eitaa logo
نقطه‌ی جیم
125 دنبال‌کننده
142 عکس
158 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
نقطه‌ی جیم
اولیا اطفال حق‌اند ای پسر غایبی و حاضری بس با خبر غایبی مندیش از نقصانشان کاو کشد کین از برای جانشان گفت: اطفال من‌اند این اولیا در غریبی فرد، از کار و کیا از برای امتحان، خوار و یتیم لیک اندر سر، منم یار و ندیم پشت‌دارِ جمله عصمت‌های من گوییا هستند خود، اجزای من هان و هان این دلق‌پوشانِ من‌اند صد هزار اندر هزار و یک تن‌اند ورنه کی کردی به یک چوبی هنر موسی‌ای، فرعون را زیر و زِبَر؟ ورنه کی کردی به یک نفرینِ بد نوح، شرق و غرب را غرقاب خَوْد؟ برنَکَندی یک دعای لوطِ راد جمله شهرستانشان را بی‌مراد گشت شهرستان چون فردوسشان دجلهٔ آب سیه رو بین نشان سوی شام‌ست این نشان و این خبر در ره قدسش ببینی در گذر صد هزاران ز انبیای حق‌پرست خود بهر قرنی سیاست‌ها به دست گر بگویم وین بیان افزون شود خود، جگر چِبْوَد که کُه‌ها خون شود خون شود کُه‌ها و باز آن بِفْسُرد تو نبینی خون‌شدن کوری و رد طرفه کوری دوربینِ تیزچشم لیک از اُشتُر نبیند غیرِ پشم مو به مو بیند ز صرفه حرص انس رقصِ بی‌مقصود دارد همچو خرس رقص آنجا کن که خود را بشکنی پنبه را از ریشِ شهوت بَرکَنی رقص و جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خونِ خود مردان کنند چون رهند از دستِ خود دستی زنند چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند مطربانْشان از درون، دف می‌زنند بحرها در شورشان کف می‌زنند تو نبینی لیک بهرِ گوششان برگ‌ها بر شاخ‌ها هم کف‌زنان تو نبینی برگ‌ها را کف‌زدن گوشِ دل باید نه این گوشِ بدن گوشِ سر بَربَند از هَزْل و دروغ تا ببینی شهرِ جانِ بافروغ سر کشد گوشِ محمد در سخن کش بگوید در نبی حق هو اذن سر به سر، گوش‌ست و چشم است این نبی تازه زو ما مرضع‌ست او، ما صبی این سخن، پایان ندارد باز ران سوی اهلِ پیل و بر آغاز ران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 پس از بمباران وحشیانه مدرسه پناهجویان در اردوگاه بوریج، مادری به دنبال فرزندان شهیدش می گردد . . . 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازگشت گسترده فلسطینی‌ها به شمال نوار غزه 🔹الجزیره: اشغالگران با استفاده از اقداماتی مانند انتشار گاز مایع، سعی دارند مانع بازگشت فلسطینی‌ها به شهر غزه و شمال باریکه شوند. مثل کربلا ها ! باز هم میان جاده‌ها مثل اربعین نیست این لحظه‌های جاودانه‌ی زندگی ؟ کوله‌باری بدست مرد و زن کودک و جوان سایه‌ها ولی همآهنگ و هم‌صدا و یک‌دلند سایه‌ی قدم زدن سوی قتله‌گاه گوشه‌ای دست و پاست گوشه‌ای تلّ خاک و خواهری که هنوز روی آن ایستاده است بازهم قطار و قافله مردمان خسته از سکه و طلا ولی عاشق لحظه‌ای که جان طلا شود چشم‌های خیسِ اشک از (خوشا وصال) لحظه‌های ناب دست‌های باز لحظه‌های دست‌ساز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پس از هفته‌ها محاصره ظالمانه،اکنون کامیون های کمک رسانی در حال ورود به غزه هستند. 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات طوفان الاقصی در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
🔰مقاومت غزه به روایت شهید آوینی: 📚خوانشی از کتاب نسیم حیات : 💎فلسطین همواره متعلق به مردمی بوده است که در آن زیسته‌اند. چگونه می‌توان هویت فلسطین را تغییر داد ؟تاریخ و فرهنگ این امت نمی‌تواند پذیرایی این وضع جدید باشد .مقابل‌ها روز به روز شدیدتر خواهد بود و گرایش فلسطینیان برای بازگشت به وطن همیشگی‌شان بیشتر خواهد شد .هویت تاریخی و اجتماعی مردم فلسطین قابل انکار نیست، هرچند حاکمیت نیز روزی چند به دست شیطان بیفتد.
