شهدا را یاد کنیم...🌹🥀

دلم برات ....🌹🥀😔 😭😭😭😭 شهدا.....🌱

یارب حسین.....▪️🥀

حسین مولا....🥀🌱

عاشقی ندیده شیرینه...‌🥀▪️🌱

دنیا طلبا دل‌نگرانی‌دارد😔🥀

حسین‌...😔🥲💔!'

🔁 ⏮️ ⏯️ ⏭️ 🔀 ◉━━━━━━──────────── 🎧 | فرمان بده و شور ابابیل بگیر •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈•

🌿🌼خدایا...! ما را اسباب عزت دینت قرار ده، نه اسباب خواری اش😔 إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ...💔

﴿♥️﴾ یا زینب( س)

☑️️هر موقع دلگیر بودید و‌ غم دنیا به دلتون سنگینی کرد، این صوت ملکوتی رو گوش کنید...

یاران.....🌹🥀

طنزجبهه....😂🌱

یاد دوران جنگ ....‌🌱

🕊 میدونستید شهید ابراهیم_همت متولد کربلاست؟ به عشق امام حسین 🌱

بگوکی مثل تو .....🌴🥀

مادر غمخوار.... 🖤🥀 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺

گوشه‌ای از عزاداری امشب در کربلا....🌱 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺

اشکای نم‌نم .....😭🌱

#حجاب چـون‌حجـاب‌داری ...¦ هـروقـت‌دلـت‌گرفـت‌با‌طعنـہ‌هـا‌ ... قـرآن‌روبـازڪن .. وسـوره‌مطـففیـن‌رونـگاه‌ڪن ... آنـان‌ڪه‌آن‌روزبـه‌تـومۍخندنـدفردا گـریانـند‌‌وتـوخنـدان...🙂 

لطفاً دیگه هیچ وقت با ماجرای سید ها و چهارشنبه ها شوخی نکنید 😔😭 ─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇🧡𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─

شہداغیرمعصومے‌بودند‌‌که روے‌پاے‌یک‌معصوم‌شہید‌شدند(:'! حاج‌حسین‌یڪتا #نعم_الرفیقم✨

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ❣دلـم را عاشـــق پـرواز سازید ❣ســـرود رفتنم را ساز سازید ❣شهیدان چون نسیم؛ آرام آرام ❣درِ رحمت به رویـم باز سازید #شهید #محمودرضا_بیضائی

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #خوشا آنان ڪہ جانان مے شناسند طریق عشق و ایمان مے شناسند بسے گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان مے شناسند #شهید_ابراهیم_هادی #شهید_هادی_ذوالفقاری #شهاادت روزیتوون مشتیاا؟؟

💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ #خاطرات شهدا... ❤️احترام به سادات ...❤️ سن من زیاد نبود. اولین بار بود که به جبهه می آمدم. تعریف گردان یا زهرارا زیاد شنیده بودم. رفتیم برای تقسیم.  چند نفر دیگر هم مثل من دوست داشتند به همین گردان بروند. اما مسئول تقسیم نیرو گفت: ظرفیت این گردان تکمیل است. از ساختمان آمدم بیرون. جوانی را دیدم که به طرف ساختمان آمد. چهره اش بسیار جذاب و دوست داشتنی بود.  چند نفر به استقبالش رفتند. او را صدا می کردند. فهمیدم خودش است! آن ها سوار تویوتا شدند و آماده حرکت. جلو رفتم و سلام کردم. بی مقدمه گفتم: آقای تورجی زاده من دوست دارم به گردان یازهرابیایم. گفت: شرمنده، جا نداریم. بعد گفتم: من می خواهم به گردان مادرم بروم برای چی جا ندارید؟ نگاهی به من کرد و پرسید: اسمت چیه؟ گفتم: سید احمد یکدفعه پرید تو حرفم و با تعجب گفت: سید هستی! با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. آمد پایین و برگه من را گرفت. رفت داخل پرسنلی و اسم مرا در گردان ثبت کرد. بعد هم با اصرار من را به جلو فرستاد و خودش در قسمت بار ماشین نشست! من به گردان آن ها رفتم. تازه فهمیدم که نه تنها من بلکه بیشتر بچه های گردان از سادات هستند. با آن ها هم بسیار با محبت برخورد می کرد. 📚خاطرات شهید محمد تورجی زاده 🔊راوی: دکتر سید احمد نواب

#تلنگر⚠️ رمز پاکی فرار کردنه!🌱 فرار از گناه ، فرار از اینستاگرام ، فرار از چک‌کردن‌پروفایل‌ نامحرم و..... -شهوت‌رانی‌ انرژی‌ آدمو‌ میگیره‌! ازلحاظ‌ درسی ، معنوی، ارتباطی،همه‌چیی‌.... به‌همه‌چیه‌ آدم‌ ضربه‌ میزنه‌❗️ •صلوات یادت نره💛💙