فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت 200تایی✨🚶♀
استاد کیهان کلهر)
@Jeyran_khaton
هدایت شده از جـیـࢪان مـاه🤍🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه😂🦦
#ادیت
#ساخت_خودم
#ناصر_الدین_شاه
#تاجی
#اد_هستی
____༄✿༄____
𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕
❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇
____༄✿༄____
ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋
𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌
𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌
@jeyranmoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما شاه🙂؛
#ادیت
#ساخت_خودم
#جیران
#تاجی
#ناصر_الدین_شاه
#اد_هستی
____༄✿༄____
𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕
❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇
____༄✿༄____
ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋
𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌
𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌
@jeyranmoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در خیال این بودم فرزندم روزی شاه خواهد شد
مملکت شاه دلسوزی دارد اما نشد ...💔
کودکم عمرش به دنیا نبود ...💔
#جیران
#گلین
#ارسالی
کپی ممنوع❌
ساخت خودشون 😁
@Jeyran_khaton
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه گویند شاه لاف زن است
من گویم شاه داغ فرزند در جگر دارد
کمی طول خواهد کشید دردش خوب شود ....💔
#جیران
#شاه
کپی ممنوع❌
ساخت خودمونه😊
@Jeyran_khaton
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۴۶
#جیران
برام مهم نبود کی
در آغوشم گرفته
الان
فقطُ و فقط ناصر مهم
بود
سرم را روی
سینه ی آن فرد گذاشتم
بدون اینکه چشمانم
را باز کنم
اشک ریختم
که دستی نوازش وار
روی سرم کشیده
شد
-گریه نکن جیران
با تعجب سرم را بالا
آوردم و
ناصر را دیدم
پس در آغوش ناصر بودم
و ناصر به من
آب رساند ؟
سریع بلند شدم
و ایستادم و تعظیمی
کردم
لبخندی زد
و راه افتاد و
من هم پشت سرش
راه افتادم
که به کالسکه رسیدیم
#ناصر
رفته بودم
چیزی را که جا گذاشته
بودم از
اندرونی ام بردار
که صدای
سرفه های شخصی
را شنیدم و
به کمک جیران رفتم
و الان هم توی کالسکه
نشسته ایم
و به تجریش
میرویم اما نمیدانم
چرا این دختر
انگار از من دلگیر
است
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۴۷
#ناصر
به ناراحتی جیران
اهمیتی
ندادم و به از شیشه
کالسکه به اطراف
خیره شدم
وقتی رسیدیم
پیاده شدم و جیران
هم پشت سرم
پیاده شد
#جیران
از ناصر دلگیر بودم
اما الان وقت
قهر نبود
باید ناصر رو به سمت
درختی که اولین
بار همدیگر رو
دیدیم
ببرم و درخت عشق
رو دوباره نشانش
بدهم
او را پیش
درخت آورده
بودم
و از دور در حال دیدن آن
بودیم که
ناگهان دستش
را گرفتم
و دوییدم
به سمت درخت، او
هم همراهم دویید
و به سمت
درخت رفتیم