eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ - ۰۹۱۸۵۰۹۸۴۹۷
1.4هزار دنبال‌کننده
25.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
243 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 کانال فروشگاه جامعة القرآن👇👇👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 راوی: 🔶 چک ها را دادن امضا کند. تا هزینه تعمیر اتاق‌ها را دید عصبانی شد. گفت «۲۵ هزار تومان برای موکت و کاغذ دیواری! 🔹 یعنی اتاق من نخست وزیر اون پیرزن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه باید اینطور باشه؟ من باید طوری زندگی کنم که بفهمم اون پیرمرد، اون پیرزن، اون بیچاره‌ی بدبختی که توی دورترین شهرهای ایران زندگی می کنه چی می‌کشه؟» ♦️ آخرش هم گفت «حق ندارید یه شاهیش رو از بیت المال بردارید. نصفش رو خودم میدم، نصفش رو هم اون آقایی که دستور این خرج‌ها رو داده.» 📚 یادواره شهید محمد علی رجایی 🌀 با ما همراه باشید. 🆔 @jqkhhamedan
📝 راوی: 🔶 سفره عقد من با بقیه سفرها فرق داشت، به جای آینه و شمعدان، تفسیر المیزان را چیده بودیم دور تا دور سفره، برکتی که این تفسیر به زندگی‌مان می داد، می‌ارزید به هزاران شگونی که آینه شمعدان می‌خواست داشته باشد. 🔹 برای مراسم هم برنج اعلا خریدیم؛ ولی فتح‌الله نگذاشت بازش کنیم، می‌گفت «حالا که این همه آدم ندار و گرسنه داریم، چطور شب عروسی غذای گرون‌ قیمت بدیم؟» ♦️ برنج ها را بسته بندی کردیم و دادیم به خانواده‌های نیازمند. فتح‌الله برنج‌ها را می‌داد دست مردم و می‌گفت «این هدیه حضرت امام خمینیه» ⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم می‌گرفتیم. همین‌ها بود، که زیبا ترش می کرد. 📚 خدا بود و دیگر هیچ نبود 🌀 با ما همراه باشید. 🆔 @jqkhhamedan
📝 راوی: 🔶 اولش که قبول نمی‌کرد، با اصرارهای من بالاخره راضی شد ازدواج کند. 🔹 معیارهایی برای انتخاب همسر داشت، دلش می‌خواست همسرش با ایمان باشد، به مادرش می‌گفت «مادر جون! زنی می‌خوام که با خدا باشه، دوست دارم طوری باشه که به حجابش افتخار کنم.» ♦️ روز اول به همسرش گفته بود «من به خاطر این ازدواج کردم، که دینم کامل بشه؛ چون بنای شهادت دارم، می‌خوام وقتی شهید شدم، با دین کامل برم به دیدار خدا.» 📚 کاش با تو بودم 🌀 با ما همراه باشید. @jqkhhamedan
به مناسبت سالگرد شهادت 🔸 کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. تفاوتش همین قدر است که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا...! 🌐 🆔 @jqkhhamedan
📝 راوی: 🌸 مهندس ساختمان بود. و توی یک شرکت کار می‌کرد. به خیالم خیلی سرش گرم دنیاست، برعکس من فعالیت سیاسی داشتم. 🔻 روی همین حساب دلم به این ازدواج راضی نمی شد. باید نصیحتش می کردم، می‌خواستم بسازمش. ⚜️ آمد خانه‌مان. سر صحبت را باز کردم «چرا من را انتخاب کردی؟ من زن کسی می‌شم که مهریه‌م رو با شهادت قرار بده.» گفتم تیر خلاص را زده‌‌ام. الان راهش را می گیرد و می رود دنبال کارش. ❇️ اما محکم جلویم ایستاد، و دوباره گفت «به جدم من شهید می‌شم.» داشت از تعجب خشکم زد. 🔸بعد عقد تازه فهمیدم فعالیت سیاسی دارد؛ آن هم چه فعالیتی. از فکر هایی که درباره اش کرده بودم، خنده‌ام گرفت. می‌خواستم بسازمش. 📚 قصه‌ای برای سجاد 🌀 با ما همراه باشید. 🆔 @jqkhhamedan
💠 شهید امر به معروف 🌷 نسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ و مُعايَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الاَْنبياءِ 🔹 بسیجی ۳۹ سالہ ، محمد محمدے، مهرماه ۹۹، ساعت ۱۹ در درگیرے با اراذل و اوباش تهرانپارس با چاقو به شهادٺ رسید. 🔹 بر اساس اظهارات شاهدان حادثہ، چند اراذل هنگام پارڪ خودرو و خرید نان با خودرو خانمے برخورد کردند که پس از اعتراض آن خانم و ورود نانوا، درگیری آغاز شد. 🔹 این اراذل با الفاظ رڪیڪ و با صداے بلند به آن خانم فحاشے و ایجاد رعب و وحشت در محله ڪردند. 🔹 در همین هنگام شهید محمدے وارد صحنہ شده و از اراذل درخواست مے ڪند به درگیرے خاتمه دهند. 🔹 اما آن‌ها که در ابتدا دو سه نفر بودند به فحاشے ادامه دادند و با این بسیجی نیز درگیر شده و سایر دوستان خود را نیز مطلع کردند. 🔹 در جریان این درگیري، یکی از اراذل با چاقو به پهلوے محمد محمدے ضربہ وارد مے‌ڪند ڪہ بہ دلیل عمق زیاد این ضربہ و پاره شدن ریہ و قلب، این بسیجے به شهادٺ می‌رسد. 🌀 با ما همراه باشید. 🌐 🆔 @jqkhhamedan
🖋 نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود: دوست عزیز! همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟ 🌐 @jqkhhamedan
💢 زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: او می‌بیند ... ✨ با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @jqkhhamedan