eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
68.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
173 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
«باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا(عج) باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی شود حقیقتاً.» #رسـم_خـوبان ‼️بسیار پرکار و تلاشگر بود . تا دیر وقت کار می کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی آمد. حتی با اصرار های او در محل کارش تصویب شد که جمعه ها هم سر کار بیاید. ‼️یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه ، گفته بود : من اینطوری فهمیده ام که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالبا همین طور بوده اند . ‼️حاج قاسم هم گفته بود : بله همین طور است . یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است. ✍ به روایت برادر شهید #شهید_محمودرضا_بیضائی🌷 #سالروز_ولادت
کاهش بودجه دفاعی برای دومین سال متوالی 🔹بررسی لایحه بودجه سال ۹۹ کل کشور نشان می‌دهد که بودجه امور دفاعی و امنیتی نسبت به سال ۹۸،‌ کاهش ۱۳۵۶ میلیارد تومانی داشته است.
♥️شهید احمد کاظمی : اگر ما می خوایم رزمنده باشیم، اگر ما می خوایم فرمانده باشیم اگه ما می خوایم پاسدار باشیم؛ بایداین راهی که شهدای ما رفتند این راه رو ادامه بدیم. یکی از شاخصه مهم راهی که این بچه ها رفتند؛ راه #معنویت، راه دلدادگی به خدا، #معامله_کردن_با_خدا بود. این یک راه روشنِ ..
خدايا! اگر می‌دانستم با مرگ من يک دختر در دامان #حجاب می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند. #پویش_حجاب_فاطمے
کوله بارش پُر از "شهادت" بود ... #شهید_علی_افسر_دبیر #پیرترین_شهید_استان‌گلستان
💢 🔺ف رمانده، بدون سلاح رفته بود صدای معترضان را بشنود... ◽️ می‌گفت باید مردم معترض بی‌گناه را از این صف جدا کرد، بدون سلاح، تأکید می‌کنم بدون سلاح بین جمع رفت. ◽️همین که می‌خواست با مردم هم صحبت شود، چند نفر محاصره‌اش می‌کنند، یک نفر تیر به پهلویش می‌زند. بعد چاقو به قلبش می‌زنند، وقتی خونین روی زمین می‌افتد و بی‌حال می‌شود یک نفر چاقو را توی سرش فرو می‌کند. ◽️زندگی ساده‌ای داشت، تغییرات قیمت و تورم را با پوست و گوشت و استخوان حس می‌کرد. ◽️اصلا آن روز به‌ خاطر همین، نامردها مجال حرف زدن به او ندادند و به وحشیانه‌ترین شکل او را به رساندند. می‌ترسیدند حرفش باعث شود معترضان صف خود را جدا کنند و آنها لو بروند، تنها بمانند. 🌷 🍃🌹🍃🌹
پسرها که رفتند مادرها عجیب تنها شدند .... پ ن : اهواز_بهشت آباد سال ۱۳۶۰ عکاس: جاوید الاثر کاظم اخوان_ مادری بر سر مزار عزیزترینش عزاداری می کند! 🌷 🕊🕊
🌹🕊 🕊🌹 فرزند : مسیب : 🗓 1335/03/15 🗓 وضعیت تاهل : متاهل شغل : آزاد : 🗓 1359/09/18 🗓 محل : محمور آبادان ـ ماهشهر عملیات : خط پدافندی مزار : 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹
🌹🕊 🕊🌹 فرزند : حیدر : 🗓 1338/09/26 🗓 محل تولد : ایلام شغل : کارمند : 🗓 1360/09/18 🗓 محل : ایلام عملیات : بمباران هوائی مزار : 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹
گذری بر زندگی در 26 آذر سال 39 در زادگاهش (ايلام) و در خانواده اي نسبتاً فقير چشم به ديار هستي گشود . با گذشت زمان او پا به مدرسه گذاشت كانوني كه او را با همه چيز آشنا كرد ، در آنجا دنيايي ديگر بود ، دنيايي از تبعيض ها دنيايي از ستم ها ، از فاصله ها از فقر ها و از سرمايه داران خوك صفت،او در آنجا فهميد كه هر كس كمتر داشته باشد تحقير شود هر آنكه جامعه زرين تر در بر داشت مورد احترام قرار مي گيرد و گول خوردگان تا به كمر خم شده در برابرش تعظيم مي كنند . و با دلي سرشار از ايمان و سينه اي پر از خشم دوره راهنمايي را پشت سر گذاشت و به دبيرستان وارد شد و ستم رژیم شاهنشاهي در اينجا به وضوح بيشتر و بيشتر مشاهده كرد. در سال 1358 ديپلمش را گرفت و در آغاز آبان ماه 1358 به سمت ماشين نويس در اداره دارايي به كار مشغول شد و چون آرام نداشت و مي خواست در بين مردم باشد معلمي را پشت ميز نشيني ترجيح داد و در مدرسه آذر پيرا به تدريس مواد تجديدي دانش آموزان همت گماشت . در اين موقع