eitaa logo
تبلیغ نوین
3.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
43 فایل
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا @b_a_1400 http://payamenashenas.ir/asemani لینک ناشناس جهت ارسال انتقادات و پیشنهادات
مشاهده در ایتا
دانلود
زیارت مجازی مزار مطهر شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ⬅️وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید 🌹 گلزار شهدای کرمان👇 🌐 tour.soleimani.ir ☝️☝️☝️ •┈┈••••✾••••┈┈• 🔰کانون طلاب و دانش آموختگان جامعه الزهرا (س) ؛ استان تهران کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
43.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی جامعة الزهراء سلام الله علیها کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیز خدا 🌻 پدر هر سال برای شهید، سالگرد می‌گرفت. اولین سالگرد عزیز، مصادف بود با روز عاشورا. سرمزار شهید نشسته بودیم که جوانی با لباس بسیجی و ساک به دست از راه رسید. -یزدانی، یزدانی! دوست و هم‌خدمتیم بود. همیشه با هم بودیم. صورتش خیس اشک شد. -اول اومدم مزار شهید رو پیدا کنم ببینمش، براش فاتحه بخونم بعد برم شهر خودم. از نحوه شهادت عزیزالله گفت، ما هم سراپا گوش شدیم. -اول تیر به پاش خورد، خم شد تا پاش رو بگیره، یه دفعه از پشت‌ سر...🥀🥀😭😭 -شهید رو هشت روز بعد از شهادتش آوردن. هی گفت‌و‌گفت... بنده‌ی خدا همه‌چیز را توضیح داد و رفت، دیگر هر چه گشتیم پیدایش نکردیم تا خاطرات بیشتری برای ما بگوید. اصلاً وقت نشد اسمش را بپرسیم؛ خودش هم حال‌وهوایی نداشت که یادش به این چیزها باشد. بسیجی حرف‌هایش را زد و برای همیشه رفت. بابا هم بعد از پنج سال ما را تنها گذاشت. بعد از شهادت عزیزالله در‌و‌دیوار خانه سراسر ماتم بود؛ ساعت‌زنگ‌دار روی طاقچه هم دیگر مثل قبل تیک‌تاک نمی‌کرد‌. هیچ شادی‌ای حتی ازدواج برادرم رضا هم این غم را از دل مادرم نبرد. مادر شب‌ها با یاد عزیزالله می‌خوابید؛ به امید اینکه دوباره صدایش را بشنود و روی ماهش را ببیند. یک روز رفتم به مادرم سر بزنم. منتظر نشسته بود، تا نگاهش به من افتاد گفت: -غذا درست کردم، نه بابات اومد نه عزیز، نمی‌دونم اینا کجا رفتن بگردن؟ نیومدن غذای من رو بخورن! مادر حال خوشی نداشت، بردیمش بیمارستان امام رضا علیه‌السلام، یک شب بیشتر بیمارستان نماند. سومین روز شهادت سید‌و‌سالار شهیدان بار سفر را بست و به پسر شهیدش پیوست. همه‌شان رفتند و من تنها ماندم.💔😭 🌸پایان ✍️🏻کبری یزدانی (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس دوره: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
عباس چگونه عباس علیه‌السلام شد؟ خانه آن‌زمان که چهار فرزند خردسال را در خود جای داده به کسی نیاز دارد که گرد یتیمی از چهره‌شان بشوید و قلب پریشان‌شان را سامان دهد. خدایا! یاری‌ام کن تا در یتیم کردن فرزند ولایت، سهیم نشوم و آن‌قدر دست دلم را محکم کن که گرد یتیمی را از چهره‌ی ولی‌ام بزداید.🌼 عقیل واسطه‌ی خیر شده و از قبیله بنی‌کلاب دختری را که در ایمان، پاکدامنی و شجاعت، شهره‌ی عام‌وخاص است برای برادرش خواستگاری می‌کند. یا‌مسبب‌الخیر! قدم‌هایم را در مسیر رضایتت آن‌چنان محکم کن که لحظه‌‌ای خشنودی انسان‌ها را بر خشنودی تو ترجیح ندهد.🤲 چه بامعرفت زنی‌ست فاطمه کلابیه؛ از همان ابتدا خود را کنیز زینب می‌داند و بدون اذن او وارد خانه‌ی مولا نمی‌شود. یا رب! چنان معرفت و شناختم بده که در راه وصل تو، تابلوی راهنما را بشناسم و سر از بیراهه درنیاورم.🌿 هم‌او از همسرش می‌خواهد، دگر او را فاطمه نخواند که با شنیدن این نام، رنگ از رخسار بچه‌های زهرا رخت، بندد. پروردگارا! مرا آن‌گونه بپروران که ذره‌ای از گفتار، کردار و حتی نوشته‌ام رنگ از رخسار مولایم (عج) برندارد و پرونده‌ی هفتگی اعمالم را بد رنگ و سیاه نکند.🌻 وعلی علیه‌السلام با علم الهی خویش چه خوب می‌داند که ذخرالحسین از ام‌البنین زاده خواهد شد. یا علیم! به من علمی عنایت کن که اقوال، اعمال و حتی مکتوباتم ذخیره‌ای باشد برای یاری امام زمانم (عج)❣️ 📝ادامه دارد... ✍️🏻بتول اکبری‌درجوزه (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪاری از خانم مونا حاجیوند •┈┈••••✾••••┈┈• 🔰کانون طلاب و دانش آموختگان جامعة الزهراء(سلام‌الله‌علیها)؛استان تهران کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••• | ۱:۲۰ | خط خون نقطه پایان سلیمانے نیست بهراسید که این اول بسم الله است... علم بࢪ زمین نمےماند... کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
خنده های تو مرا باز این فاصله کشت... کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
🥀🍃 سربـاز تمـامِ حضــرت جـان بودى قاسم نه فقط، شبيه سلمان بودى وصف تو ميان واژه ها ممكن نيست! الحق كه هميشه بودى ✍ کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
شعله آن شب که فکر غارت بود شب جمعه شب زیارت بود آن شب جمعه روضه احیا شد تن فرمانده اربأ اربآ شد کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر تو ای معنای زیبای «بل احیاء عند ربهم یرزقون» 🥀 کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک دهه هشتادی که حاج قاسمو دیده یک دهه ی نودی که الگوش یه شهیده 1401/10/13 کانال اطلاع رسانے تبلیغ نوین جامعة الزهراء (سلام‌الله‌علیها) در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي  و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ. کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
25.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه سال از آن خبر دردناک می گذرد لفظ جانسوز راخیلی شنیده بودم اما درست ۱۳دی۹۸آن را تا مغز پوست واستخوانم درک کردم آری سردار خبر رفتنت جانسوز بود وقتی از خواب بیدارشدم وخبرشهادتت رسید باور نکردم شبکه های تلویزیون را یک به یک به قصد تکذیب این خبر بالا وپایین می کردم اما راست بود این خبر جانسوز راست بود وجانم راسوزاند . جانم را مظلومیت شیعه سوزاند جانم را غربت امام زمانم سوزاند که سربازانش اینگونه پر پر می شوند. به راستی که سردار دلهایی وقتی که اینگونه عاشقانه قلب کودکان ونوجوانان ما را ربودی وقتی که با رفتنت از هر قطره ی خونت هزاران سلیمانی شکفت . دشمن زبون ما اگر میدانست نامت اینگونه فاتح قلبهای آماده می شود هیچ وقت این اشتباه را انجام نمیداد دشمن با خیالی عبث تورا به شهادت رساند تورا به شهادت رساند تا تمام شوی اما در خیالش هم نمیگنجید که هزاران سلیمانی سرتا سرجهان با آبیاری خونت بروید سردار دلها حالا که دعای دیرینه ات اجابت شد و پاک و پاکیزه به دیدار معشوقت شتافتی از عرش خدا برایمان دعا کن دعاکن تا در این هجوم فتنه ها همچون تو به دیدار معبود بشتابیم . کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
عڪس ارسالے از طلبہ عزیز •┈┈••••✾••••┈┈• 🔰کانون طلاب و دانش آموختگان جامعه الزهرا (س) ؛ استان تهران کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
🌺مثل قاسم، مثل زینب🌺 علی نیم‌نگاهی به نرجس‌خاتون انداخت و گفت: -قربونت برم مامان قشنگم، دورت بگردم، می‌دونم بعد از رفتن من تنها می‌شی، خواهش می‌کنم اینجا نمون، برو خونه‌ی عزیزجون. بعد با‌‌‌خنده ادامه داد: -ولی عوضش می‌تونی همه‌‌جا به همسایه‌ها و فامیل بگی: پسرم شیره مثل شمشیره. نرجس‌خاتون و علی حسابی خندیدند. اون روز علی تا می‌تونست کارهایی رو که لازم بود انجام داد؛ نون و میوه خرید، حیاط وپله‌ها رو جارو کرد و آب پاشید. بوی‌خاک، تو فضا پیچیده بود و نم بارون ریز‌ریزی که می‌اومد بیشتر فضا روعطرآگین می‌کرد. انگار همه‌چیز بوی شهادت می‌داد. درودیوار خونه به رسم رفاقت پونزده ساله با علی، سنگ تموم گذاشتن و بدرقه‌ی باشکوهی رو ترتیب دادن. نرجس‌خاتون توی اتاق، مشغول بستن کیف سفر علی بود. آینه‌ی کوچیک، مقداری لباس، مهروجانماز، قرآن جیبی، عطر، مقداری آجیل و میوه چیزهایی بود که علی باید با خودش می‌برد. همه رو با حساسیتی که همیشه توی چیدن وسایل داشت داخل کیف گذاشت. علی در اتاق رو بازکرد، وارد شد و کنار نرجس‌خاتون نشست و گفت: -مامان چرا اینقدر زحمت کشیدی، من که گفتم خودم میام کیفم رو جمع می‌کنم؛ راضی به زحمتت نبودم. -خواهش میکنم پسرم، کاری نکردم؛ دلم می‌خواست خودم کیفت رو ببندم تا دلت قرص بشه و بدونی من راضی‌ام به رفتنت. مامان جان یه موقع نگی این آجیل و میوه‌ها چیه برام گذاشتی، مگه تغذیه‌ی مدرسه‌ست؟! اینا هدیه‌ی من برا برادرهای رزمنده‌‌مه، توی اتوبوس باهم بخورید. -چشم مامان دیگه همه‌چیز مهیای سفر بود... 📝ادامه دارد... ✍️🏻فاطمه پرهون (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس دوره: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane