eitaa logo
•|کافه دنج|•
78 دنبال‌کننده
121 عکس
24 ویدیو
2 فایل
•| نوشتن اما ، تقدیر دست‌های بی‌ رمق ما بود!|•
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 *«تا به حال با خود گفته‌اید آن کسی نشدم که همیشه آرزویش را داشتم؟ تا به حال حس کردید بر روزهای زندگیتان رنگ روزمرگی و نارضایتی نشسته است؟ از خود پرسیده‌اید چرا حس تنهایی می‌کنم در حالی که همه زندگیم با خانواده و دوستانم پر شده؟ آیا تا به حال حسرت خورده اید که هرگز در تصمیماتتان، خودتان در اولویت نبودید و همواره اطرافیانتان مهم بودنده اند؟»* با خوندن کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» متوجه می‌شوید که تنها شما و “کلاریس” قصه هم اولین و آخرین زنی نیستید که این احساسات را تجربه می‌کنید. نویسنده این کتاب، زویا پیرزاد، بانوی ارمنی_ایران تباری‌ست که روایت از زنی می‌کند ارمنی‌تبار_ابرانی که در دهه 40 در منطقه بوارده آبادان را زندگی می‌کند. کلاریس، داستان همه زنان و مادرانی است که به‌خاطر عشق به خانواده آن‌قدر خود را غرق در مسائل زندگی روزمره کرده‌اند که گویا به فراموشی سپرده شده‌اند؛ زنانی که بعد از مدتی، خانواده، مصلحت‌های خانوادگی و احساسات اعضای خانواده بیشتر از خودشان مهم می‌شود. و حتی وجودشان برای اطرافیان عادتی جلوه می‌کند. این زاویه از دید نویسنده باعث شده که خیلی از افراد با شخصیت داستان همزادپنداری کنند. وجود همسایه‌ جدید و تغییر و تحولاتی که برای کلاریس بوجود می‌آورند و رفتار های رمز آلود مرد و زن همسایه و صحبت های کلاریس با خودش (ورِ خوش­بین، ورِ بدبین) که به نوعی کشمکش درونی او را نشان میدهد از قسمت های جالب رمان است. نوع نگارش کتاب ، روان و ساده است و پر از توصیفات ریز و درشت از موضوعات و اتفاقات اطراف کلاریس است. وجود شخصیت‌ پردازی‌های مختلف و تصویر سازی خوب از محیط، از نقاط قوت کتاب است. اما داستان از یک کشش سطحی و بی هیچ پستی و بلندی به نگارش در آمده که برای افراد علاقه مند به این سبک جذاب است و شاید بعضی افراد مورد پسند شان واقع نشود. @kafeh_denj |☕
«یکی از خوبی های نینا این بود که هیچ وقت دلگیر نمی شد. می گفت "خودم را که می گذارم جای فلانی می بینم حق دارد." از دید نینا همه همیشه حق داشتند و هیچ کس هیچ وقت مقصر نبود و بدجنس نبود و غرض و مرض نداشت. نه با کسی بحث کن نه از کسی انتقاد کن هر کی هر چی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن . آدم ها عقیده ات را که می پرسند ، نظرت را نمی خواهند . می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است.» 📚| چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم @kafeh_denj | ☕
‌ سرچشمه ی عشق با علی آمده است گل کرده بهشت تا علی آمده است شد کعبه حرمخانه میلاد علی(ع) کز کعبه صدای یا علی آمده است ع💚 💐
ندا رسید که امشب شب جوانان است شب بلند سرور همـه دل و جان است میان خانه مولا گلی نمـایان شد زِ برکت قدمش عالمی چراغان شد 💐 سالروز (ع) مبارک باد 💐
گفت برخيز كه آرام دل و جان آمد نغمه برخاست كه شاهنشه خوبان آمد 💚
خدایا ! از تو می ‏خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و مرا از کسانى قرار دهى که ذکرت را همواره بر زبان دارند، و پیمانت را نمی ‏شکنند، و از سپاست غافل نمىی شوند، و فرمانت را سبک‏ نمی شمارند، خدایا مرا به نور عزّتِ بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم، و از غیر تو روى‏گردان شود، و از تو هراسان‏ و برحذر باشم، اى داراى بزرگى و بزرگوارى، و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستاده ‏اش، و برخاندان پاکش باد. _فرازی از مناجات شعبانیه @kafeh_denj |☕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و میدانم که هستی، و میدانم که می آیی، و می‌دانم که دیشب تماشا کردی ما را... بغضهایمان را دیدی... یا شاید هم اشکهای دلتنگی‌مان را پاک کردی... تو هستی و ما به سفر غفلت از شما غایبیم و بی خبر، اما می‌دانم که می‌آیی ای وعده‌ی صادق ۱۱۹۰ سالگی‌تون مبارک مولا جانم💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ مهم نیست زندگیت چقدر خوب یا بد بوده؛ هـــر روز صبح که از خواب پـــاشـــدی، خـــدا رو شـــکـــر کن که هنوز یه روز دیگه فرصت داری! 🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریه‌ی چشم انتظارها از یک خروش ناله‌ی عشاق کوی تو حاجت روا شوند هزاران هزارها یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها از درد بی حساب فقط داد میزنم آیا نمیرسند به تو این هوارها؟ ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها باید برای دیدن تو "مهزیار" شد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاد بارها شب ها بدون آمدنت صبح می شوند برگرد ای توسل شب زنده دارها این دست‌ها به لطف تو، ظرف گدایی‌اند یا ایها العزیز تمام ندارها شاعر: علی اکبر لطیفیان @kafeh_denj |☕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ نباید یادت بره، خدا ر‌و بخاطر چیزایی که« بهت داده»،« قراره بده»، « نداده و قرار نیست بده» چون بهتر از تو صلاحت رو میدونه، شکر کنی! صبح بخیر!🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ یاد من باشد فردا دم صبح, جور دیگر باشم! بد نگویم به هوا، آب، زمین مهربان باشم، با مردم شهر و فراموش کنم، هر چه گذشت. خانه ی دل، بتکانم از غم و به دستمالی از جنس گذشت، بزدایم دیگر، تار کدورت، از دل مشت را باز کنم، تا که دستی گردد و به لبخندی خوش دست در دست زمان بگذارم ‌
‌ یاد من باشد فردا دم صبح به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم و به انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد فردا زندگی شیرین است، زندگی باید کرد! گرچه دیر است ولی کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم، شاید، به سلامت ز سفر برگردد بذر امید بکارم، در دل لحظه را دریابم! ‌
‌ من به بازار محبت بروم فردا صبح مهربانیِ خودم عرضه کنم! یک بغل عشق از آنجا بخرم! ‌
‌ یاد من باشد فردا حتما به سلامی، دل همسایه‌ی خود شاد کنم بگذرم از سر تقصیر رفیق، بنشینم دم در چشم بر کوچه بدوزم با شوق تا که شاید برسد همسفری، ببرد این دل ما را با خود و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست ‌
‌ یاد من باشد فردا حتما باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست و بدانم که اگر دیر کنم، مهلتی نیست مرا و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی یاد من باشد باز اگر فردا، غفلت کردم آخرین لحظه ی از فردا شب، من به خود باز بگویم این را : « مهربان باشم با مردم شهر و فراموش کنم هر چه گذشت...» _ فریدون مشیری @kafeh_denj |☕