🪴#دعایمخصوصشبجمعه:
علامه مجلسی فرمودند
شب جمعه مشغول مطالعه بودم
به این دعا رسیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُللہ مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا اِلی فَنائِھا
وَ مِنَ الآخِرَہ اِلی بَقائِھا
اَلْحَمْدُاللہِ عَلی ڪُلِّ نِعْمَة
اَسْتَغْفِرُاللہ مِنْ ڪُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ اِلَیْه
وَ ھُوَ اَرحَمُ الرّاحِمینَ
بعد از یک هفته مجدد خواستم آن را بخوانم، که در حالت مکاشفه از ملائکه ندایی شنیدم که:
ما هنوز از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ نشده ایم...
📚 نھج الفصاحه•صفحه ٣٢٢
@kafoshohada
شهیدمحمودرضابیضایی میگفت:
کمیل را باید فهمید
حیف است آدم این دعا را بخواند
بدون اینکه بداند دارد چه میگوید
📚:#توشهیدنمیشوی
( روایت هایی از حیات جاودانهشهیدمحمودرضابیضایی)
@kafoshohada
یک_شبه_جمعه_من.mp3
7.56M
مداحی شهید حسین معز غلامی 💔❤️🔥
#شب_جمعه 🥀
@kafoshohada
تو هرچقدرم غافل باشے
امام زمان <عج> بیادتہ ❤️:)
#آیتاللہبہجت🌱
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_سیُ_هفتم یادم میافتد که حاجحمید همیشه میگ
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_سیُ_هشت
بوی نوروز به مشامم میرسد! خیلیها را میشناسم که میگویند به نوروز که نزدیک میشویم، انگار عطر و بوی هوا تغییر میکند! راست میگویند. یکی دو هفته آخرِ اسفند با بقیه سال فرق میکند و برای من، اسفندِ امسال، متفاوتتر است. امسال هم فاطمه رنگ و روی جدیدی به زندگیام داده و هم به آرزویی که ماههاست دنبالش میکنم، نزدیکتر شدهام.
اینبار که به سمنان میآیم، تصمیم میگیرم شکستهبسته موضوع رفتن را با مادرم در میان بگذارم. استدلالهایی که ممکن بود برای مخالفت بیاورد را در ذهنم مرور میکنم تا برای دفاع آماده باشم! یکبار بالاخره سر صحبت را باز میکنم. کجدار و مریز فایده ندارد! قاطع و محکم میگویم مادر! میخواهم بروم! مادر، جا نخورد اما شروع کرد به استدلال کردن:
-حواست هست که الان دیگه همسر داری؟
-آره مامان! حواسم هست ولی میخوام برم!
-چشم به هم بزنی، این شیش ماه میگذره و باید آماده عروسی گرفتن بشی؛ اگه بری همه کارا عقب میفته.
-خدا بزرگه مامان! کارِ خاصی نداریم که؛ تشریفات نداره که عروسیمون، حواسم هست، خیالت راحت!
مادر انگار میدانست که این تحذیرها به حالم اثر ندارد، ای کاش اندازه عشقم به رفتن را میدانست... به مادر نگفتم که دوست دارم به خط مقدم جنگ بروم؛ و نخواهم گفت! میترسم که دلش بلرزد...
باید به فکر صحبت با فاطمه هم باشم. میدانم که رفتنم، برای او باید سختتر باشد اما باید منطقی بنشینیم به صحبت. حرف زدن آدمها با هم، دلهایشان را آرام میکند...
۳۸
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_سیُ_نه
یک، دو، سه... بیست!
خیز رفتم جلوی مادر؛ دستهایم را مشت کردم و روی فرش، بیست تا شنا رفتم. میگفت بدنت ضعیف است، جان نداری که بجنگی! میخواستم ابزار عذر را از دستش بگیرم. مدتهاست که دارم روی آمادگی جسمانیام کار میکنم؛ این هم نشانهاش! لبخندی زد. بیست تا شنا فاصله بود بین من و رضایت مادرم! با هم حرف زدیم. گفتم یک روز، اماممان، ناصر خواست، عباس رفت به میدان؛ حالا که خواهرِ اماممان ناصر میخواهد، عباسِ تو نرود به میدان؟ بین یاریطلبی این خواهر و برادر که فرق نمیگذاریم، میگذاریم؟
هرطور بود، لبخند را نشاندم روی صورت مادر... بیرون که رفتم برایش شاخه گلی خریدم. به خانه آمدم و روبرویش ایستادم. سعی میکردم که دلواپسیِ مادرانه را در چهرهاش نبینم. احترام نظامی گذاشتم:«تقدیم با عشق...»...
۳۹
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada
هدایت شده از کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
﷽
صلاللہعلیڪیاٵباعبدللہ💚🌱
از آیت الله بهجت پرسیدند:
امام زمان(عج)کجاست؟
فرمودند:آقا در قلب شماست؛
مواظب باشید بیرونش نکنید...
#امام_زمانم❤️
@kafoshohada
از حاج قاسم پرسیدند : بهترین دعا چیست؟
◇ گفت : شهـٰادٺ!
◇ گفتند: «خب عاقبت بخیری که بهتر است»
◇ حاج قاسم گفت :«ممکن است کسی عاقبت بخیر شود ولی شهید نشود؛ ولی کسی که شهید بشود حتما عاقبت بخیر هم میشود!»
#عاقبتبخیری
#شهادت
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
میشہ تنهایی و با هندزفری گوش بدین 💔🥀
#السلامعلیڪِایتهاالصدیقةالشهیدة
شعری به نام نامی مادَر شروع شد:)
اشکی به حال غربت حیدر شروع شد،
اصلاً تمام فاجعه از دَر شروع شد...💔
#فاطمیه 🖤
شب انشاللہ کنار شهید گمنام براتون عکس میفرستم 🥲
بشرط لیاقت 💔🚶♀
هدایت شده از کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
﷽
صلاللہعلیڪیاٵباعبدللہ💚🌱
ترکش به سرش خورده بود. او را به بیمارستان صحرایی بردیم.
از شدت خونریزی، مدتی بی هوش بود. یک دفعه از جـا پرید! گفت: «بلـند شو! باید بـرویم خـط !»
هرچی اصرار کردیم بی فایده بود. در طی راه از ایشان پرسیدم: «شما بیهوش بودی؛ چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ..؟! »
خیلی آرام گفت: «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، یکباره دیدم خـانم فـاطمه زهــرا (ص) آمدند داخـل !»
به من فرمودند: «چـرا خوابیدی !؟»
گفتم: «سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم !.»
ایشان دستی به سر من کشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست؛ بـرو به کارهایت بـرس ..»
#شهید_احمد_کاظمی🍃
@kafoshohada
Gole Chadore Goldaret.mp3
3.41M
اگہتوبرےزهراجانکسیوندارم💔:)
@kafoshohada