه‌گیر و تلخ و دور از چشم می‌انگاشت بی‌جر و جوشی و خردک موج بی‌جانی حاصلِ یک جامانده از طوفان گریزان باد تنهایی دریغ اما اگر بادی از این‌جا بگذرد بی‌اعتنا باطعنه می‌گردانَد از من رو و نفرین می‌کند تقدیر شومش را نمی‌بینم ببالای سر خود سایه‌‌ای جز سایه‌ی یک کاج خشکیده بروی شاخه‌هایش جای برگ و بار نشسته چشم در چشمم کلاغی پیر و افسرده که نشناسد بجز رخت عزایش هیچ رختی و نمی‌بیند در این اطراف [چشمان ورم‌کرده‌اش که خون می‌ریزد از آن] دور یا نزدیک سایه‌ی شاخ و درختی را اگر گم‌کرده راهی خسته‌ای افتاده‌ای سویم پناه آرد [ به‌محض دیدن و بشنیدن آواز این بددل و شاخ کاج خشکی که نشسته چشم در چشمم بروی آن ] کشد از دور آهی و کند دور از من و اینجا مسیرش را که او در جستجوی زندگی آواره است و خوب می‌داند که اینجا زندگانی نیست مرداب عمرم [پیش از این گفتم] زندگی را گوشه‌‌‌ای تنها و دور از چشم می‌پنداشت اما خوشا ناگه چه شد انگار آن کلاغ پیر[ آن ناخجسته، بددلِ بدلحنِ دشمن‌شاد کن] بر زیر گامش مرد بوی تعفن رفت و نفرین رفت بجای آه شکر آمد پدید و جای نفرین حمد بسان سرو شد سرسبز آن خشکیده کاج بی‌بر و بی‌بار انگار خواب است این کجا دیده‌است چشم این را به‌بیداری ؟ ولی دانم هم این‌را خوب نبیند خواب مردابی بسان کاج خشکیده ندارد کار با رویا فرامش کرده بودم پیش از این دریا و جان و جنبش و باد و پی و پیوند را باهم که این طوفان زنده این جان را نوازنده درون گوش‌ من می‌خواند شیرین مثل لالایی مرا خواب خودش می‌کرد اما ماجرا این بود سلامش کردم و گفتم: سلام ای گشته از جان سیر و سیر از جان سلام ای باد ای باران که هستی از کجا می‌آیی ای‌توفنده ای طوفان؟ بگو با من که دانم خوب نمی‌آید به اینجا هرکسی که در پی سودی است نمی‌آید به‌اینجا کاروانی تشنه‌ای خسته‌دلی تا استراحت گیرد و آتش برافروزد کز شبی تا صبح میهمان عمر من باشد همه دنبال برخورداری و نفع خود و خویشند واگر جایی نباشد بهره‌ای چیزی به‌چشم هرکسی بدیمن و منفور است و می‌گویند بر زیر زبان باهم (خدا داند چه کرده کاین چنین بدبخت و مهجور است؟) و ایشی می‌کنند و نیش دندان پیش‌ می‌آرند جای دست جآی دست بخشنده مهربان دست نوازنده کجا شد خضر فرخنده کجا شد آن دم پاک مسیحایی که می‌بخشید جان را در تنی مرده هلا مردم کجا کو آن پر رحمت گشاینده به کردار شهیدانی که آهنگ بیابان ساز می‌کردند و بر زیر قدم‌هاشان زمین سرسبز می‌گشت و می‌زد هریک از آن‌ها به جامی که پر از خون بود جامش را و می‌نوشید و می‌افشاند آخر_جرعه‌ی آن‌را بروی خاک بیاد آن قفس‌زاد قفس‌پرورد حزین مرغی که همچون مردم آزاد سر می‌داد آواز و سرودش را (در عالم طرفه رازی هست شورانگیز نگردد فاش هرگز هیچ مگر با خون) و می‌افکند خود را در میان آتشی سوزان بهنجار پرستویی و جا می‌ماند از او در بین خاکستر یکی دست نوازشگر بگو طوفان کجا پیغمبر پاکی دوباره ساز کشتی‌سازیی را کوک کرده‌ست چه طوفانی به‌پا کرده‌ست بگو طوفان مرا هم می‌بری با خود و طوفان [آن سفرزاد سفرپروردِ از دور آمده نزدیک] یکی جامی بدستم داد و گفتم نوش چون نوشیدم از آن سیر یکی آیات صبرم خواند و شد دور از من آن نزدیک
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پادکستِ؛ خبر (صوت عربی متعلق به خبرنگار عرب است که دوست خبرنگارش را از دست داده است )
چقدر سینمایی سینما را انکار نکنیم سینمایی یعنی آرزوهای ما که در جایی ساخته شده و ماهم دلمان می‌خواهد به آنجا سفر کنیم موسیقی و باران و زندگی من دلم با دیدن سیمان‌های مخروبه نمی‌لرزد کاری هم به نوشته‌های روی کلیپ ندارم اجالتا حرف‌های خود مردم هم نشان از شکایت ندارد و سلمنا شکایت از زنده بودن نیست مطمئن باشید هرکس در راهی سختی کشیده در انتها دلش برای روزگار سختی‌اش تنگ می‌شود ای‌کاش مردم ماهم قدرت اعجاب‌انگیز نان و پنیر را باور می‌کردند صفا و صدق و صمیمیت را ای‌کاش کسی جرات می‌کرد بگوید حالمان بد است تا دیگرانی هم که حالشان بد است زبان باز کنند و بر راستی و بی‌ریایی و نداری اتفاق می‌کردند و از گفتن و عواقب گفتن نمی‌ترسیدند.
اولیا اطفال حق‌اند ای پسر غایبی و حاضری بس با خبر غایبی مندیش از نقصانشان کاو کشد کین از برای جانشان گفت: اطفال من‌اند این اولیا در غریبی فرد، از کار و کیا از برای امتحان، خوار و یتیم لیک اندر سر، منم یار و ندیم پشت‌دارِ جمله عصمت‌های من گوییا هستند خود، اجزای من هان و هان این دلق‌پوشانِ من‌اند صد هزار اندر هزار و یک تن‌اند ورنه کی کردی به یک چوبی هنر موسی‌ای، فرعون را زیر و زِبَر؟ ورنه کی کردی به یک نفرینِ بد نوح، شرق و غرب را غرقاب خَوْد؟ برنَکَندی یک دعای لوطِ راد جمله شهرستانشان را بی‌مراد گشت شهرستان چون فردوسشان دجلهٔ آب سیه رو بین نشان سوی شام‌ست این نشان و این خبر در ره قدسش ببینی در گذر صد هزاران ز انبیای حق‌پرست خود بهر قرنی سیاست‌ها به دست گر بگویم وین بیان افزون شود خود، جگر چِبْوَد که کُه‌ها خون شود خون شود کُه‌ها و باز آن بِفْسُرد تو نبینی خون‌شدن کوری و رد طرفه کوری دوربینِ تیزچشم لیک از اُشتُر نبیند غیرِ پشم مو به مو بیند ز صرفه حرص انس رقصِ بی‌مقصود دارد همچو خرس رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند مطربانْشان از درون، دف می‌زنند بحرها در شورشان کف می‌زنند تو نبینی لیک بهرِ گوششان برگ‌ها بر شاخ‌ها هم کف‌زنان تو نبینی برگ‌ها را کف‌زدن گوشِ دل باید نه این گوشِ بدن گوشِ سر بَربَند از هَزْل و دروغ تا ببینی شهرِ جانِ بافروغ سر کشد گوشِ محمد در سخن کش بگوید در نبی حق هو اذن سر به سر، گوش‌ست و چشم است این نبی تازه زو ما مرضع‌ست او، ما صبی این سخن، پایان ندارد باز ران سوی اهلِ پیل و بر آغاز ران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 پس از بمباران وحشیانه مدرسه پناهجویان در اردوگاه بوریج، مادری به دنبال فرزندان شهیدش می گردد . . . 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست ضربان مادر http://Eitaa.com/jeeeem
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پادکست؛ بکشید ما را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگشت گسترده فلسطینی‌ها به شمال نوار غزه 🔹الجزیره: اشغالگران با استفاده از اقداماتی مانند انتشار گاز مایع، سعی دارند مانع بازگشت فلسطینی‌ها به شهر غزه و شمال باریکه شوند. مثل کربلا ها ! باز هم میان جاده‌ها مثل اربعین نیست این لحظه‌های جاودانه‌ی زندگی ؟ کوله‌باری بدست مرد و زن کودک و جوان سایه‌ها ولی همآهنگ و هم‌صدا و یک‌دلند سایه‌ی قدم زدن سوی قتله‌گاه گوشه‌ای دست و پاست گوشه‌ای تلّ خاک و خواهری که هنوز روی آن ایستاده است بازهم قطار و قافله مردمان خسته از سکه و طلا ولی عاشق لحظه‌ای که جان طلا شود چشم‌های خیسِ اشک از (خوشا وصال) لحظه‌های ناب دست‌های باز لحظه‌های دست‌ساز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پس از هفته‌ها محاصره ظالمانه،اکنون کامیون های کمک رسانی در حال ورود به غزه هستند. 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات طوفان الاقصی در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
🔰مقاومت غزه به روایت شهید آوینی: 📚خوانشی از کتاب نسیم حیات : 💎فلسطین همواره متعلق به مردمی بوده است که در آن زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد ؟تاریخ و فرهنگ این امت نمی‌تواند پذیرایی این وضع جدید باشد .مقابل‌ها روز به روز شدیدتر خواهد بود و گرایش فلسطینیان برای بازگشت به وطن همیشگی‌شان بیشتر خواهد شد .هویت تاریخی و اجتماعی مردم فلسطین قابل انکار نیست، هرچند حاکمیت نیز روزی چند به دست شیطان بیفتد.
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم بازگویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ! های! نپریشی صفای زلفکم را، دست! آبرویم را نریزی، دل! ای نخورده مست! لحظه ی دیدار نزدیک است سرفراز ؛ مهدی اخوان‌ثالث
موی غزه بر فراز آسمان آبی جنوب از شمال سایه‌وار می‌وزید روی شانه‌های باد بود یا که نه باد لابلای زلف او عاشقانه می‌خزید چرخ می‌زدیم زیر چتر جنگل مسلسل گیسویش دست‌هایمان رها سوی آسمان سوی موی او خوب یادم است (که مثل سرخی پرچم سرزمینمان مثل یک فلش هم‌عنان باد رها هرطرف که مایل است موج می‌زند پرت می‌شود و باد مثل یک ندیمه‌ی مهربان چگونه عاشقانه شانه‌اش می‌زند ) باد می‌وزید خنک مثل یخ پیش خود در خیال خود حدس می‌زدم یکی از این دو حالت است یا کسی در مسیر باد سنگ روی یخ شده است یا که دانه‌های برف بر پر دامن و شال غزه‌مان نشسته است و خوب باز یادم است دیده‌اید یا که نه شنیده‌اید باد را موقع اذان صدای اشهد انّ لا ناگهان ادامه‌اش قطع می‌شود و یا فراز‌های دیگرش گاه صدا کم و یا زیاد می‌شود و یا دیده‌اید باد بوی خاطرات می‌دهد و لحظه‌ای حواس و فکرتان پرت می‌شود به چند سال قبل یا که چند سال بعد و شیرفهمتان نمی‌شود که کی و یا چه و کجا ولی مثل آب پشت سد [که مانده است و توی خود غلط می‌خورد] ناگهان دریچه‌ی خیال وا شود زنده می‌شوید مثل زنده‌رود و خیره، غافلید و خنده‌ای میان لب‌های شادتان نشسته است و یک خدا حرف نازده درون سینه و پشت سد لب‌های‌تان خیره منتظر نشسته است باد می‌وزید از شمال