eitaa logo
جرعه ناب
654 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
210 ویدیو
25 فایل
علی گلایری سطح چهار(دکتری),استاد حوزه و دانشگاه. نویسنده @Aligelayeri #جرعه_ناب ؛جرعه ای از چشمه جوشان نهج‌البلاغه و معارف اهل بیت علیهم السلام #جرعه_ناب توسط ادمین اداره می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
بدان رفیق آب طاهر و مطهر است بمانند آب که نجاست و‌پلیدی بیرونی را پاک می کند گریه قذارت و پلیدی درونی را پاک می کند پس با آب چشمه بدن را شستشو بده وصفایی کن وبا آب چشم درون را جلا بده و نورانی کن @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" اَلْأَخِلاّٰءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ اَلْمُتَّقِينَ " ۱ـ كلمه" اخلاء "جمع" خليل "است كه به معناى دوست است. و اگر دوست را " خليل "گفته‌اند، بدان جهت است كه آدمى" خلت "يعنى حاجت خود را به او مى‌گويد، و او حاجت وى را برمى‌آورد. و ظاهرا مراد از" اخلاء "مطلق كسانى است كه با يكديگر محبت مى‌كنند، چه متقين و اهل آخرت كه دوستيشان با يكديگر به خاطر خدا است، نه بخاطر منافع مادى، و چه اهل دنيا كه دوستى‌هايشان به منظور منافع مادى است. ۲ـ اين را بدان جهت گفتيم كه متوجه شوى استثناء" الا المتقين "استثناء متصل است، نه منقطع چون متقين در گروه " اخلاء "داخل هستند، و كلمه" الا "آنها را استثناء مى‌كند. ۳ـ و اما اينكه چرا همه دوستان، به استثناء متقين دشمن يكديگرند، براى اين است كه لازمه دوستى طرفينى اين است كه يك طرف، طرف ديگر را در مهماتش كمك كند، و اين كمك وقتى در غير رضاى خدا باشد، در حقيقت كمك به بدبختى و شقاوت و عذاب دائمى آن طرف است، هم چنان كه در جاى ديگر در حكايت گفتار ستمگران در قيامت فرموده: " يٰا وَيْلَتىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاٰناً خَلِيلاً لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ اَلذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جٰاءَنِي" به خلاف دوستى‌هاى متقين كه همه مايه پيشرفت آنان در راه خدا است، و در روز قيامت همه به سود ايشان خواهد بود. ۴ـ و در خبرى از رسول خدا هم آمده كه: چون قيامت به پا شود، پيوند ارحام قطع، و همه نسب‌ها گسيخته مى‌گردد، و برادرى‌ها همه باطل مى‌شود، مگر برادرى در راه خدا، و اين فرموده خداست كه مى‌فرمايد: " اَلْأَخِلاّٰءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ اَلْمُتَّقِينَ " و اين روايت را الدر المنثور در تفسير اين آيه از سعد بن معاذ نقل كرده است. (المیزان ج۱۸ص۱۲۰) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام هادی(ع): ۱_صفای دوستی را از آن که دوستی‌اش را مُکَدَّر ساختی مخواه. ۲_وفاداری از آن که به او نیرنگ زدی، مطلب، ۳_و خیرخواهی را از آن که بدگمانی‌ات را متوجّه او کردی، مجو؛ چرا که دل دیگری نسبت به تو، همچون دل تو نسبت به اوست لا تَطلُبِ الصَّفاءَ مِمَّن کدَرتَ عَلَیهِ، ولاَ الوَفاءَ مِمَّن غَدَرتَ بِهِ، ولاَ النُّصحَ مِمَّن صَرَفتَ سوءَ ظَنِّک إلَیهِ؛ فَإِنَّما قَلبُ غَیرِک لَكَ کقَلبِک لَهُ. (بحارالانوار ج۷۱ص۱۸۰) @jorenab
امام جواد علیه السلام امام جواد علیه السلام در ۱۰ رجب المرجب و به روایتى در ۱۹ رمضان المبارک سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد پدر بزرگوارشان حضرت امام علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف تحیه و الثناء) و مادر گرامیشان بانویى پرهیزکار به نام سبیکه میباشد که امام رضا (ع) وى را خیزران نامید. سبیکه از اهالى نوبه در سرزمین مصر و از خاندان قبطیه همسر رسول خدا (ص) بود). ( آن حضرت آخر ماه ذی القعده سال ۲۲۰ هجری قمری در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید، مرقد شریف آن حضرت (ع) در کاظمین در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارشان حضرت امام موسی کاظم (ع) قرار دارد در هشت سالگی به امامت رسید ودوران امامت حضرت جوادالائمه (ع) یعنی مدت 17سال با حکومت مأمون و معتصم خلفای جنایتکار عباسی، همزمان بود مأمون در سال 204هجری بعداز شهادت امام رضا علیه السلام به بغداد بازگشت و چون می‌دانست بعداز آن حضرت امام جواد علیه السلام امامت را بعهده دارد او را به بغداد آورد و دخترش ام فضل را به عقدش در آورد تا بدین شکل بر شیعیان کنترل داشته باشد اما حضرت تمایلی به بودن در دربار نداشت لذا برای سفر حج به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در مدینه ماند بعداز مرگ مأمون معتصم برادر ناتنی مأمون درسال 218بخلافت رسید و حضرت را به بغداد فرا خواند و سرانجام درحالی که 25سال از عمر شریفش گذشته بود بوسیله زهر توسط همسرش ام فضل مسموم و به شهادت رسید @jorenab
