eitaa logo
جیران‌خاتون🌚
203 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
833 ویدیو
0 فایل
•بخدا درست من تویی،راست من تویی •مهر من تویی، ماه من تویی♥️✨ •روایت عاشقانه جیران تجریشی و ناصرالدین‌شاه💕🥲 https://harfeto.timefriend.net/16791454643294 ناشناس‌کانال‌:
مشاهده در ایتا
دانلود
یه کمانچه نوازی بزارم براتون 200تایی شدیم😉
هدایت شده از جـیـࢪان مـاه🤍🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه😂🦦 ____༄✿༄____ 𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕 ❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇 ____༄✿༄____ ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋 𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌 𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌ @jeyranmoon
18.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخواب آرام آرام زیباترینم ....🥲💔 کپی ممنوع❌ ساخت خودمونه😉 @Jeyran_khaton
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما شاه🙂؛ ____༄✿༄____ 𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕 ❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇 ____༄✿༄____ ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋 𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌 𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌ @jeyranmoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خیال این بودم فرزندم روزی شاه خواهد شد مملکت شاه دلسوزی دارد اما نشد ...💔 کودکم عمرش به دنیا نبود ...💔 کپی ممنوع❌ ساخت خودشون 😁 @Jeyran_khaton
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه گویند شاه لاف زن است من گویم شاه داغ فرزند در جگر دارد کمی طول خواهد کشید دردش خوب شود ....💔 کپی ممنوع❌ ساخت خودمونه😊 @Jeyran_khaton
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق است دگر در دلت جای بگیرد راهی به خارج ندارد ...❤️ کپی ممنوع❌ @Jeyran_khaton
فصل ۲ پارت ۴۶ برام مهم نبود کی در آغوشم گرفته الان فقطُ و فقط ناصر مهم بود سرم را روی سینه ی آن فرد گذاشتم بدون اینکه چشمانم را باز کنم اشک ریختم که دستی نوازش وار روی سرم کشیده شد -گریه نکن جیران با تعجب سرم را بالا آوردم و ناصر را دیدم پس در آغوش ناصر بودم و ناصر به من آب رساند ؟ سریع بلند شدم و ایستادم و تعظیمی کردم لبخندی زد و راه افتاد و من هم پشت سرش راه افتادم که به کالسکه رسیدیم رفته بودم چیزی را که جا گذاشته بودم از اندرونی ام بردار که صدای سرفه های شخصی را شنیدم و به کمک جیران رفتم و الان هم توی کالسکه نشسته ایم و به تجریش میرویم اما نمیدانم چرا این دختر انگار از من دلگیر است
فصل ۲ پارت ۴۷ به ناراحتی جیران اهمیتی ندادم و به از شیشه کالسکه به اطراف خیره شدم وقتی رسیدیم پیاده شدم و جیران هم پشت سرم پیاده شد از ناصر دلگیر بودم اما الان وقت قهر نبود باید ناصر رو به سمت درختی که اولین بار همدیگر رو دیدیم ببرم و درخت عشق رو دوباره نشانش بدهم او را پیش درخت آورده بودم و از دور در حال دیدن آن بودیم که ناگهان دستش را گرفتم و دوییدم به سمت درخت، او هم همراهم دویید و به سمت درخت رفتیم
دو پارت رمان جیران🌸💕✨