#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#غزل
#محرم
همه دیدند پریشان شده و سرگشته
قدمی رفت سوی خیمه ولی برگشته
پای رفتن به حرم نیست اگر٬ حق دارد
دست خالی شده و بی علی اصغر گشته
طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند
که حسین ابن علی مانده و مضطر گشته
آنقدر داغ عجیب است که تاریخ نوشت
دیده ی لشکر دشمن به خدا تر گشته
بین سیراب شدن یا که عطش فرقی نیست
به تلذی که رسید غنچه پرپر گشته
رو اگر زد به خدا قصد هدایت را داشت
پاسخ رو زدنش خنده ی لشگر گشته
حرمله روی دلش داغ فراوان بگذاشت
داغ شیرخواره ولی چند برابر گشته
حنجر کوچک او ظرفیت تیر نداشت
آه از آن بدن کوچک بی سر گشته
آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد
حرمله از همه انگار که بهتر گشته
#علی_الواریان
۴۵
با جستجوی عبارات زیر محتوای مورد نظر خود را بیابید.
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
#امام_علی علیه السلام
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#امام_حسن علیه السلام
#امام_حسین علیه السلام
#امام_سجاد علیه السلام
#امام_باقر علیه السلام
#امام_صادق علیه السلام
#امام_کاظم علیه السلام
#امام_رضا علیه السلام
#امام_جواد علیه السلام
#امام_هادی علیه السلام
#امام_حسن_عسکری علیه السلام
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#حضرت_خدیجه سلام الله علیها
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#حضرت_عباس علیه السلام
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حضرت_قاسم_ابن_الحسن علیه السلام
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#جعفر_ابن_موسی_الکاظم علیه السلام
#اربعین
#شهید
#فتنه
#انقلاب
#حاج_قاسم_سلیمانی
#مناجات
#مناجات_با_خدا
#مناجات_با_امام_حسین علیه السلام
#غزه
#فلسطین
#مقاومت
#شهید_خدمت
#دولت_چهاردهم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#غزل
پرت را تشنگی بسته گلویت را عطش مادر
هر انچه می شده کردم نشد حالت ولی بهتر
صدای گریه ات رفته خیال خنده ات مانده
از ان شش ماهه مانده خاطره یک مشت بال و پر
هوا گرم و تنت داغ و زبان دور لبت چرخید
نشد با این تقلا گوشه ی لب هات حتی تر
رسید از دور هل من ناصر و قلبت تکان می خورد
زمین انداختی خود را ز گهواره علی اصغر
عزیزم نازنینم غنچه ی نشکفته ام حالا
تو هم هستی تمام دل خوشی های همین لشکر
برای قطره آبی عازم میدان شدی جانم
تلظی می کنی و نیست راه چاره ای مادر
تو را زیر عبا پنهان نموده رو به این لشکر
برای آب رو انداخت بابایت دم آخر
تو را بر روی دستانش به اوج اسمان می برد
تو را می دید بی جان و نمایان شد ولی حنجر
کسی دنبال تیر انداز بین لشکری می گشت
کسی دنبال تیری که ز پا انداخت آب آور
سه شعبه بیشتر از حجم حنجر بود ای وایم
که آویزان شده بر اندکی از پوست حالا سر
دو دستش را پدر پر کرد از خون گلوی تو
به اوج آسمان می ریخت با آن حالت مضطر
غروب سرخ بعد از آن به جان آسمان افتاد
که ابراهیم قربان کرد تو را در محضر داور
نه پای رفتن سوی حرم دارد حسین اکنون
نه تاب ماندن در قتلگاه تو علی دیگر
تو را پشت خیام آهسته بر آغوش خاک اورد
تو را تا دور مانی از نگاه نیزه و خنجر
#علی_الواریان
@kaghazebikhat
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#غزل
روی دست ماه عالم آفتاب دیگریست
قصه دنبال دو قطره اشک ناب دیگریست
شور دارد می زند قلب زمین و آسمان
اضطراب اهل خیمه اضطراب دیگریست
کار وقتی شد تلظی آب بی معنا شود
حاجی شش ماهه دنبال جواب دیگریست
کار لالایی اهل خیمه ها را تیر کرد
«تیر لالایی بخواند خواب خواب دیگریست»
قامتی خم روی سرخ و چشم های بی رمق
در میان خیمه ها حالا رباب دیگریست
#علی_الواریان
@kaghazebikhat