#زندگینامه
#سردارشهیدحیدرعلی_طالبی (استاد میرزا)
فرمانده جبهۀ شوش (در آغاز جنگ تحمیلی)
پدرش کارگری ساده بود، حیدرعلی در طول تحصیل و در خلال مدرسه رفتنها هرگاه حتی چند ساعتی فراغت مییافت، به کار مشغول میشد تا از این راه هم هزینۀ تحصیل خود را تأمین کند و هم کمک خرج زندگی خانواده باشد.
پُر شور و پُر تلاش بود و هیچگاه از فعالیت و جنب و جوش باز نایستاد. به خاطر فقر مالی مجبور شد دو بار تحصیل را رها کند. یک بار پس از پایان دورۀ ششم ابتدایی و بار دیگر هم در سال دوم دبیرستان؛
اما این باعث نشد مطالعۀ کتابهای مذهبی و علمی را کنار بگذارد.
◀️علاقۀ زیادی به مسافرت داشت و به اکثر شهرهای ایران سفر کرده بود.
◀️صداقت در بیان و رفتارش و پاکی در کردارش باعث شده بود که دوستان زیادی گِرد او جمع شوند.
سربازیاش که تمام شد به کار آهنگری و در و پنجرهسازی مشغول شد.
◀️ با شروع زمزمۀ انقلاب، شبها به دوستانش آموزش جنگهای نا منظم میداد.
◀️ آنها با سلاحهای سادهای همــچون: نارنـجـک دسـتسـاز، سهراهی، کوکتل مولوتف و با استفاده از ابتکارات مردمی ضربات محکمی را بر مأموران و سرسپردگان رژیم در روز حملۀ وحشیانۀ آنها به نجفآباد در 11 و 12 محرّم 1357 زدند.
در حین تظاهرات دستگیر شد. پس از آزادی، به همراه چند تن از مبارزان، سه ماه در باغها مخفیانه بسر برد.
یک هفته قبل از ورود امام خمینی به ایران، به تهران رفت و تا پیروزی انقلاب در تهران ماند.
در 21 و 22 بهمن 1357 به همراه دوستانش در تصرف پادگانها نقش فعالی داشت. همان روزها حین مبارزه از ناحیۀ شانه هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مدتی بستری شد.
در فاصلۀ ماههای پیروزی انقلاب تا جنگ، در ادارۀ مواد مخدر اصفهان، خوش درخشید.
.
سخنان امام راهنمای عمل او بود و با هر پیام ایشان خطمشی میرزا نیز مشخص میشد،
زمانی که امام پیام رهایی کردستان را از دست اشرار دادند بدون درنگ راهی آن منطقه شد و مدتی را در مقابله با اشرار در کردستان بسر برد.
◀️ شجاعت، صبر، تصمیم مدبرانه، مردمداری، نظم، دوراندیشی و قدرت مدیریت از ویژگیهای او بود.
◀️زمانی که شهید محمد منتظری تعدادی از برادران را به سوریه فرستاد تا ضمن آموزش نبردهای چریکی، مقدمات برای حضور در جنوب لبنان فراهم شود،
استاد میرزا جزء پیشگامان جهاد مقدس علیه #صهیونیسم بود.
◀️ او برای گذراندن دورههای آموزش نظامی و پیوند رزمندههای همتراز خود و کمک به نهضتهای رهاییبخش به کشورهای عربی، هند، پاکستان افغانستان و سوریه عزیمت کرد.
◀️وقتی طبل جنگ عراق با ایران به صدا در آمد، استاد میرزا طاقت نیاورد و در حالی که در سفر افغانستان و کمک به مجاهدان افغان در مبارزه با ارتش سرخ بود، چند شبانهروز با سختی کوههای افغانستان را طی کرد تا در صف رزمندگان جبهۀ ایران قرار گیرد.
استاد میرزا کسی بود که موقعیت استراتژیک منطقۀ شوش و نفوذ عراقیها را از آن بخش به داخل ایران درک کرده و به سرعت گروهی از نیروهای داوطلب نجفآباد را به جبهۀ شوش برد و خود فرماندهی جبهۀ شوش را بر عهده گرفت.
17 آذر 1359 در جبهۀ شوش، عملیاتی ایذایی علیه دشمن طراحی و اجرا کرد. میرزا با هدایت نیروهایش ضربات محکمی به دشمن وارد ساخت. آن روز درگیری یکسره تا عصر به طول انجامید. تعدادی از عراقیها کشته و مجروح و متواری شدند و چند نفر نیز خود را تسلیم کردند. حدود ساعت پنج عصر، درگیری قدری فروکش کرد. میرزا دست بر خاک زد و تیمم کرد و در میان شیار تپه به نماز ایستاد.در حالی که دستها را به قنوت برده بود، ناگهان گلولۀ خمپارۀ 60 در نزدیکی او فرود آمد و بر اثر اصابت ترکش به درجۀ شهادت نائل آمد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#یاعالیُبِحَقِّعلیعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد
•🌷• ↷
🆔️https://eitaa.com/k2500sh
#زندگینامه قهرمانان وطن،مشاهیرنجف آباد
#سردارشهیدعبدالحسین_ایزدی
فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجفاشرف
#حفظ_قرآن به صورت موضوعی را از نُه سالگی در کنار دروس مدرسه آغاز کرد و علاوه بر آن، نهجالبلاغه، صحیفۀ سجادیه و کتابهای شهید مطهری را میخواند.
ورزش را در کنار درس دنبال میکرد. ورزشهای انفرادی مثل تنیس و دوچرخهسواری جزئی از زندگی او بود.
دیپلمش را در رشتۀ تجربی گرفت. عبدالحسین الگویی از تقوا و پاکی بود، تجسم عینی ایثار و اخلاص.
💢ویژگی بارز او صداقتش بود که زبانزد همه است.
ساعات فراغت خود را با فعالیتهای پُر ثمر در امر کشاورزی غنی میکرد.
💢سال 1356 وقتی فاجعۀ دلخراش زلزلۀ طبس رخ داد، به همراه افرادی چون: شهید حسنعلی صالحی و شهید محمدعلی حجتی برای کمک به زلزلهزدهها عازم طبس شدند.
سهمش در انقلاب از آنجا شروع شد که با کمک دوستانش در سقوط چند کلانتری در مراکز کوچک و بزرگ تهران حضور داشت.
با توجه به دسترسی نداشتن به وسایل تکثیر و چاپ، به همراه دوستان مبارزش، اعلامیه های امام خمینی را با دست مینوشتند و بین مردم پخش میکردند.
برای استقبال از ورود امام به ایران، همراه کاروانی از نجفآباد به تهران رفت تا شاهد به ثمر نشستن خروش مردم و پیروزی حق بر باطل باشد.
بعد از پیروزی انقلاب و با صدور فرمان امام، مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی به شهرها و روستاهای محروم رهسپار شد تا فرهنگ انقلاب را ترویج دهد.
در حد توان خود، به یاری محرومان میشتافت. در این مدت علاوه بر کار بدنی، کار فکری را هم فراموش نمیکرد و شبها به مطالعه و آموزش میپرداخت.
در جریانات سیاسی همواره با دیدی وسیع مسائل انحرافی را شناسایی و با آن به
مبارزه میپرداخت، به خصوص در برگزاری اولین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی. در این راه جراحات و ضرب و شتم زیادی را متحمل شد.
او همچنین با هوشمندی تمام، به ماهیت بنیصدر پی برد و در مقابله با جریان فکری او تردیدی نکرد.
کمک به مردم مظلوم فلسطین در رأس فعالیتهای او بود.
ارادت عبدالحسین به امام و آیتالله بهشتی بر کسی پوشیده نبود.
با هجوم عراق و آغاز جنگ تحمیلی، جزء اولین گروه از نیروهایی بود که به جبهۀ نثاره و فارسیات رفت. پس از پایان مأموریتش، از طریق جهادسازندگی نجفآباد عازم آبادان شد و در کمکرسانی و پشتیبانی از رزمندگان نقش مهمی را ایفا کرد، به خصوص در ساخت جادۀ آبادان ماهشهر (جادۀ وحدت) که برای انجام عملیات ثامنالائمه مؤثر بود.
در همین عملیات از ناحیۀ پا مجروح شد. وی از اولین افرادی بود که به همراه دوستان شهیدش محمدعلی حجتی، محمدباقر قادری و ... با سپری کردن دورۀ آموزش ادوات زرهی در ارتش، به تشکیل گردان زرهی المهدی اقدام کردند که زمینهای شد برای تشکیل گردانهای زرهی سپاه، از جمله گردان زرهی تیپ 25 کربلا که از بازسازی تانکها و پیامپیهای تعمیر شده توسط جهاد نجفآباد در آبادان شکل گرفت.
با عضویت در سپاه نجفآباد، فعالیتش را در قسمت #پایگاه_منتظران_شهادت_درمسجدامامصادق(ع) ادامه داد و در جذب نیروهای بسیج برای انجام کارهای نظامی و فرهنگی نقش پویا و ارزندهای داشت.
دوباره به جبهه رفت و در عملیات مولای متقیان(ع) شرکت کرد. در مقابله با تک ارتش عراق در تنگۀ چزابه تعداد زیادی از دوستان و نیروهای تحت امرش به شهادت رسیدند و خود نیز به شدت مجروح شد. بعد از بهبودی، بار دیگر به جبهه بازگشت و با سِمت فرمانده گردان امام رضا(ع) در عملیات رمضان شرکت کرد.
در همین عملیات بود که ترکش خمپاره به سرش اصابت کرد و موقع سوار شدن به آمبولانس دوباره از ناحیۀ پا مجروح شد.
💢 پس از ده روز بستری شدن در بیمارستان قائم مشهد مقدس در طلوع فجر دوم مرداد ماه 1361 بعد از بیرون آمدن از حالت اغماء تیمم کرد و نماز صبح را به صورت نشسته خواند. پس از سجده و صدا زدن نام ائمه و شهدای جنگ، در جوار بارگاه امام رضا(ع) در حالی که سر بر دامان مادر داشت، به شهادت رسید.
دو برادرش به نامهای محمدرضا و عبدالرحیم نیز در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و نام این خانواده را در تاریخ پر افتخار نجفآباد ثبت کردند.
#راهـشان_پر_رهرو
#روحش_شاد
#یادشان_گرامی
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد♡🕊♡↷
https://eitaa.com/k2500sh
#زندگینامه قهرمانان وطن،مشاهیرنجف آباد
#سردارشهیدعبدالحسین_ایزدی
فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجفاشرف
#حفظ_قرآن به صورت موضوعی را از نُه سالگی در کنار دروس مدرسه آغاز کرد و علاوه بر آن، نهجالبلاغه، صحیفۀ سجادیه و کتابهای شهید مطهری را میخواند.
ورزش را در کنار درس دنبال میکرد. ورزشهای انفرادی مثل تنیس و دوچرخهسواری جزئی از زندگی او بود.
دیپلمش را در رشتۀ تجربی گرفت. عبدالحسین الگویی از تقوا و پاکی بود، تجسم عینی ایثار و اخلاص.
💢ویژگی بارز او صداقتش بود که زبانزد همه است.
ساعات فراغت خود را با فعالیتهای پُر ثمر در امر کشاورزی غنی میکرد.
💢سال 1356 وقتی فاجعۀ دلخراش زلزلۀ طبس رخ داد، به همراه افرادی چون: شهید حسنعلی صالحی و شهید محمدعلی حجتی برای کمک به زلزلهزدهها عازم طبس شدند.
سهمش در انقلاب از آنجا شروع شد که با کمک دوستانش در سقوط چند کلانتری در مراکز کوچک و بزرگ تهران حضور داشت.
با توجه به دسترسی نداشتن به وسایل تکثیر و چاپ، به همراه دوستان مبارزش، اعلامیه های امام خمینی را با دست مینوشتند و بین مردم پخش میکردند.
برای استقبال از ورود امام به ایران، همراه کاروانی از نجفآباد به تهران رفت تا شاهد به ثمر نشستن خروش مردم و پیروزی حق بر باطل باشد.
بعد از پیروزی انقلاب و با صدور فرمان امام، مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی به شهرها و روستاهای محروم رهسپار شد تا فرهنگ انقلاب را ترویج دهد.
در حد توان خود، به یاری محرومان میشتافت. در این مدت علاوه بر کار بدنی، کار فکری را هم فراموش نمیکرد و شبها به مطالعه و آموزش میپرداخت.
در جریانات سیاسی همواره با دیدی وسیع مسائل انحرافی را شناسایی و با آن به
مبارزه میپرداخت، به خصوص در برگزاری اولین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی. در این راه جراحات و ضرب و شتم زیادی را متحمل شد.
او همچنین با هوشمندی تمام، به ماهیت بنیصدر پی برد و در مقابله با جریان فکری او تردیدی نکرد.
کمک به مردم مظلوم فلسطین در رأس فعالیتهای او بود.
ارادت عبدالحسین به امام و آیتالله بهشتی بر کسی پوشیده نبود.
با هجوم عراق و آغاز جنگ تحمیلی، جزء اولین گروه از نیروهایی بود که به جبهۀ نثاره و فارسیات رفت. پس از پایان مأموریتش، از طریق جهادسازندگی نجفآباد عازم آبادان شد
و در کمکرسانی و پشتیبانی از رزمندگان نقش مهمی را ایفا کرد، به خصوص در ساخت جادۀ آبادان ماهشهر (جادۀ وحدت) که برای انجام عملیات ثامنالائمه مؤثر بود.
در همین عملیات از ناحیۀ پا مجروح شد.
وی از اولین افرادی بود که به همراه دوستان شهیدش محمدعلی حجتی، محمدباقر قادری و ... با سپری کردن دورۀ آموزش ادوات زرهی در ارتش، به تشکیل گردان زرهی المهدی اقدام کردند که زمینهای شد برای تشکیل گردانهای زرهی سپاه، از جمله گردان زرهی تیپ 25 کربلا که از بازسازی تانکها و پیامپیهای تعمیر شده توسط جهاد نجفآباد در آبادان شکل گرفت.
با عضویت در سپاه نجفآباد، فعالیتش را در قسمت #پایگاه_منتظران_شهادت_درمسجدامامصادق(ع) ادامه داد و در جذب نیروهای بسیج برای انجام کارهای نظامی و فرهنگی نقش پویا و ارزندهای داشت.
دوباره به جبهه رفت و در عملیات مولای متقیان(ع) شرکت کرد. در مقابله با تک ارتش عراق در تنگۀ چزابه تعداد زیادی از دوستان و نیروهای تحت امرش به شهادت رسیدند و خود نیز به شدت مجروح شد. بعد از بهبودی، بار دیگر به جبهه بازگشت و با سِمت فرمانده گردان امام رضا(ع) در عملیات رمضان شرکت کرد.
در همین عملیات بود که ترکش خمپاره به سرش اصابت کرد و موقع سوار شدن به آمبولانس دوباره از ناحیۀ پا مجروح شد.
💢 پس از ده روز بستری شدن در بیمارستان قائم مشهد مقدس در طلوع فجر اول مرداد ماه 1361 بعد از بیرون آمدن از حالت اغماء تیمم کرد و نماز صبح را به صورت نشسته خواند. پس از سجده و صدا زدن نام ائمه و شهدای جنگ، در جوار بارگاه امام رضا(ع) در حالی که سر بر دامان مادر داشت، به شهادت رسید.
دو برادرش به نامهای محمدرضا و عبدالرحیم نیز در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و نام این خانواده را در تاریخ پر افتخار نجفآباد ثبت کردند.
#راهـشان_پر_رهرو
#روحش_شاد
#یادشان_گرامی
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد♡🕊♡↷
https://eitaa.com/k2500sh
29.pdf
400.6K
#زندگینامه
🌷سردار شهید حیدرعلی ملکی🌷
|فرمانده گردان پیاده لشکر8 نجفاشرف|
|♡کنگره سرداران و۲۵۰۰شهیدنجف آباد♡|🕊⚘️↷
https://eitaa.com/k2500sh
83.pdf
401.5K
#زندگینامه
#سردارشهیداحمدصداقتی_نجفآبادی
فرمانده گردان پیادۀ لشکر 14 امام حسین(ع)
#کنگره_سرداران_
#و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد♡🕊♡↷
🆔️https://eitaa.com/k2500sh
#زندگینامه
#سردارشهیدحیدرعلی_طالبی (استاد میرزا)
فرمانده جبهۀ شوش (در آغاز جنگ تحمیلی)
پدرش کارگری ساده بود، حیدرعلی در طول تحصیل و در خلال مدرسه رفتنها هرگاه حتی چند ساعتی فراغت مییافت، به کار مشغول میشد تا از این راه هم هزینۀ تحصیل خود را تأمین کند و هم کمک خرج زندگی خانواده باشد.
