eitaa logo
•|کافه دنج|•
79 دنبال‌کننده
121 عکس
24 ویدیو
2 فایل
•| نوشتن اما ، تقدیر دست‌های بی‌ رمق ما بود!|•
مشاهده در ایتا
دانلود
کافه دنج ☕ تقدیم می‌کند : سبزماندن‌در‌ویرانه‌ها‌، ریشہ‌میخواهد!🌱💚️ 📌مهمان شاه نجف https://eitaa.com/kafeh_denj/5 📌کتابفروشی حاجی https://eitaa.com/kafeh_denj/10 📌گل‌های شمعدانی https://eitaa.com/kafeh_denj/23 📌اولین و آخرین https://eitaa.com/kafeh_denj/52 📌یک پدر https://eitaa.com/kafeh_denj/96 📌از عشق تا تنفر https://eitaa.com/kafeh_denj/159 📌به بهانه‌ی تو https://eitaa.com/kafeh_denj/189 📌 نذر کربلا https://eitaa.com/kafeh_denj/244 📌 بِأی ذَنبٍ قتلت؟ https://eitaa.com/kafeh_denj/332 با این هشتگ ها همراهمون باشید: ✍🏻😌 📖 📚 🍉 🎭 💡 📼 📱 🎤 🎧 ⛱️ 🧩 🕌 @kafeh_denj |☕
📚 متن روان و خوبی داشت و روند هیجانی خوبی رو تا آخر داستان به همراه داشت. توصیف مکان و شخصیت‌ها خوب ارائه شده بود و نشون از مهارت نویسنده داشت. داستان از قرار یک مرد بلوچی به اسم جان‌محمد ، که بعد هشت سال به شهر و دیار خودش برمی‌گرده و توی راه با مردی به اسم کاظمی برخورد می‌کنه و این شروع ماجرای رمان است . جنجال های این دو نفر در کنار پرداختن به مشکلات مردم بلوچ برای من تازگی داشت و باعث شد کتابو تا آخر بخونم . 🖇️ جمله برتر کتاب بنظرم می‌تونست این باشه « این مردم عادت نداشتند به یکدیگر بگویند: دوستت دارم!» @kafeh_denj |☕
نـــاتـــا زندگی کنیزی است دست تقدیر او را از دل آفریقا به یثرب می‌کشاند. زهرا باقری، نویسنده کتاب سعی کرده تحولات اجتماعی ناشی از ظهور اسلام را با تکیه بر مسائل زنان و حقوق بردگان به تصویر بکشد. روایت داستان از دو زاویه دید متفاوت، تاثیرات مختلف اسلام را بر قشرهای گوناگون اجتماع ترسیم کرده. واقعه غدیر و وقایع سیاسی پس از وفات پیامبر(ص)؛ از دیگر مسائلی است که نویسنده به آن پرداخته. باخواندن این رمان می توانید یک دوره ی اجمالی تاریخ اسلام را مرور کنید و با زندگی کنیزان و زنان در صدر اسلام بیشتر آشنا شوید. @kafeh_denj |☕
روی ماه خداوند را ببوس! چند وقت پیش اسم این کتاب را در اینترنت جزو پرفروش ترین‌ها کتاب های قرن 14 دیده بودم. کنجکاو بودم که بدانم داستان کتاب از چه قرار است. تا این که هفته گذشته در کتابخانه پیدایش کردم . *کتاب روی ماه خدا را ببوس!* نوشته *مصطفی مستور* ، به داستان مردی می‌پردازد که مشغول نوشتن تِز دکتری خود است اما ذهنش درگیر شکی است که به دلش افتاده و مدام از خود میپرسد : *«آیا خداوندی هست ؟»* متن کتاب رمان گونه است و نویسنده سعی کرده از طریق فلسفه به سوال ذهنی شخصیت اصلی داستان پاسخ بدهد. البته این اولین باری بود که از مصطفی مستور کتابی می‌خواندم و بخاطر لحن فلسفه گونه ی آن بعضی قسمت ها را مدام برمی‌گشتم عقب و دوباره می‌خواندم. کتاب خوب و کم حجمی بود. اما من با دلیل هایی که آورده بود تا خداوند را اثبات کند، قانع نشدم. شاید دلیل هایش برای من قانع کننده نبود. توصیه می‌کنم شما هم اگر خواندید نظرتان را راجع به آن بگویید. 👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16812871944084 @kafe_denj |☕
📚 پری‌دخت ( مُراسِلات پاریس-طهران) کتاب حاضر حاصل ۴۰ نامه عاشقانه است که بین دو عاشق رد و بدل شده است. سیدمحمود که در پاریس مشغول خواندن درس طبابت است و پری‌دخت که در تهران چشم انتظار آمدن همسرش از فرنگ است. و این دو در هیاهوی مشروطیت عاشق هم شده و به جبر روزگار از هم دور افتاده اند. نثر نامه‌ها به زبان روان و قاجاری است و اصطلاحاتی نویسنده بکار برده که خیلی هایشان در این دوره زمانه اصلا استفاده نمی‌شود. البته آخر تمام نامه‌ها معنای واژگان نوشته شده. از قشنگی های کتاب میشه به صفحات کاهی کتاب اشاره کرد و جای قفلی که در تمام صفحات کتاب موجودِ. در پست بعدی چند قسمت از کتاب را برایتان میگذارم. پ.ن: خلاصه که من خیلی وقت بود دنبال کتابش می‌گشتم . اصلا این حامد عسکری نوشته‌هاش مثل نقل و نبات میمونه . شیرین و موندگار! @kafeh_denj |☕
📚 « بگردید! تمام صفحات تاریخ را زیر و رو کنید. از تمام زندگی سی و چند ساله عباس، محال است که سی صفحه زندگینامه یا شرح احوال و رفتار و گفتار پیدا کنید. پنج برگ هم پیدا نمی‌کنید. به زحمت اگر بتوانید یک برگ را به دو برگ برسانید و این اصلاً جای شگفتی نیست! چرا که عباس در طول سال‌های پیش از کربلا، زندگی نکرده است. و برای کسی که زندگی نکرده است چه زندگی نامه‌ای می‌تواند نوشته شده باشد؟ » قسمتی که خواندید، از کتاب *سقای آب و ادب* نوشته‌ی سید مهدی شجاعی است که از انتشارات نیستان به چاپ رسیده. کتاب در ده فصل با زاوای مختلف از رشادت‌ها و فداکاری های حضرت عباس تدوین شده و نویسنده با ذوق هنری طوری این فصل‌ها را کنار هم چیده که در قالب یک رمان در آمده . در بخش آخر کتاب، سید مهدی شجاعی" با اشاره به این نکته که هر فصل کتاب به دقت بر اساس مستندات تاریخی به نگارش درآمده، تاکید می کند که قسمت اعظم اثر موثق و مستند بوده اما قسمت هایی از آن هم از ارادت خاص او به شخصیت این چهره ی بزرگ جهان اسلام منشا گرفته و صرفا نظرات شخصی جهت تلطیف ادبی و ستایش حضرت عباس(ع) است. 🖇️ جمله برتر کتاب: « برای درک مقام عباس، امام حسین را باید شناخت. » @kafeh_denj |☕
📚 قصه آشنایی من با شهید محمد حسن (رسول) خلیلی برمیگردد به چهار سال پیش. زمانی که در گروه دوستانه‌مان در واتساپ، یکی از دوستان چند پاکت‌نامه فرستاد و گفت:« با نیت باز کنید!» اسم شهید خلیلی برای من در آمد. و از همان زمان شد برادر شهید و رفیق آسمانی من! از پاکت، اسکرین گرفتم و هنوز نگه داشته‌ام. خیلی زمان‌ها بوده که به ایشان متوسل شدم و بواسطه آبروی ایشان حاجت خود را گرفته‌ام. خیلی کم ایشان را می‌شناختم تا این که امسال از نمایشگاه کتاب رفیق؛ مثل رسول را خریدم. فرصت خواندنش قسمتم نشده بود تا همین دوسه روز پیش که از میان قفسه کتابخانه بیرون آوردم و شروع به خواندنش کردم. هر لحظه که می‌خواندم بیشتر به حکمت انتخاب شدن آن پاکت‌نامه شهید پی می‌بردم. از این که با خلق و خوی ایشان و خصلت های رفتاری شان آشنا می‌شدم و مرا یک قدم به رسول خلیلی نزدیک می‌کرد، خوشحال بودم. جذابیت کتاب اینجا بیشتر شد که فهمیدم زمانی در منطقه منیریه ، محل زندگی‌ام ، سکنی داشته‌اند و در مسجد محل عضو بسیج بوده‌اند. با شیطنت‌های ایشان خندیدم و برای لحظه آسمانی شدن در انفجار هم اشک به چشمانم آمد . شهلا پناهی، نویسنده کتاب از روی خاطراتی که دوستان و خانواده ایشان شنیده، از دوره متوسطه در مدرسه، داستان کتاب راشروع کرده تا رسیده به لحظه شهادت ایشان. خودش را گذاشته جای شهید و نوشته. روان و زیبا! در مقدمه کتاب آمده که : از شمالی ترین تا جنوبی ترین نقطهٔ این شهر خاکستری که آدم ها یا به دنبال نام هستند یا به دنبال نان، رسول دوستانی را در دایرهٔ محبت خود داشت که همه زلال و یک رنگ بودنش را دوست داشتند. خلق خوش، ظاهری آراسته، معطر و به قول امروزی ها به روز بودنش، برتر از حجب، حیا، تقوا و صداقتش نبود؛ سکوت، صبر، بخشش و راز داری اش کم رنگ تر از شیطنت ها، مهارت و تبحرش در کار نبود و برای من درک این گسترهٔ روح سخت بود. به قول برادرش؛ «رسول روحش بزرگ‌تر از کالبد جسمش شد و همین دلیل شهادتش بود.» و اینکه « همه از کوچک و بزرگ، فرمانده و همکلاس دوران دبستان، همسایه و همرزم گرفته تا سنگ تراش مزارش، گفتند: «آقا رسول تنها رفیق ما بود!» و واقعا هرکس که با او رفیق شده برایش در رفاقت سنگ تمام گذاشته ! اگر دوست دارید با شهید بیشتر آشنا بشید پیشنهاد میکنم کتاب خودتون بخونید. @kafeh_denj | ☕
*تولد در لس‌آنجس* کتابی درباره خاطرات *محمد عرب* . شاید برایتان سوال شود این مرد کیست؟! یک جوانی که عاشق سفر و لذت و هیجان است و به برزیل می‌رود تا در کارناوال شاد و مهیّج شهر ژیو دو ژانیرو شرکت کند. اما لحظه آخر قرآنی که خواهرش او را از زیرش رد میکند، ناخواسته مسیر زندگی‌اش را در همین سفر تغییر می‌دهد. و سفر تفریحی یک هفته‌ای به سفر چهل روزه‌ی معنوی تبدیل می‌شود. تجربیات آقای عرب از ایرانیان مسلمان ساکن آمریکا و همین طور دیدگاه ایشان از فرهنگ آمریکایی بسیار برای من خواندنی بود. خیلی از قسمت‌های کتاب را علامت زدم و به نور ایمانی که در دل ایشان تابیده شده بود، غبطه خوردم. کسانی که علاقه مند به خواندن تجربیات این گونه افراد هستند و می‌خواهند بدانند چه طور شد که متحول شدند و به کجا رسیدند، این کتاب را پیشنهاد می‌کنم. @kafeh_denj |☕
‌ « بفرمایید بهشت » عنوان کتابی است که اخیراً از کتابخانه به امانت گرفته‌ام. این کتاب شامل روایت‌هایی از یک بانوی ایرانی است. بانویی که از یک زندگی به سبک اسلامی در کنار داشتن داشتن بچه‌های قد و نیم قد و دغدغه‌های خانوادگی روایت می‌کند. بچه‌هایی که هرکدام دنیای متفاوتی دارند و رویاهای متفاوتی را می‌جویند. مادر با کمک قصه گویی طنز از وقایع زندگی و خاطراتش می‌کوشد از پیشامدها و مشکلات زندگی گذر کند و رشد کند. محدثه طباطبایی، نویسنده کتاب، کوشیده تا در تمام داستان‌ها که هم شاد است و هم غمگین، اصالت مادری را حفظ کند و سعی کند خانواده شش نفره‌شان را کنار هم با وجود تمام تفاوت‌ها شاد و گرم نگه دارد. تجربیات این بانو دهه شصتی برای من که بسیار مفید و در عین حال خواندنی بود. روش هایی که مادر در تربیت فرزندانش بکار برده بود، مثل نقشه راهنمایی بود که راه پر پیچ و خم زندگی را به من که هنوز جوان هستم و اول راه، نشان می‌داد. این کتاب را که از منتشر شده، می‌توانید بصورت چاپی یا الکترونیکی دریافت کنید. @kafeh_denj |☕
📚 *«تا به حال با خود گفته‌اید آن کسی نشدم که همیشه آرزویش را داشتم؟ تا به حال حس کردید بر روزهای زندگیتان رنگ روزمرگی و نارضایتی نشسته است؟ از خود پرسیده‌اید چرا حس تنهایی می‌کنم در حالی که همه زندگیم با خانواده و دوستانم پر شده؟ آیا تا به حال حسرت خورده اید که هرگز در تصمیماتتان، خودتان در اولویت نبودید و همواره اطرافیانتان مهم بودنده اند؟»