🛑 ورود هوش مصنوعی برای کمک به انتخاب ملت 🔹مرکز ملی فضای مجازی در راستای ایجاد هماهنگی و هم‌افزایی در فضای مجازی کشور شرایطی را فراهم کرده تا امکانات و قابلیت‌هایی به‌صورت سازماندهی‌شده و منظم در اختیار نامزدهای انتخابات و ستاد‌هایشان و همچنین عموم مردم قرار داده شود. 🔹استفاده از ابزار هوش مصنوعی یکی از امکانات و قابلیت‌های این سامانه است که مردم و ستادهای انتخاباتی می‌توانند با استفاده از این ابزار، از امکاناتی مثل ارائهٔ اطلاعات دقیق، تحلیل‌های پیشرفته و شناخت و ارتباط فراگیر دوسویه بهره بگیرند. ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

🛑🎥 نخستین روز بازگشت حجاج به کشور ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

#پیام_شهروندی سلام وقت بخیر لطفا این پیامو تو کانال بزارید. شاید مردم بیشتر رعایت بکنن. تو رو خدا به شهرداری یا شورا هم بگید اگه میتونن کاری بکنن دیشب کهریزسنگ چه خبر بود؟ واقعا این همه ترقه و ایجاد صدای وحشتناک لازمه؟ اصلا ترقه نبود بمب بود...جشن بود یا جنگ!! یعنی پیش خودمون فکر نمیکنیم یکی مریضه یکی مشکل قلبی داره یکی بچش تازه خوابیده... من خودم که با هر ترقه ای سکته میکردم. حتما باید یه شهر را اذیت کنن و اعلام کنن که جشن دارن...حق الناس از این بزرگ تر!! شهرداری یا ۱۱۰ نمیتونه فکری برا این موضوع بکنه!!

اینم مناظرات یک کشور دیگه 😂 شاد باشید 😂 ✅ ارسالی کاربران

🎥آماده سازی حرم مطهر امیرالمومنین امام علی علیه السلام در آستانه فرا رسیدن عید سعید غدیرخم- نجف اشرف

♨️ سیدبندی انتخابی جام جهانی/ ایران در سید یک قرار گرفت 🔹سید ۱: ژاپن، ایران، کره جنوبی 🔹سید ۲: استرالیا، قطر، عراق 🔹سید ۳: عربستان، ازبکستان، اردن 🔹سید ۴: امارات، عمان، بحرین 🔹سید ۵: چین، فلسطین، قرقیزستان 🔹سید ۶: کره شمالی، اندونزی، کویت 🔸پنجشنبه ۷ تیر قرعه‌کشی انجام می‌شود. ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

❇️اهـــــــــالی دنیـــــــا به گوش❇️ بچه‌های ایـــــــــــرانی و غیــــــــر ایرانیِ گروه سرود محیصا، عجــب سرودی برای معرفی مولا به دنیا خوندن!... سرود زیـــــــــــــــــــبای «دست رفاقت» واقعا بهتر از این نمیـــــــشد. میگن: «دست رفاقت» مولا به سوی شـما درازه، مولای ما معدن سخاوته، اسوه شجاعته، صهیـــــون خوب میشناستش، آخه...😉 فقط باید ببینید و بشنوید تا به زیباییش پی ببرید اما نسخه با کیفیت برای پخش در رسانه 👇👇👇 لینک با کیفیت در مگا لینک با کیفیت در آپارات

💢 ۳۰ ماه خدمت دولت سیزدهم در حوزه سلامت؛ عدالت محوری در دسترسی به خدمات سلامت #به_عقب_برنمی_گردیم.

