eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
10هزار ویدیو
243 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 فروشگاه محصولات فرهنگی و پوشاک👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸چرا در قرآن کریم «موت » بر «حیات » مقدم شده است «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياة» ✍ 🔹شاید به دو دلیل موت بر حیات مقدم شده است ♦️ موت (مرگ ) از نظر طبیعی بر حیات (زندگی ) تقدم دارد ،یعنی : انسان در ابتدا در حکم اموات بوده و بعدا حیات بر او عارض گشته است . ♦️ آنچه تاثیر در تزکیه و خودسازی روح بشر دارد همچنان که معصومین (علیهم السلام )سفارش کرده اند و در قرآن کریم آیات بسیاری متذکر انسان شده است ؛ مسئله یاد مرگ است . 🌸 @jqkhhamedan 🌸
انقلاب ما،آن هنگام انقلابی واقعی خواهد بود که خانواده ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند مگر آنکه قبلا مطمئن شده باشد خانواده های فقرا،دارای لباس نو هستند. 🌸 @jqkhhamedan 🌸
جامعه القرآن الکریم واهل البیت( ع) _ سیاهکل٬گیلان حفظ سوره بقره بصورت تلفنی ومجازی وارسال فایل صوتی وتصویری برای مربیان 🌸 @jqkhhamedan 🌸
دلمان برای نقاره‌خان‌ها که انگار نام تو را فریاد میزدند و برای همه صحن انقلاب آمدنمان و سرمای استخوان‌سوزِ مشهد و زیارت دلچسب آخرسالی و تمام خاطرات حرم لک زده.. خودت مثل همیشه کاری کن... ✋ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا.. https://tv.razavi.ir/index/#channel-1 🌸 @jqkhhamedan 🌸
کنترل اضطراب کودکان در شیوع کرونا.pdf
1.22M
📚📚📚📚📚📚📚📚 هایی برای کنترل و حفظ بهداشت روانی کودکان در زمان شیوع کرونا 💢کوتاه و کاربردی است حتما مطالعه کنید💢 🆔️ @jqkhhamedan
🔴آیت الله حائری شیرازی 💠کدام رنج آور است؟ 🔰شخصی پیش من آمده بود و از حرفی که جایی درباره او به زبان رانده بودند، ناراحت بود. خواستم صحبتی برایش بکنم که تسلّایی باشد. به او گفتم حرفی درباره تو زده اند که دلت از آن حرف آتش گرفته است. اما آیا دلت برای ظلمی که به «خودت» شده بیشتر می سوزد یا برای ظلمی که به «آنها» شده؟ گفتم، فرض کن تو در بلندی نشسته ای و طرف دستش به تو نمی رسد. هرچه می کند، چیزی گیر نمی آورد زیر پا بگذارد تا دستش به تو برسد. بچۀ شیرخواره خودش را که در آن نزدیکی است، برمی دارد و زیر پایش می‌گذارد تا قدّش بالا بیاید! یعنی به اندازۀ شصت هفتاد کیلو بار روی بچۀ شش ماهه فشار می‌آورد تا سه تا مشت به تو بزند. تو در آن حالت که بچۀ او زیر پایش دارد جان می دهد، به فکر این هستی که داری مشت می‌خوری یا دلت برای آن بچه می‌سوزد؟ گفت: قطعاً بچۀ او که زیر پایش دارد جان می‌دهد، برای من رنج آورتر است. پرسیدم: بچه آدم پیشش عزیزتر است یا ایمانش؟ بچۀ انسان برای انسان قیمتی‌تر است یا ارتباط و انس با خدا؟ 🔸وقتی انسان به برادر دینی خودش ظلم و تعدّی کرد، لذت مناجات با خدا از دلش گرفته می‌شود، و آن از بچۀ انسان، برایش عزیزتر است. برو ببین آن که به تو نسبت ناروا داده، آیا در قلبش لذت مناجات با خدا مانده؟ دیگر از اشک شب چیزی مانده؟ سپس توصیه کردم که: اگر می‌خواهی از خودت دفاع کنی، مبادا پا روی ارتباط خودت با خدا بگذاری و چیزی به طرفت بگویی که شرع اجازه نداده است. 🆔 @jqkhhamedan
🔴 💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی نیست، تو اشتباه می‌کنی. دوستش فکر می‌کرد غاده شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به ؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو ؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای همیشه به مصطفی می‌گفت: شما چه کار کردید که شما را ندید؟ 🆔 @jqkhhamedan
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💫🌟🌙 شـــــــــب🌙🌟💫 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 سال‌ها پیش مردی به نام مسلم در شهر خوی نانوا بود. او مردی پرهیزگار، قانع و شاکر بود. جعفر پسر مسلم در محله ای زندگی میکرد که یک مغازه‌ی مرغ‌فروشی بود که فروش خوبی هم داشت. روزی جعفر به پدرش گفت: «دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازه‌ی پرفروشی است.» مسلم گفت: «پسرم هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. بدان‌! دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی‌ رساندن زیاد است.» اما وسوسه درون جعفر را پر کرده بود. مسلم روزی او را کنار خود به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیواره‌ی داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند. مسلم گفت: «پسرم! دیدی یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید، باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. هرگز نان خود را روی نان کس دیگری نزن که برای تو هم نانی نخواهد شد. بدان! اگر اجاره‌ی بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است.» 🍃 🌺🍃 ✍🏻📚 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا