eitaa logo
•|کافه دنج|•
81 دنبال‌کننده
112 عکس
19 ویدیو
2 فایل
•| نوشتن اما ، تقدیر دست‌های بی‌ رمق ما بود!|•
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ همیشه این فراز دعای جوشن کبیر خیلی دوست داشتم و دارم : «یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ» بخصوص این قسمت « یا‌رفیق‌من‌لا‌رفیق‌له »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود گویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبر آری شود، ولیک به خونِ جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه کز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود از هر کرانه تیرِ دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیثِ ما بَرِ دلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود از کیمیایِ مِهر تو، زر گشت رویِ من آری به یُمْنِ لطفِ شما خاک، زر شود در تنگنایِ حیرتم از نَخوَت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی مقبولِ طبعِ مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگره کاخِ وصل راست سرها بر آستانهٔ او خاک در شود حافظ چو نافهٔ سرِ زلفش به دستِ توست دم درکش ار نه بادِ صبا را خبر شود _ حافظ @kafeh_denj |☕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جا داره یک خداقوت جانانه بگیم به همه اون کسایی که تلاش می‌کنند و از جان و مال‌شون مایه میذارن تا این سرزمین مقتدرانه پا برجا بمونه!@kafeh_denj | ☕
‌ ‌ آدم خوبه یه خونه داشته باشه بیرون از شلوغی‌های شهر... خونه‌ای که دیوارهاش کاهگلی و پنجره‌های چوبی داره، وکف حیاطش موزاییک‌های سفید و کوچولو کارشده. یه گوشه‌ای از حیاط، باغچه شده برای درختچه‌های سیب و نارنج ، یه حوض آبی هم وسط حیاطش داره و دور اون پر از گلای شمعدونی و شب‌بو و اقاقیا تزیینش کرده. صدای فواره‌های باز حوض، تنها موسیقی دل‌انگیز و آرامش پخش این خونه است. حالا فکر کنید؛ بوی نم خاک با عطر یاس بپیچیده تو این فضا و روی ایوانش هم یه قالیچه کوچیک لاکی رنگ پهن شده باشه که می‌چسبه عصرهای بهار و تابستون نوشیدنی خنک بخوری. و... تصورشم قشنگه :) @kafeh_denj |☕
جهت اطلاعتون این شنبه که میاد، میشه: ۰۱/ ۰۲ / ۰۳ 😃 اگه میخواید کاری رو شروع کنید دیگه وقتشه، بسم الله😁 فقط کافیه یه بار بگید: یک، دو، سه😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر از کمندِ عشقت بروم کجا گریزم؟ که خلاص بی‌تو، بنداست‌و‌ حیات بی‌تو زندان؟ _ سعدی
03/02/01 إلهی به امید تو! پیش به سوی ساختن یک روز خوب!☘️
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد، به زودی موفق می‌گردد؛ ولی او می‌خواهد خوشبخت‌تر از دیگران باشد . و این مشکل است. زیرا او دیگران را خوشبخت‌تر از آنچه که هستند تصور می‌کند. ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ عطر شکوفه‌ ها و خاک باران خورده هوش از سر رهگذران شهر پرانده ! ‌ @kafeh_denj |☕
‌ نپرس دنيا به چی احتياج داره،  بپرس چی به تو احساس زنده بودن ميده.  و برو همون كار رو بكن ،  دنيا به آدمهاي سرزنده نياز داره! ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چوب پر بهشتی داخل مغازه که آمد، با چشم شروع به گشتن کرد. چشم‌هایش روی من ثابت ماندند. ضربان قلبم بالا رفت. دوست نداشتم حالا حالاها از دوستانم جدا شوم. اما او با شور و ذوق فراوان مرا انتخاب کرد. فکر نمی‌کردم از بین آن همه رنگ سراغ من بیاید. از وقتی فهمیدم به چه کسی و چه جایی تعلق گرفته‌ام نظرم نسبت به صاحب جدیدم تغییر کرده است. بعد سال‌ها چشم انتظاری قرار است به میعادگاه عاشقان برود. لباس فرم اتو کشیده را از داخل کاور بیرون می‌کشد و به تن میکند، کفش‌های نو و واکس زده‌اش را بیرون می‌آورد و جفت شده پشت در می‌گذارد. مقابل آینه قدی می‌ایستد خودش را نگاه می‌کند. عالی بنظر می‌رسد. مرا از دست بچه‌های خردسالش نجات می‌دهد و گوشه‌ای دور از دسترس قرار می‌دهد. از خوشحالی در پوست خود نمی‌گنجد. لحظه رفتن فرا می‌رسد. همسرش او را از زیر قرآن رد میکند و روبه او می‌گوید : « اول وارد شدی از جانب منم سلام بده و حتماً دعامون کن! » چشم دلنشینی می‌گوید و مرا روی ساکش می‌گذارد و زیپ آن را میبندد. نمی‌دانم چقدر می‌گذرد که مرا بیرون می‌آورد. نفس حبس شده‌ام را بیرون می‌دهم. چشم می‌چرخانم، بلاخره به مقصد رسیده‌ایم. نفسهایم را از عطر پیچیده در هوای آنجا پر می‌کنم. چقدر حال و هوایش با شهر خودمان فرق دارد. حتی تابش خورشید دلنواز و پر محبت است. پست را تحویل می‌گیرد و با بسم‌الله وارد شیفت کاری می‌شود. رد شدن از بین مردم و صحن و رواق‌های مختلف برایم لذت بخش است. هوای خنک داخل حرم با صدای لوسترهاو چلچراغ‌ها و صدای صلوات مردمی که برای زیارت آمده‌اند، مرا به وجد می‌آورد. به بارگاه که می‌رسیم، سلام می‌دهم و سعی می‌کنم این صحنه‌ها را در ذهنم نگه دارم. صاحبم کنج حرم ایستاده و با لبخند مردم را نگاه می‌کند. چشمانش هر از گاهی از اشک پر و خالی می‌شود. گاهی هم با من مردم را سمت حرم هدایت می‌کند. وقتی بر سر شانه‌ی زُوّاری فرود می‌آیم کیف می‌کنم. با خودم فکر می‌کنم من جزء خوشبخت‌ترین‌ها هستم که در بهشت رضوان به سر می‌برم. ✍🏻فاطمه بانو پ.ن: این متن برای یک چالش نویسندگی نوشتم اما دلم نیومد اینجا نذارم. @kafeh_denj |☕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ اِی گل فاطمه، اِی دلبرودلربای من حرم مقدّست، کعبه و کربلای من اِی رئوف اهل بیت مصطفیٰ ... کن نگاهی سوی عبدِ بی نوا تا شود حاجت قلب او روا یا رضا یا مولا یا مولا یا مولا... 💚 @kafeh_denj |☕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ در عشق اگر چه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن ..