eitaa logo
کاغذ بی خط
554 دنبال‌کننده
73 عکس
13 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام همه دیدند پریشان شده و سرگشته قدمی رفت سوی خیمه ولی برگشته پای رفتن به حرم نیست اگر٬ حق دارد دست خالی شده و بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند که حسین ابن علی مانده و مضطر گشته آنقدر داغ عجیب است که تاریخ نوشت دیده ی لشکر دشمن به خدا تر گشته بین سیراب شدن یا که عطش فرقی نیست به تلذی که رسید غنچه پرپر گشته رو اگر زد به خدا قصد هدایت را داشت پاسخ رو زدنش خنده ی لشگر گشته حرمله روی دلش داغ فراوان بگذاشت داغ شیرخواره ولی چند برابر گشته حنجر کوچک او ظرفیت تیر نداشت آه از آن بدن کوچک بی سر گشته آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد حرمله از همه انگار که بهتر گشته ۴۵
با جستجوی عبارات زیر محتوای مورد نظر خود را بیابید. صلی الله علیه و آله و سلم علیه السلام سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام عجل الله تعالی فرجه الشریف سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام علیه السلام علیه السلام سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام علیه السلام
علیه السلام پرت را تشنگی بسته گلویت را عطش مادر هر انچه می شده کردم نشد حالت ولی بهتر صدای گریه ات رفته خیال خنده ات مانده از ان شش ماهه مانده خاطره یک مشت بال و پر هوا گرم و تنت داغ و زبان دور لبت چرخید نشد با این تقلا گوشه ی لب هات حتی تر رسید از دور هل من ناصر و قلبت تکان می خورد زمین انداختی خود را ز گهواره علی اصغر عزیزم نازنینم غنچه ی نشکفته ام حالا تو هم هستی تمام دل خوشی های همین لشکر برای قطره آبی عازم میدان شدی جانم تلظی می کنی و نیست راه چاره ای مادر تو را زیر عبا پنهان نموده رو به این لشکر برای آب رو انداخت بابایت دم آخر تو را بر روی دستانش به اوج اسمان می برد تو را می دید بی جان و نمایان شد ولی حنجر کسی دنبال تیر انداز بین لشکری می گشت کسی دنبال تیری که ز پا انداخت آب آور سه شعبه بیشتر از حجم حنجر بود ای وایم که آویزان شده بر اندکی از پوست حالا سر دو دستش را پدر پر کرد از خون گلوی تو به اوج آسمان می ریخت با آن حالت مضطر غروب سرخ بعد از آن به جان آسمان افتاد که ابراهیم قربان کرد تو را در محضر داور نه پای رفتن سوی حرم دارد حسین اکنون نه تاب ماندن در قتلگاه تو علی دیگر تو را پشت خیام آهسته بر آغوش خاک اورد تو را تا دور مانی از نگاه نیزه و خنجر @kaghazebikhat
علیه السلام روی دست ماه عالم آفتاب دیگریست قصه دنبال دو قطره اشک ناب دیگریست شور دارد می زند قلب زمین و آسمان اضطراب اهل خیمه اضطراب دیگریست کار وقتی شد تلظی آب بی معنا شود حاجی شش ماهه دنبال جواب دیگریست کار لالایی اهل خیمه ها را تیر کرد «تیر لالایی بخواند خواب خواب دیگریست» قامتی خم روی سرخ و چشم های بی رمق در میان خیمه ها حالا رباب دیگریست @‌kaghazebikhat