⭕️ جزییات سفر جلیلی به اصفهان مرادی، رییس ستاد انتخاباتی سعید جلیلی در اصفهان: 🔹بنا به دعوت ها و درخواست های مردم اصفهان دکتر جلیلی شنبه ۲ تیر به اصفهان سفر خواهند کرد. 🔹دیدار با اقشار مختلف مردم ساعت ۵ بعدازظهر در میدان امام (ره) برنامه ریزی شده است. ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

2️⃣ به چه کسی رأی نمی‌دم ؟! #انتخابات ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

🎥 واکنش مردم به دومین مناظره انتخاباتی 🔹مناظره‌ای که دیشب بینندگان را تا نیمه شب پای تلویزیون نشاند. #انتخابات۱۴۰۳ ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

🎥 روایت یکی از نزدیکان شهید رئیسی از مظلومیت وی؛ رئیسی بچه یتیمی بود که خود را سپرد به امام رضا(ع)، امام رضا (ع) دستش را گرفت و برد بالا شد عزیز جمهور ✍️رسانه مجازی کهریزسنگی ها در ایتا :👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯

زمان ثبت نام : ۱۴۰۳/۰۴/۰۱ 🌺لینک عضویت در کانال کافی نت الماس شهر👇👇👇 https://eitaa.com/Internetcafecity

امثال ظریف #رویافروشی نان می‌کنند بدون ایرانی مستقل! عجیب است؛ انگار جامعه ایرانی از #راه_طی_شده درس نمی‌گیرد!! #حمید_کثیری https://eitaa.com/Ebasirate_enghelab انتشار حداکثری

من از روز تولدم نوکرتم ازوقتی عاشقت شدم نوکرتم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #امیرالمؤمنین #عید_غدیر

داربست بستن حرم امام رضا(ع) برای شست و شوی گنبد منور حضرت😍👌 برای امنیت جان کارکنان و خادمان حرم آقا جانمون علی ابن موسی الرضا(ع) داربست‌های فلزی نصب شده👌 #امام_رضا همراه ما باشید😍👇 ┄┅┅┅┅♦️صالحی♦️┅┅┅┅┄ 🌐| @shahr_negar

با عرض سلام و ادب جهت شرکت در برنامه دیدار دکتر سعید جلیلی در اصفهان در تاریخ فردا ؛ شنبه ۱۴۰۳/۴/۲ اتوبوس هماهنگ شده است علاقه مندان و دغدغه مندان انتخابات(همشهریان کهریزسنگی) به جهت محدود بودن ظرفیت اتوبوس‌ ، نام و نام خانوادگی خود را تا ساعت ۱۱ امشب به آیدی @ghooghnos_sup پیام دهید زمان ساعت ۳ بعدازظهر و مکان حضور نبش فلکه کهریزسنگ (کیوسک ۱۱۰) است

#تعمیر #لامپ_کم_مصرف وکلیه تابلو های تبلیغاتی به اطلاع می رساند : جهت تعمیر لامپ‌ها‌ی کم مصرف سوخته و تابلوهای تبلیغاتی کم‌نور و سوخته خود می‌توانند به آقای مرتضی سلطانی مراجعه نمایند. کهریزسنگ خیابان شهید هاشمی بعد از مسجد جامع فروشگاه آقا گل با ۸ ماه ضمانت تعويض جهت رفاه شما عزیزان سفارشات شما را از محل کار یا درب منزل دریافت می کنيم ضمانت فقط شامل لامپ های می‌باشد. شماره تلفن جهت تماس و کسب اطلاعات بیشتر: ‏‪ 📱۰۹۱۳۱۶۶۷۰۱۳ #معرفی_و_حمایت_از_مشاغل_شهر

دیر‌یا‌زود‌ ولی‌می‌رسد‌از‌راه‌آخر یک‌نفر‌عین‌علی‌‌می‌رسد‌از‌راه‌آخر تازه‌این‌اول‌قصه‌ست‌حکایت‌باقیست ما‌همه‌زنده‌بر‌ آنیم‌که‌رجعت‌باقیست پیشاپیش عید غدیر و ولادت امام هادی علیه السلام را خدمت شما و خانواده محترمتان و بالاخص محضر آقا امام زمان تبریک و تهنیت‌عرض‌مینماییم.🌸 "الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" تعجیل‌درفرج‌آقاامام‌زمان‌‌صلوات ‌ ‌التماس‌دعا