نقطه‌ی جیم
هو یاعلی مدد
لحظه ی دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام، مستم باز می لرزد، دلم، دستم بازگویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ! های! نپریشی صفای زلفکم را، دست! آبرویم را نریزی، دل! ای نخورده مست! لحظه ی دیدار نزدیک است سرفراز ؛ مهدی اخوان‌ثالث
نقطه‌ی جیم
بازگشت گسترده فلسطینی‌ها به شمال نوار غزه 🔹الجزیره: اشغالگران با استفاده از اقداماتی مانند انتشار
موی غزه بر فراز آسمان آبی جنوب از شمال سایه‌وار می‌وزید روی شانه‌های باد بود یا که نه باد لابلای زلف او عاشقانه می‌خزید چرخ می‌زدیم زیر چتر جنگل مسلسل گیسویش دست‌هایمان رها سوی آسمان سوی موی او خوب یادم است (که مثل سرخی پرچم سرزمینمان مثل یک فلش هم‌عنان باد رها هرطرف که مایل است موج می‌زند پرت می‌شود و باد مثل یک ندیمه‌ی مهربان چگونه عاشقانه شانه‌اش می‌زند ) باد می‌وزید خنک مثل یخ پیش خود در خیال خود حدس می‌زدم یکی از این دو حالت است یا کسی در مسیر باد سنگ روی یخ شده است یا که دانه‌های برف بر پر دامن و شال غزه‌مان نشسته است و خوب باز یادم است دیده‌اید یا که نه شنیده‌اید باد را موقع اذان صدای اشهد انّ لا ناگهان ادامه‌اش قطع می‌شود و یا فراز‌های دیگرش گاه صدا کم و یا زیاد می‌شود و یا دیده‌اید باد بوی خاطرات می‌دهد و لحظه‌ای حواس و فکرتان پرت می‌شود به چند سال قبل یا که چند سال بعد و شیرفهمتان نمی‌شود که کی و یا چه و کجا ولی مثل آب پشت سد [که مانده است و توی خود غلط می‌خورد] ناگهان دریچه‌ی خیال وا شود زنده می‌شوید مثل زنده‌رود و خیره، غافلید و خنده‌ای میان لب‌های شادتان نشسته است و یک خدا حرف نازده درون سینه و پشت سد لب‌های‌تان خیره منتظر نشسته است باد می‌وزید از شمال باد مثل یاد و خاطرات می‌وزید من به خود توی دل زیر لب آه گریه‌ام می‌گرفت از کار باد خنده‌ام می‌گرفت عجب من چرا مانده‌ام پس چرا نمی‌روم چرا نشسته‌ای هنوز بی‌هوا میان فکرهای آشفته‌ام در هوا فشان انگشت من می‌نوشت پس چرا نشسته‌ای هنوز چرا نرفته‌ای آه بازهم دیده‌اید در میان فکرهایتان نشسته‌اید و تند می‌روید که ناگهان باد مثل یک طناب مثل تازیانه سفت و تیز بین شاخ و برگ یک درخت می‌زند فکر می‌کنی جواب فکر‌های توست فکر می‌کنی که باد با تو حرف می‌زند باد می‌وزید و من بی‌قرار در میان جاده‌ام و گوئیا مثل من اهالی جنوب صدای باد را شنیده‌اند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم امیر المومنین(ع) سیاهپوش شد 🏴حرم امام علی علیه‌السلام به مناسبت ایام فاطمیه اول سیاهپوش و کتیبه‌های عزا در ایوان نجف نصب شد. @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹شب های غزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شلیک راکت‌های سنگین و موشک‌های رزمندگان فلسطینی به سمت تل‌آویو و دیگر مناطق آلوده در مرکز فلسطین. مقاومت اسلامی فلسطین با قدرت به شلیک ادامه می‌دهد دلمون هوادونا کرده بود خیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنان یمنی پول وجواهرات خودشون روبرای حمایت ازفلسطینی ها اهداکردند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروهای الحشدالشعبی عراق در جنوب شرق موصل، جلوی عبور یک کاروان نظامی آمریکایی را گرفتند. @BisimchiMedia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
نقطه‌ی جیم
ما صاحب این سرزمینیم و جایی نمی‌رویم پیام مرد فلسطینی بعد از بمباران خانه‌اش @Afsaran_ir
گر موج‌خیزِ حادثه سَر بَر فلک زند عارف به آب، تر نکند رخت و پخت خویش ... [خواجه] درون آن [همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود] درون آن روی یک تشک لمیده است و با خودش گرم اندیشه‌های پرحرارتی است صفا و عشق و فکر و حال می‌کند وهمزمان دود می‌کند خاطرات خوب را ... مراقب است پیر پاره کرده چند پیرهن با خودش حرف می‌زند: مباد! هوممم! ها مباد! و مثل یک معلم کهن مثل یک معلم زبان فارسی کوزه‌ی دست‌ساز شعر و فکر سرخ و داغ کوره‌‌های فکر و تجربت به‌تایید ساده و صفایِ (هان مباد) سری می‌دهد تکان و از برابر دیدگان چند دانش‌آموز زندگی [که روبروی تخته‌ی ظاهرا سیاه بخت او نشسته‌اند] پاک می‌کند خاطرات خوب مرده را گوید او هان مباد! که ناامید و سرد می‌کنند گرمی و حرارت زمان و لحظه‌های جاودانه‌ی حضور را خاطرات خوب هرچه بود بود هم بقول مولوی (ای برادرم در میانه‌ی اگر نمی‌توان نشست) خانه چیست؟ همان که هیچ‌جا برای آدمی مثل آن نمی‌شود خب بگو کجا رود گذشته ؟ گذشته خوب بود؟ اگر گذشته خوب بود ساک خاطرات خوب را چرا نبسته‌ای و برنگشته‌ای به شهر خاطرات خوب بگذرم نشسته روی یک تشک گرم و نرم روی شانه‌های لحظه‌های جاودانگی خویش را مبدا و منتهای این جهان دیده است که این‌چنین خرابه را بدل به خانه می‌کند خرابه‌ای که هیچ‌جا برای او مثل آن نمی‌شود و با زبان باز سفت و استوار به لحن روشن پیمبران آن اهالی یقین رو به دوربین حرف می‌زند پیرمرد دانای راز ما
نقطه‌ی جیم
گر انگشت سلیمانی نباشد .... چه خاصیت دهد نقش نگینی؟
     [خواجه]
چشم‌ها را می‌توان پیوند زد دست‌ها را هم انگشت‌ها را شیوه و طرز نگاه و گریه و اندوه را آغوش را هم می‌شود پیوند زد آیا؟ از دست دادن را جدایی را می‌توان پیوند زد؟
اخوان ثالث می‌گفت: آدم نمی‌تواند حرف‌هایش را از زبان دیگران بگوید. راستی ما حرفی برای گفتن داریم که بگوییم حرف‌هایم را نمی‌توانم از زبان دیگران بگویم و مثل لال‌ها برای گفتنش زبانی باز کنیم؟ و هرچند آن حرف ناگفتنی باشد به ناگفتنی بودنش اشاره کنیم و مثل شمس تبریز بخوانیم: من گنگ خواب‌دیده و عالم تمام کر من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش در کلام‌الله می‌خوانیم اذا قرئ القرآنُ فاستمعوا له و انصتوا لعلّکم تُرحمون وقتی قرآن قرائت شود گوش بسپرید و سکوت پیشه‌ گیرید ای بسا که به شما بخشیده شود! اگر بعد اخلاقی‌اش را کنار بگذاریم خواهیم دید که تا زمانی که پر از حرف و قیل و قالیم و به حرف های همه‌جایی گوش سپرده‌ایم نمی‌توانیم سخن قرآن را بشنویم و سخنش را به بازار پرغوغا و هیاهوی جان برسانیم. حرف‌های پاک و طیبِ ما سر دلمان می‌مانند و فاسد و اسیدی می‌شوند تا آنکه دیوانه‌مان کنند و به رعشه و سر درد بیافتیم و برای خلاص شدن از دستشان به استفراغِ داد زدن و فحش دادن به این و آن بدل می‌شوند. اما صحبت سر باز کردن راهی برای گفتن حرف‌ها نیست و درباره آنکه جوینده است گفته‌اند من جدّ وجدَ هر که جوید یابد گوش و هوش ما کجاست؟ و کسی هست که خلای را احساس کند تا به سخن زمان گوش بسپارد و گوش از هر سخن دیگری ببندد و جوینده راهی باشد ؟