یامن ارجوه دو.mp3
6.96M
یا من ارجوه بخش دو @jorenab
« بزم شراب در هم ریخت » سعید حاجب می‌گوید: نردبان گذاشتیم و مخفیانه وارد منزل امام شدیم و من در تاریکی نمی‌دانستم به کدام سو می‌روم، حضرت با مهربانی از میان حجره صدا زد: «ای سعید! بجای باش تا برای تو شمعی بیاورند.» چیزی نگذشت که برای من شمع آوردند و من بر آن جناب وارد شدم که آن جناب لباسی پشمین پوشیده و سجاده‌ای از بوریا در زیر پای اوست، رو به قبله نشسته و قرآن تلاوت می‌کند، به من فرمود که داخل حجره‌ها شو، یکی یکی آنها را بازرسی کن، من داخل حجره‌ها شدم چیزی نیافتم جز کیسه سر به مهری را که به مهر مادر متوکل مهر شده بود، آنرا برداشته نزد متوکل آوردم، متوکل راجع به آن کیسه از مادرش سؤال کرد، مادرش گفت: «آن وقت که مریض بودی من نذر کردم هرگاه بهبودی یابی ده هزار دینار از مال خودم به آن حضرت ارسال دارم، در این کیسه همان ده هزار دینار است.» متوکل دستور داد تا آنحضرت را در آن وقت شب به حضورش بیاورند در حالی که کنار سفره‌ی باده گساری نشسته بود و مشغول لهو و لعب بود، امام هادی (علیه‌السلام) را بر او وارد کردند، ناگاه هیبت و شکوه امام، متوکل را گرفت، و او با آنکه در دست، جامی از شراب داشت تمام قامت بلند شد و آن حضرت را پهلوی خود نشاند. در این هنگام، متوکل بی‌حیائی را از حد گذراند، آن جام شراب را که در دست داشت به امام تعارف کرد تا از شراب آن بخورد، حضرت فرمود: «خدا می‌داند که هرگز شراب با گوشت و خون ما آمیخته نشده و نخواهد شد، مرا از این کار معاف کن.» متوکل گفت: «پس برای من شعری و آوازی بخوان.» حضرت فرمودند: «من از شعر کم بهره هستم.» متوکل در این بابت اصرار کرد و گفت: «ناچار باید بزم ما را با اشعار خود طراوت بخشی.» حضرت چون خود را ناگزیر دید، به ناچار اشعاری را که مشتمل بر بی‌وفایی دنیا و ذلت زمامداران هوسباز بود انشاء نمود، وقتی آن اشعار را با آن سوز دل خواند متوکل بلرزه درآمد و چنان در خود فرو رفت که به شدت گریان شد.  ترجمه‌ی اشعار امام (علیه‌السلام) به فارسی چنین است چه بسیار مردان پرقدرتی که در این جهان از پی راحتی به کوه و کمر قصرها ساختند همه قصرها را بیاراستند در اطراف هر قصر از بیم جان گروهی مسلح، نگهبانشان که تا این همه قدرت و ساز و برگ کند دور، آن مردم از دست مرگ ولی مرگ ناگه رسید و گرفت گریبان آن نابکاران زشت چو گیرد گریبان گردن‌کشان به ذلت برون راند از قصرشان به همراه اعمال خود، عاقبت برفتند در منزل آخرت شده جسم آن نازپروردگان هم‌آغوش خاک، از نظرها نهان از آن زشت‌کاران افسرده‌حال به بانگ بلندی شود این سؤال چه شد آن همه سرکشی و غرور که صورت نهادید بر خاک گور؟ چه شد آن همه خودپسندی و ناز که گشتید با بی‌کسان هم‌طراز؟ چه شد آن همه مستی و عیش و نوش؟ چه شد آن همه جنب و جوش و خروش؟ چه شد چهره‌هایی که آراستید؟ سر و صورتی را که پیراستید؟ اجل چشم بی‌شرمتان را ببست به رخسارتان خاک ذلت نشست نه تخت و نه بستر، نه آسایشی نه عطر و نه زیور، نه آرایشی به جای کرم‌های مردم‌پسند بر آن چهره‌ها کرم‌ها می‌خزند نهادید دارایی خویشتن نبردید با خود به غیر از کفن!. مهمانها خاموش بودند و از شنيدن اين اشعار به خود مي لرزيدند؛ متوكل هم با آن همه سخت دلي و بي رحمي، مانند ديوانگان ايستاده بوده و مي لرزيد... (دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان  جلد :1 صفحه : 141) @jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر آب حیاتست عشق در دل و جانش پذیر هر که جزِ عاشقان ماهی بی‌آب دان مرده و پژمرده است گرچه بود او وزیر عشق چو بگشاد رخت سبز شود هر درخت برگ جوان بردمد هر نفس از شاخ پیر @jorenab