#شنبه_های_ام_البنینی_سلام_الله_علیها به نیت و تعجیل در امر فرج به صرف صبحانه وچایی شنبه۲تیرماه شنبه این هفته به نیابت حضرت امام هادی(علیه السلام) ⏰از ساعت ۶:۳۰ الی۸:۰۰صبح مکان خیابان ولیعصر نبش کوچه ۶ موکب سیده ام البنین(سلام الله علیها) @Mookeb_sayede_ommolbanin_s

📌دوباره شب قدرِ؛ آماده‌ای؟ 🔻وضو گرفتی؟ 🔻مراقبت میکنی؟! ایتا | بله | سروش | روبیکا | اینستاگرام | آپارات | سایت #تصویری @Panahian_ir

💫بخش پنج💫 چادرم را از روی طناب لباس وسط حیاط برداشتم و روی سرم انداختم.وقتی جلوی در رفتم محمد رضا قبل از من آمده بود و به دیوار تکیه داده بود. به مرد سلام کردم و گفتم:من خانوم کربلایی رجبم،چیزی شده؟ مرد گفت:سلام خواهر،کربلایی رجب از 8 صبح که برگشته خونه دیگه نیومده نونوایی. همه خمیرا ترش شده، باید بریزیم بره.این بچه هم که میگه خونه نیست.شما نمیدونین کجا رفته؟اونقدر از شنیدن این خبر متعجب شدم که تا چند لحظه نتوانستم حرفی بزنم، بعد گفتم:راستش نمیدونم...یعنی فکر میکردم اومده نونوایی. آن آقا همانطور که با خودش حرف میزد،رفت.دستم را به در گرفتم و بی هدف به مرد که هر لحظه دورتر میشد زل زدم تا وقتی که به سر کوچه رسید و بعد کم کم از دیدم خارج شد.خواستم در را ببندم که همسایمان خانم ایمانی صدایم زد:طوبی خانوم بیا خونمون،کربلایی رجب زنگ زده پشت خطه.نفهمیدم چطور خودم را به خانه شان رساندم.تلفن قطع شده بود.چند لحظه صبر کردم تا رجب دوباره تماس گرفت و با هم صحبت کردیم.از حرف های رجب خیلی ناراحت شدم،ولی چیزی نگفتم و خداحافظی کردم.از خانه خانم ایمانی که بیرون آمدم، محمدرضا پشت در منتظرم بود و ازم پرسید: بابا چی گفت؟گفتم:هیچی،برو با بچه ها بازی کن.وارد خانه شدم و در را بستم. از دالان گذشتم و روی پله ای که دالان را به حیاط وصل میکرد نشستم.چادرم روی شانه ام افتاده بود.سرم را به دیوار تکیه دادم.به یاد شب قبل افتادم که رجب دیر از مسجد برگشته بود،وقتی پرسیدم چرا دیر کردی؟گفت :خب دیگه طول کشید. مادر با دیدن وضعیت من،با پای برهنه به طرفم دوید و گفت:چی شده؟رجب طوریش شده؟ گفتم:نه میگه بچه ها رو بیار راه آهن خداحافظی. بازم داره میره جبهه.مادرم گفت:چرا بی خبر؟گفتم:چند وقته میگه بازم میخوام برم،فکر نمیکردم به این زودی بره.از جا بلند شدم و به طرف اتاقم راه افتادم.همسایه ها نگاهشان به من بود.مادر همانطور که پشت سرم می آمد حرف میزد.انگار چیزی نمیشنیدم.به یاد کاغذی افتادم که صبح امضا کردم.تازه یادم افتاد خودم رضایت دادم که به جبهه برود. مریم به طرفم دوید و گفت:مامان موهام قشنگن؟حرفش را قطع کردم و گفتم جواد کجاست؟ مقداری سیب زمینی و تخم مرغ را داخل قابلمه گذاشتم تا بپزد و برای ناهار با خودم به راه آهن ببرم .