تن آدمی کمان و نفَس و سخن چو تیرش چو برفت تیر و ترکش عمل کمان نماند دیوان شمس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عذرخواهی امام جماعت مسجدالاقصی ظاهرا این فیلم عذرخواهی متعلق به سال ۲۰۱۷ هست و فیلمی که درباره امام حسین علیه السلام صحبت می‌کند برای سال ۲۰۱۲ هست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نویسنده آمریکایی: 📍 ما درحال کشتار عده ای در غزه هستیم که زندگی زیر ظلم را برنتابیدند/ما بی‌رحم‌ترین و کارآمدترین آدمکش‌های روی زمین هستیم! ☑️ @Kavoshplus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همزبانی خویشی و پیوندی اَست مرد با نامحرمان چون بندی اَست ای بسا هندو و ترک همزبان ای بسا دو ترک چون بیگانگان پس زبان محرمی خود دیگر است هم‌دلی از هم‌زبانی بهتر است [ مولوی ] اشک مرد گران‌بهاتر از ... گران‌بها پیش هرکسی به‌نسبت است مثل سنگ گاه سنگ خود گران‌بهاست گاه هم بروی سینه کسی مثل سینه‌ی صدف خرده سنگ بی‌بها یگانه می‌شود [نه مثل سنگ‌های هرزه‌پوی قیمتی سنگ‌های زینتی] بلکه بی‌رقیب می‌شود سرشک و اشک مرد هم بسان سنگ می‌شود اگرچه اشک هم مثل سنگ پربها و قیمت است چون زمردی روی گونه‌ی کسی سبز می‌شود یا عقیق می‌شود سرخ‌رو و آتشین می‌دود راه‌ می‌رود ولی ساری و التهاب اشک انفجار بغض که در میان سخت و سنگ کوره‌ی آتشفان پرحرارت سینه‌ی همچو کوه مرد کوه درد لعل می‌شود چنان اشک جانانه‌تر از جنون یقین بدان پربهاتر است سینه‌ی سخت الماس را یقین بدان همچو چنگ شیر می‌درد اشک مرد می‌برد دل خدای را چه‌جای مردمان اشک مرد هم بسان سنگ گاه بر گونه‌ی کسی پربها و بی‌قیمت و بی‌نهایت است خاصه طرفه قطره اشک غربتی شکایتی که از گونه‌ و چشم پرحیای رازدار رازدان خلف‌زاده و خلیفه زاده‌ای روی دامن و سینه‌ی مادر بانجابتی نشسته است ... اشک مرد می‌کند کوه را ز جای چه جای خسان و ناکسان
چه فرصت‌های بسیاری که می‌رفتند یکی بعد از یکی هم‌چون قطار و کاروان ابرها از پیش چشمانم بسان ابرها آری دور از دست و رویایی چون معمایی که نگشاید گره از پیچ و تابش هیچ دستی یا چونانچون طعمه‌ای طرارتر از خواب درون خواب یک صیاد آسمانی فرصتی طرفه‌نگاری که نبیند خواب آن‌را چشم کدامین چشم؟ دوراندیش‌بینِ چشم اندیشه خیال مست و مغرور بلندِ بالِ پروازِ عقابی دور از چشم و دور از دست بسان عمر من یا عمر تو ای دوست ما اسیرانیم با دستهایی بسته در بندیم روز را حسرت شمار روزهایی که بگذشته است تا شامیم در آرزوی روزهایی که شنیدستیم و می‌گفتند روزهایی که نمی‌دانیم آه می‌دانی چه می‌گویم؟ مثل یک عقاب در چنگ حصار آسمان یا هم اسیر چنگ عقابیم با مرگ‌هامان می‌رویم از دست مثل فرصت‌هایمان چون ابر حیرانیم تا روزی به بار آییم می‌گویم من که فرصت‌ها خود ماییم با برگ‌هایی زرد که می‌میرند و می‌افتند سرگرم مرگ برگ فرصت‌هایمان ماییم ریشه‌‌ی جاویدمان در خاک ما معماییم در تمنای یکی پیوند می‌مانیم