باد مثل یاد و خاطرات می‌وزید من به خود توی دل زیر لب آه گریه‌ام می‌گرفت از کار باد خنده‌ام می‌گرفت عجب من چرا مانده‌ام پس چرا نمی‌روم چرا نشسته‌ای هنوز بی‌هوا میان فکرهای آشفته‌ام در هوا فشان انگشت من می‌نوشت پس چرا نشسته‌ای هنوز چرا نرفته‌ای آه بازهم دیده‌اید در میان فکرهایتان نشسته‌اید و تند می‌روید که ناگهان باد مثل یک طناب مثل تازیانه سفت و تیز بین شاخ و برگ یک درخت می‌زند فکر می‌کنی جواب فکر‌های توست فکر می‌کنی که باد با تو حرف می‌زند باد می‌وزید و من بی‌قرار در میان جاده‌ام و گوئیا مثل من اهالی جنوب صدای باد را شنیده‌اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم امیر المومنین(ع) سیاهپوش شد 🏴حرم امام علی علیه‌السلام به مناسبت ایام فاطمیه اول سیاهپوش و کتیبه‌های عزا در ایوان نجف نصب شد. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹شب های غزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شلیک راکت‌های سنگین و موشک‌های رزمندگان فلسطینی به سمت تل‌آویو و دیگر مناطق آلوده در مرکز فلسطین. مقاومت اسلامی فلسطین با قدرت به شلیک ادامه می‌دهد دلمون هوادونا کرده بود خیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنان یمنی پول وجواهرات خودشون روبرای حمایت ازفلسطینی ها اهداکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروهای الحشدالشعبی عراق در جنوب شرق موصل، جلوی عبور یک کاروان نظامی آمریکایی را گرفتند. @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
گر موج‌خیزِ حادثه سَر بَر فلک زند عارف به آب، تر نکند رخت و پخت خویش ... [خواجه] درون آن [همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود] درون آن روی یک تشک لمیده است و با خودش گرم اندیشه‌های پرحرارتی است صفا و عشق و فکر و حال می‌کند وهمزمان دود می‌کند خاطرات خوب را ... مراقب است پیر پاره کرده چند پیرهن با خودش حرف می‌زند: مباد! هوممم! ها مباد! و مثل یک معلم کهن مثل یک معلم زبان فارسی کوزه‌ی دست‌ساز شعر و فکر سرخ و داغ کوره‌‌های فکر و تجربت به‌تایید ساده و صفایِ (هان مباد) سری می‌دهد تکان و از برابر دیدگان چند دانش‌آموز زندگی [که روبروی تخته‌ی ظاهرا سیاه بخت او نشسته‌اند] پاک می‌کند خاطرات خوب مرده را گوید او هان مباد! که ناامید و سرد می‌کنند گرمی و حرارت زمان و لحظه‌های جاودانه‌ی حضور را خاطرات خوب هرچه بود بود هم بقول مولوی (ای برادرم در میانه‌ی اگر نمی‌توان نشست) خانه چیست؟ همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود خب بگو کجا رود گذشته ؟ گذشته خوب بود؟ اگر گذشته خوب بود ساک خاطرات خوب را چرا نبسته‌ای و برنگشته‌ای به شهر خاطرات خوب بگذرم نشسته روی یک تشک گرم و نرم روی شانه‌های لحظه‌های جاودانگی خویش را مبدا و منتهای این جهان دیده است که این‌چنین خرابه را بدل به خانه می‌کند خرابه‌ای که هیچ‌جا برای او مثل آن نمی‌شود و با زبان باز سفت و استوار به لحن روشن پیمبران آن اهالی یقین رو به دوربین حرف می‌زند پیرمرد دانای راز ما