بعد با عجله به طرف اتاق رفتم و لباس های بچه ها رو از کمد بیرون ریختم.با صدای بلند گفتم:مریم مگه نشنیدی چی پرسیدم؟جواد کجاست؟سنگینی دستی را روی شانه ام حس کردم ،مادر بود. گفت:حواست کجاست؟جواد کنار الهه خوابیده.گفتم: مامان برو خونه خانم ایمانی به زهرا زنگ بزن و بگو با شوهرش بیان راه آهن.مادر از اتاق خارج شد.تازه متوجه مریم شدم که به در اتاق تکیه داده بود و گریه میکرد. دستش را گرفتم و موهایش را نوازش کردم.هرچه فکر کردم نتوانستم چیزی بگویم که دلیل بی توجهی ام را توضیح دهم،فقط پشت دستش را بوسیدم و گفتم:بیا با هم الهه و جواد رو حاضر کنیم،زود بریم پیش بابا. بچه ها رو خیلی زود حاضر کردم و راه افتادیم.از کوچه هفتم تا بیست متری طلاب رو پیاده رفتیم و بعد سوار تاکسی شدیم. وقتی تاکسی جلوی راه آهن نگه داشت،غم عجیبی به دلم نشست.الهه را بغل کردم و پیاده شدم تا کرایه تاکسی را حساب کنم. محمدرضا هم مریم و جواد را پیاده کرد.بچه ها را روی چمن نشاندم،خودم کنار میدان ایستاده بودم و اطراف را نگاه میکردم.رجب گفته بود با تعدادی از بسیجیان پیاده می آیند راه آهن.مردهای زیادی با لباس خاکی رنگ جبهه کنار خانواده هایشان راه میرفتند.بوی اسپند همه جا پیچیده بود.پیرزنی با پلاستیک نقل به طرفم آمد.تشکر کردم و گفتم: نمیخورم. گفت:فردا شب تولد آقاست،دهنت رو شیرین کن. یادم آمد نزدیک نیمه شعبان است.دستم را داخل پاکت نقل بردم که صدایی گفت:تنها خوری نکن طوبی خانوم. برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم،رجب کنار بچه ها نشسته بود و همه با هم بستنی میخوردند.چندتا نقل برداشتم و تشکر کردم. رجب بلند شد و الهه را از بغلم گرفت و گفت: بیا بشین،برای شما هم بستنی خریدم. گفتم:همینطور بی خبر میخواستی بری؟فکر میکردم میری نونوایی. اگر بیشتر حرف میزدم حتما گریه ام میگرفت.خیلی دلم گرفته بود و حرف هایم فایده ای نداشت.رجب همه کارهایش را برای رفتن کرده بود.بار اولی نبود که میرفت و من میدانستم چقدر دلتنگی باید تحمل کنم تا برگردد.طاقت نیاوردم در چشمانش خیره شدم و گفتم:من دست تنها با چهار تا بچه قد و نیم قد چیکار کنم؟فکر من نیستی؟رجب گفت:خانم فکر شما هستم که دارم میرم،هم فکر شما هم بقیه ی مردم. بعد به سر محمد جواد دست کشید و گفت: دوتا مرد تو خونه هستن،تازه مریم خانوم هم هوای مامانشو داره،مگه نه؟مریم زبانش را روی بستنی اش کشید و گفت:معلومه . با گوشه چادر خیسی چشمانم را گرفتم و گفتم:از کی تا حالا پسرای هشت ساله و چهار ساله شدن مرد؟ #قصه_شب #رمان_بابا_رجب #بخش_پنج #کتاب_بخوانیم

🎯مدیرجهاد خودرویی اصفهان آقای براتی کهریزسنگی منصوب شد. @saber76915