بود كه خبر جنگ تحميلي را شنيد اما چه مي توانست بكند هر روز نزد خدا دست به دعا به بر می داشت كه نصيبش شود . تا اينكه بار ديگربه بانك كشاورزي مراجعه و خواستار شغل ماشين نويسي شد و مدت دو هفته به شغلش مشغول بود و روساي اداره بخاطراخلاق و رفتارش و همچنين رضايت كامل آنها وي را به عنوان ماشين نويس رسمي به کار گرفتند . وي خواهران و برادرانش را به مبارزه عليه دولت جور ستمگران مي خواند و مطالعه ي كتابهاي استاد شهيد مطهري را به آنها توصيه مي كرد. از درآمدي كه داشت مقدار ناچيزي را به عنوان رفع احتياجات شخصي بر مي داشت و بقيه اش را به خانواده اش مي داد . وقتي كه خبر ياري را مي شنيد در دل به او مي گفت التماس دعا و شبانه روز با گريه و زاري در برابر معبودش خواستار مي شد كه هر چه زودتر به نزد خدايش بشتابد تا اينكه در 18 آذر سال 60 در بمباران مناطق مسکونی بعثيها متجاوز در محل كارش شربت شیرین را نوشید و به آرزویش رسید . 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹 🌹🌹🕊🌷🕊🌹🌹
📷پوستر | «مذاکره؛ راه نفوذ»
27 سال از شهادت و مفقودی حمیدرضا گذشته بود. خواهرش دیگر طاقت دوری نداشت؛ رفت کنار مزار شهید پلارک، همرزم برادرش، او را به حضرت زهرا (س) قسم داد که خبری از برادرش حمیدرضا به او بدهد. گفت: « به حمید بگو به خواب خواهرت بیا و خبری از خودت بده!» خواهرش با گریه تعریف می کرد: « فردای آن روز خواب دیدم جمعیت زیادی در بلوار سردار جنگل در منطقه پونک تهران در حرکت هستند. صدای حمیدرضا را شنیدم؛ گفت: «خواهر این ها همه برای تشییع پیکر من آمده اند و به اذن خدا همه ی آنها را شفاعت خواهم کرد. بعد اشاره به عابری کرد که در کنار جمعیت بود اما توجهی به آنها و شهدا نداشت، گفت: « حتی او را هم شفاعت خواهم کرد.. از خواب که بلند شدم فهمیدم در بوستان نهج البلاغه تهران شهید گمنام تشییع و تدفین کرده اند. بعدها با پیگیری خانواده ی شهید و آزمایشات dna هویت این شهید اثبات شد. اگر به بوستان نهج البلاغه تهران رفتید، در کنار مزار شهیدِ وسط یادمانِ شهدای گمنام که متعلق به یکی از ریشوهای با ریشه ، شهید حمیدرضا ملاحسنی است. 🌷 🕊🕊
عناصر امنیتی آل سعود یکی از جوانان قطیف را بی رحمانه به رساندند پایگاه خبری مراة الجزیره: نیروهای امنیتی عربستان سعودی دو روز قبل, حسن مهدی آل دخیل، جوان اهل منطقه القدیح در شهر قطیف عربستان سعودی را با ‏خودرو زیر گرفتند و به شهادت رساندند.‏ نیروهای امنیتی به‌طور تعمدی او را زیر گرفتند و افراد حاضر در صحنه را که شاهد ‏ماجرا بودند بازداشت کردند.‏
از اینجـــا شـــــــروع شـــــــد ↓ فراموش نمیکنم یڪبار زمستـون خیلے سردی بود و در حـال برگشت بــه سمــــت خـــــونه بــودیــــــــم. پیـرمــردی مشغول گــــدایی بود و از سرما مے‌لرزید. تـا دیدش فـــورا کــاپشـــن گـــرون قیمتش رو درآورد و بــــــه اون پیـــــــرمـــــــرد داد! بعد هم یه دسته اسڪناس بهش داد! پیرمرد که از خوشحالے نمیدونست چـــــــی بگه، مرتب می‌گفـــــــت: « جوون خدا عاقبتت رو بخیر کنه » و عاقبت بخیر شد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بمناسبت سالروز تولد آقا محمودرضا: یه چشممون اشکه یه چشممون لبخند اصلاً اشکش برای ما لبخندش برای تـو؛ فقط بیا و یکبارِ دیگه غافلگیر شو ...
بعد از شما رفت و اختلاس آمد....
هم کردیم هم زیربار نرفتیم ما آمده بودیم مردانه بمیریم در پیچ و خم جنگ دلیرانه بمیریم پ.ن: سال شصت و سه اعزام به جبهه 🕊🕊
⭕️ یک نماینده مجلس در مکزیک بعد از لخت شدن گفت: من وقتی لخت شدم خیلی خجالت کشیدم، شما که یک مملکت رو لخت می‌کنید (اختلاس)، خجالت نمی‌کشید؟
👤صدیقی، امام‌جمعه موقت تهران‌: 🔻اگر تمام دنیا هم علیه ما باشند در سایه ولایت‌فقیه آسیبی نخواهیم دید 🔻در موضوع برجام اگر نظارت و تذکرات رهبری نبود خیلی باخته بودیم 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دوری از اشرافی‌گری را از خانواده و وابستگان خود آغاز کرده‌اند 🔻هیچ‌یک از فرزندان ایشان از خود منزل مسکونی ندارند و در جایی نیز استخدام نیستند. 🔻اگر تمام اسباب زندگی رهبر انقلاب را جمع بکنید حتی به‌اندازه بار یک وانت هم نخواهد شد.
بسته سیاسی