پُر شور و پُر تلاش بود و هیچگاه از فعالیت و جنب و جوش باز نایستاد. به خاطر فقر مالی مجبور شد دو بار تحصیل را رها کند. یک بار پس از پایان دورۀ ششم ابتدایی و بار دیگر هم در سال دوم دبیرستان؛
اما این باعث نشد مطالعۀ کتابهای مذهبی و علمی را کنار بگذارد.
◀️علاقۀ زیادی به مسافرت داشت و به اکثر شهرهای ایران سفر کرده بود.
◀️صداقت در بیان و رفتارش و پاکی در کردارش باعث شده بود که دوستان زیادی گِرد او جمع شوند.
سربازیاش که تمام شد به کار آهنگری و در و پنجرهسازی مشغول شد.
◀️ با شروع زمزمۀ انقلاب، شبها به دوستانش آموزش جنگهای نا منظم میداد.
◀️ آنها با سلاحهای سادهای همــچون: نارنـجـک دسـتسـاز، سهراهی، کوکتل مولوتف و با استفاده از ابتکارات مردمی ضربات محکمی را بر مأموران و سرسپردگان رژیم در روز حملۀ وحشیانۀ آنها به نجفآباد در 11 و 12 محرّم 1357 زدند.
در حین تظاهرات دستگیر شد. پس از آزادی، به همراه چند تن از مبارزان، سه ماه در باغها مخفیانه بسر برد.
یک هفته قبل از ورود امام خمینی به ایران، به تهران رفت و تا پیروزی انقلاب در تهران ماند.
در 21 و 22 بهمن 1357 به همراه دوستانش در تصرف پادگانها نقش فعالی داشت. همان روزها حین مبارزه از ناحیۀ شانه هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مدتی بستری شد.
در فاصلۀ ماههای پیروزی انقلاب تا جنگ، در ادارۀ مواد مخدر اصفهان، خوش درخشید.
.
سخنان امام راهنمای عمل او بود و با هر پیام ایشان خطمشی میرزا نیز مشخص میشد،
زمانی که امام پیام رهایی کردستان را از دست اشرار دادند بدون درنگ راهی آن منطقه شد و مدتی را در مقابله با اشرار در کردستان بسر برد.
◀️ شجاعت، صبر، تصمیم مدبرانه، مردمداری، نظم، دوراندیشی و قدرت مدیریت از ویژگیهای او بود.
◀️زمانی که شهید محمد منتظری تعدادی از برادران را به سوریه فرستاد تا ضمن آموزش نبردهای چریکی، مقدمات برای حضور در جنوب لبنان فراهم شود،
استاد میرزا جزء پیشگامان جهاد مقدس علیه #صهیونیسم بود.
◀️ او برای گذراندن دورههای آموزش نظامی و پیوند رزمندههای همتراز خود و کمک به نهضتهای رهاییبخش به کشورهای عربی، هند، پاکستان افغانستان و سوریه عزیمت کرد.
◀️وقتی طبل جنگ عراق با ایران به صدا در آمد، استاد میرزا طاقت نیاورد و در حالی که در سفر افغانستان و کمک به مجاهدان افغان در مبارزه با ارتش سرخ بود، چند شبانهروز با سختی کوههای افغانستان را طی کرد تا در صف رزمندگان جبهۀ ایران قرار گیرد.
استاد میرزا کسی بود که موقعیت استراتژیک منطقۀ شوش و نفوذ عراقیها را از آن بخش به داخل ایران درک کرده و به سرعت گروهی از نیروهای داوطلب نجفآباد را به جبهۀ شوش برد و خود فرماندهی جبهۀ شوش را بر عهده گرفت.
17 آذر 1359 در جبهۀ شوش، عملیاتی ایذایی علیه دشمن طراحی و اجرا کرد. میرزا با هدایت نیروهایش ضربات محکمی به دشمن وارد ساخت. آن روز درگیری یکسره تا عصر به طول انجامید. تعدادی از عراقیها کشته و مجروح و متواری شدند و چند نفر نیز خود را تسلیم کردند. حدود ساعت پنج عصر، درگیری قدری فروکش کرد. میرزا دست بر خاک زد و تیمم کرد و در میان شیار تپه به نماز ایستاد.در حالی که دستها را به قنوت برده بود، ناگهان گلولۀ خمپارۀ 60 در نزدیکی او فرود آمد و بر اثر اصابت ترکش به درجۀ شهادت نائل آمد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#یاعالیُبِحَقِّعلیعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد
•🌷• ↷
🆔️https://eitaa.com/k2500sh