* با خوندن کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» متوجه می‌شوید که تنها شما و “کلاریس” قصه هم اولین و آخرین زنی نیستید که این احساسات را تجربه می‌کنید. نویسنده این کتاب، زویا پیرزاد، بانوی ارمنی_ایران تباری‌ست که روایت از زنی می‌کند ارمنی‌تبار_ابرانی که در دهه 40 در منطقه بوارده آبادان را زندگی می‌کند. کلاریس، داستان همه زنان و مادرانی است که به‌خاطر عشق به خانواده آن‌قدر خود را غرق در مسائل زندگی روزمره کرده‌اند که گویا به فراموشی سپرده شده‌اند؛ زنانی که بعد از مدتی، خانواده، مصلحت‌های خانوادگی و احساسات اعضای خانواده بیشتر از خودشان مهم می‌شود. و حتی وجودشان برای اطرافیان عادتی جلوه می‌کند. این زاویه از دید نویسنده باعث شده که خیلی از افراد با شخصیت داستان همزادپنداری کنند. وجود همسایه‌ جدید و تغییر و تحولاتی که برای کلاریس بوجود می‌آورند و رفتار های رمز آلود مرد و زن همسایه و صحبت های کلاریس با خودش (ورِ خوش­بین، ورِ بدبین) که به نوعی کشمکش درونی او را نشان میدهد از قسمت های جالب رمان است. نوع نگارش کتاب ، روان و ساده است و پر از توصیفات ریز و درشت از موضوعات و اتفاقات اطراف کلاریس است. وجود شخصیت‌ پردازی‌های مختلف و تصویر سازی خوب از محیط، از نقاط قوت کتاب است. اما داستان از یک کشش سطحی و بی هیچ پستی و بلندی به نگارش در آمده که برای افراد علاقه مند به این سبک جذاب است و شاید بعضی افراد مورد پسند شان واقع نشود. @kafeh_denj |☕
کتاب حاضر ( من‌ نه، ما!) داغ‌ترین کتابیه که این روزها بدست گرفتم و می‌خونم. نویسنده، نرجس شکوریان‌فرد، داستان دو جوان روایت کرده که به تازگی با هم ازدواج کردند و با چالش‌هایی روبه‌رو شدند. یک زندگی، با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌ها و درس‌ها و موفقیت ‌هایش تصور شده! سعی شده اگر تلخی‌‌ها و سختی ‌ها را نشان می‌دهد، راهِ بُرون رفتِ این تنگناها را نیز نشان دهد و آرامشِ عبور از این سختی‌ها را به کامِ این زوج جوان بچشاند. کتاب به سه فصل تقسیم شده. و چالش‌ها و اتفاقات را از دو زاویه دید «من» و «او» مورد بررسی قرار داده. از نقاط قوت کتاب این است که به پرسش‌ها و ترس‌ها و تردیدهای این زوج پاسخ معقول و از جنس خدایی داده. و در عین حال ساده و روان تا همه بتوانند درک درستی داشته باشند. « پس مرا نه برای جسمم بپسند، نه برای این‌که فرمانروای من بشوی و قدرتت را به رخم بکشی، نه برای آن‌که خانه‌داریت را بکنم تا تو آسوده خاطر باشی... من را برای آن‌که خدا بهتر از من نیافریده بخواه. به خاطر آن‌که تو را یاری کنم تا بتوانی به آسمان برسی بخواه، من را برای آرامش خودت و خودت را برای آرامش من بخواه! » @kafeh_denj |☕
‌یک رمان عاشقانه غمگین در عین حال با متنی روان و ساده. طوری که اگر به فصل دوم کتاب برسید کنجکاوی تون باعث میشه تا آخر کتاب بخونید. موضوع کتاب درباره یک نویسنده ایرانی که زندگی ساده اما ذهن خلاقی داره و همین ذهن خلاق هم چالش‌های زیادی برایش پیش می‌آورد. در طول کتاب، برای کسی که چیزی از رمان نوشتن نمی‌داند به نکات خوبی اشاره شده است. در کل قصد دارد بگوید که نویسنده بودن و داستان نوشتن، این نیست که بنشینی گوشه‌ای و منتظر باشی که یک چیز خارق‌العاده به تو الهام بشود. *نوشتن یک مهارت است و باید با تلاش آن را به دست آورد.* *روزبه معین* نویسنده کتاب، سبک خاصی بکار برده که با خوندن خط‌های پایانی کتاب، غافلگیر می‌شویم و نویسنده با طرح یک معما برای خواننده کتاب را به اتمام می‌رساند. بطوریکه لازم است دوباره برگردیم و از اول با دقت بخوانیم تا جواب پیدا کنیم. از نقاط ضعف کتاب میشود به: _ رعایت نکردن زبان معیار _ شخصیت پردازی کم _ توصیفات کم زمان و مکان نمره من به کتاب : ۸/۵ از ۱۰ ‌@kafeh_denj |☕