جرعهنوش | علی احسانزاده
#نواب_صفوی
...
«... #اعتقاد_به_حاكميت_اسلام ... امرى است كه مسلمانان عالم در طول قرنهاى متمادى و بخصوص #متفكّرين_بزرگ در قرن اخير از #سيد_جمال_اسدآبادى تا #اقبال_لاهورى، تا بزرگان فكر و انديشه، تا علماى بزرگى در داخل كشور خود ما دنبال آن بودهاند كه دين خدا را حاكم كنند و اين #ادامهى_راه_پيغمبران بوده است.»
(۱۳۷۷/۰۲/۰۲؛ بيانات در ديدار علما و روحانيون در آستانهى ماه محرّم)
#امام_خامنهای در همایش بزرگداشت #اقبال_لاهوری در ۱۳۶۴/۱۲/۱۹، او را چنین میستایند:
«امروز که این جلسه را و این تجلیل را از #اقبال_عزیز در کشورمان مشاهده میکنم، یکی از پرهیجانترین و خاطرهانگیزترین روزهای زندگی من خواهد بود. آن شَرار درخشندهای که در تاریکیهای روزهای سیاه اختناق، یادش، شعرش، نصیحتش و درسش نومیدی را از دل میزدود و آیندهی روشن را در برابر چشمهای ما ترسیم میکرد، امروز مشعل فروزندهای شده و چشم ملّت ما را خوشبختانه به خود جلب میکند. مردم ما- که اوّلین مخاطب جهانی اقبال هستند- متأسّفانه خیلی دیر با اقبال آشنا شدند. وضعیت خاصّ کشور ما و بهخصوص سلطهی سیاستهای خبیث استعماری در آخرین سالهای زندگی اقبال در کشور محبوب او- ایران- موجب شد که اقبال هرگز ایران را نبیند. این شاعر بزرگ پارسیگوی- که بیشترین شعر خودش را نه به زبان مادریاش که به فارسی گفته- هرگز در این فضای محبوب و مطلوب خودش قرار نگرفت و نه فقط اقبال به ایران نیامد، همان سیاستهایی که اقبال عمری با آنها #مبارزه کرد، نگذاشتند که ایدهی اقبال و #راه_اقبال و #درس_اقبال به گوش مردم ایران- که آمادهترین برای شنیدن آن پیام بودند- برسد. من پاسخ این سؤال را دارم که چرا اقبال به ایران نیامد. اقبال آنوقتی که در اوج افتخار و شهرت میزیست و در گوشهوکنار شبهقارّه و در دانشگاههای معروف دنیا از او یاد میکردند بهعنوان یک متفکر، یک فیلسوف، یک دانشمند، یک انسانشناس، یک جامعهشناس بزرگ- که البتّه هیچیک از این عنوانها آن عنوانی که اقبال دوست میداشت به آن نامیده بشود، نیستند.»
...