eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
68.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
176 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌴🥀🌹🥀🌴🌷 پسر مالک کارخانه فیات، علیرغم تمام امکانات، همیشه احساس می‌کرد گمشده‌ای داردو بالاخره آنرا در داخل کتابخانه‌ای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم شد . می گوید : وقتی را برای اولین‌بار دیدم، متوجه شدم که این کلمات، کلمات ماورایی هستند، دیدم این همان چیزی است که من سالها در بودم . اگر کسی صادقانه را بخواند، هدایتش می کند . @kakamartyr3🌴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 روز گرفتن حقوق بود لیست اسامی رو از مسئول حسابداری گرفتم . رسیدم به اسم ، در تاریخ فلان حقوق دریافت نشد حقوق دریافت نشد ... حقوق دریافت نشد ... گیج شده بودم ، حتی یکبارم حقوقش رو نگرفته بود ...!! به خودم گفتم اینطوری نمیشه سهم حقوقش رو برداشتم و رفتم پیشش گفتم : هر چقدر میخوای بردار اینها مال توست ، حق توست . چرا حقوق هاتو نمی گیری؟ خجالت کشید و گفت : این چه حرفیه؟ من که برای نیومدم فقط برای اومدم 🌸 @kakamartyr3🌹
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 مگر کسی که بنده خدا باشد ، غیبت می کند ، دروغ می گوید ، سخن چینی می کند و حسادت می ورزد ، اینها همه از صفات شیطان است که اگر ما هم در وجودمان دارای این اوصاف باشیم ، بنده شیطانیم نه بنده خدا ، لاکن در ظاهر خود را مسلمان و نماز خوان و روزه گیر و صدقه دهنده و غیره می دانیم . 🌹 🌴 🌹 🌹 🌸 @kakamartyr3🌴
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت ، به همین خاطر پهلو ، دست و صورت سمت راستش در آن انفجار هدیه شد . به طوری که من در شناسایی مشکل داشتم . خودش خواسته بود ، یک عمری خدا گفته این‌ها کردند ، یک بار هم این‌ها در به خدا گفته اند و خدا کرده است . در ۱۷ سالگی با ما به راهیان نور آمد . با هم به سمت گردان تخریب رفته بودیم ، به گفتم ببین اینجا ما بود ، دراین سمت می‌بینی که برای خود کنده بودند ، حالا رفته اند و اینجا غریب مانده است. هم زمان با صحبت‌های من ظهر شد ، رفتیم جماعت و بعد آن متوجه شدیم نیست . وقتی پی او گشتیم دیدیم داخل یکی از رفته ، را روی سرش کشیده و‌های های می‌کند در حالی که کرده است. این صحنه برای ما تبدیل به شد . من همان موقع تنها کاری که توانستم انجام دهم ثبت آن لحظه توسط عکاسی بود . که الان به دیوار اتاقش که به موزه تبدیل شده، است . راوی : 🌸 @kakamartyr3🕊
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 ای ملت مسلمان و شهید پرور ایران به هوش باشید که قدرتهای اسکتباری جهان درصدد هستند که این یکپارچه بودن شما را از هم بپاشند و این انقلاب را که زمینه ساز انقلاب مهدی است از مسیر اصلی خودش منحرف نموده و دوباره روی کار آیند . 🌹 🕊 🌹 🌹 @kakamartyr3🌹🌴
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان و مفقودالاثر شد . در ماه مبارک رمضان مطهرش به زادگاهش بازگشت . در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر ، خواب می‌بیند که آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده و می‌گوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت، او را بغل کردم و شروع کردم گریه کنم ، گفت : مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام آزاد شدم . 🔹
🌹 🌹 فرزند : محمد : 🗓 1339/01/01 🗓 محل تولد : آبادان وضعیت تاهل : مجرد : 🗓 1360/02/02 🗓 مسئولیت : سرباز محل : آبادان عملیات : خط پدافندی مزار : 🥀 @🌹
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷 🌹 🌹 فرزند : حسینعلی : 🗓 1344/02/07 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : کارگر : 🗓 1367/03/14 🗓 مسئولیت : سرباز محل : مریوان عملیات : خط پدافندی مزار : 🕊
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷 🌹 🌹 فرزند : عباسعلی : 🗓 1345/09/23 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : پاسدار : 🗓 1365/03/14 🗓 مسئولیت : پاسدار محل : عراق ـ فاو عملیات : خط پدافندی مزار : 🕊
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷 🌹 🌹 فرزند : اسداله : 🗓 1347/09/14 🗓 محل تولد : اصفهان وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1365/03/14 🗓 مسئولیت : جهادگر محل : عراق ـ فاو عملیات : خط پدافندی مزار : 🕊
🥀🕊🌷💐🌷🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : حسن : 🗓 1330/07/02 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : متاهل شغل : آزاد : 🗓 1357/03/15 🗓 مسئولیت : شهید انقلاب محل : نجف آباد عملیات : انقلاب اسلامی مزار : 🥀
🥀🕊🌷💐🌷🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : حسین : 🗓 1339/09/21 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : آزاد : 🗓 1363/03/15 🗓 مسئولیت : سرباز محل : بانه عملیات : درگیری با ضد انقلاب مزار : 🥀
🥀🕊🌷💐🌷🕊🥀 🌹 🌹 فرزند : حسن : 🗓 1347/10/28 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : دانش آموز : 🗓 1366/03/15 🗓 مسئولیت : جهادگر محل : سردشت عملیات : راهسازی مزار : 🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 قبل از یه شب اومد خونه گفت خیلی دلم واسه میسوزه، اگه من اتفاقی واسم بیوفته، تو مدرسه همه بچه ها میدون طرف باباشون، دختر من بابا نداره دو ماه قبل از ریش گذاشته بود، هرچقدر بهش اصرار می کردم ریشاشو بزنه می‌گفت مگه ندیدی همشون ریش دارن، منم می‌خوام بشم، بعدا با شما مصاحبه میکنن شما باید بگین اینجوری می‌گفت اونجوری می‌گفت.... راوی: 🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ناصر در سال 1352 در روستای از توابع شهرستان سیروان به دنیا آمد. کودکی بسیار فعال و باهوش و مهربان بود. وی در سال اول راهنمایی مشغول تحصیل بود که بر اثر بمباران هوایی مناطق مسکونی شهر ارکواز ملکشاهی توسط رژیم بعث عراق در 17 خرداد 1364 بر اثر اصابت ترکش بمب به ناحیه سر به فیض رسید. مزار این گرانقدر در گلزار امامزاده عباس سیروان قرار دارد. 🌹 🕊 شادی روح و ارسالی از اعضاء 🕊
🥀🌷🥀 نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد ، او بدون اهانت به نگهبان . برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست . به بنده حقیر - مسؤل وقت فرودگاه- اطلاع دادند دم درب مهمان داری . رفتم و با کمال تعجب را دیدم که راحت روی زمین نشسته . پس از سلام عرض کردم جناب چرا تو این گرما اینجا نشستی .؟ خیلی آرام و متواضع پاسخ داد . این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی ، منهم منتظر ماندم ، مانع پرواز نشوم . در صورتیکه معاونت عملیات فرماندهی وقت نهاجا بودند ، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او . بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم .
همسر شهید علیرضا نوری در مورد اخلاق و منش این شهید گفت: شهید نوری خوش اخلاق و خوش رو بود و همیشه به لب داشت، بعد از شهادتش هم کسانی که از او یاد می‌کنند از خنده رو بودنش می‌گفتند. او بود و معمولا از کسی ناراحت نمی‌شد. همیشه با رفتار خوبش دیگران را متوجه اشتباهشان می‌کرد، از و دروغ بیزار بود و صداقت را در زندگی سرلوحه خود قرار داده بود. علیرضا طوری رفتار می‌کرد که مطمئن بودم شهید می‌شود، حتی زمانی که وسایلش را جمع می‌کرد و گفت می‌خواهم به سوریه بروم، من گریه می‌کردم و می‌گفتم تو اگر بروی شهید می‌شوی.😭 او خیلی خوشحال بود، چون پنج یا شش بار درخواست رفتن داده بود ولی قبول نکرده بودند. این دفعه که موافقت کرده بودند خیلی خوشحال بود و می‌گفت من شهید نخواهم شد، می‌روم و دوباره برمی‌گردم. الان هم می‌گویم اگر تقدیرش شهادت بوده، خدا را شکر که با شهادت از دنیا رفت. . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت #شهادت_طلبی 🌹
🌷🌴🥀🌹🥀🌴🌷 پسر مالک کارخانه فیات، علیرغم تمام امکانات، همیشه احساس می‌کرد گمشده‌ای داردو بالاخره آنرا در داخل کتابخانه‌ای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم شد . می گوید : وقتی را برای اولین‌بار دیدم، متوجه شدم که این کلمات، کلمات ماورایی هستند، دیدم این همان چیزی است که من سالها در بودم . اگر کسی صادقانه را بخواند، هدایتش می کند . @kakamartyr3🌴
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 همه باید بکوشیم تا دنیائی بسازیم در خدمت جامعه و توده های مستضعف، جامعه ای در خدمت اسلام و ایده های اسلامی، جامعه ای بر اساس معیارهای اسلامی و جامعه ای مملو از دانشمندان و متفکران داشته باشیم . 🌹 🌴 🌹 🌹 🌹🌴
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود، بهش گفتند: با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب. می‌گفت: «مگه با یک دست نجنگید؟ مگه نفرمود : « والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی ». عملیات والفجر۴ مسئول محور بود . بهش مأموریت داده بود گردان رو از محاصره دشمن نجات بده با عده‌ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت . لحظه‌های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود : « مگه مولایم در لحظه آب آشامید که من بیاشامم ؟» 🕊🥀
خدایا من در اختیار تو هستم ، هرکاری که می خواهی با من بکن ، قطعه قطعه ام کن ، مرا بسوزان خاکستر کن ، به باد امر کن که خاکسترم را از مغرب به مشرق پخش کند ولی هیچگاه مرا از خود جدا نکن . 🌹 🕊 🌹 🌹
او جزو نخستین نیروهای ارتش بود که بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برای عملیات فرامرزی اعزام می‌شدند. قوطاسلو به هنگام مرگ ۲۵ سال داشت و در ایران به عنوان نخستین شهید مدافع حرم از ارتش شناخته می‌شود محسن زیاد از شهادت حرف می‌زد. همیشه در جمع‌های خانوادگی یا در هیئت‌ها که حضور داشت می‌گفت دعا کنید من شهید شوم؛ یعنی شهادت آرزویش بود. همیشه دنبال مسیری بود که او را به شهادت نزدیک‌تر کند. حتی وقتی در سوریه بود بااینکه دوره ماموریتش تمام شده بود اما باز هم داوطلبانه مانده بود، به همرزمانش هم گفته بود من با شهادت برمی‌گردم. . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت #شهادت_طلبی 🌹
از روزي كه او آمد، اتفاقات عجيبي در اردوگاه تخريب افتاد. لباس هاي نيروها كه خاكي بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته مي شد و صبح روي طناب وسط اردوگاه خشك شده بود. ظرف غذاي بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه هاي شب خود به خود شسته مي شد. هر پوتيني كه شب بيرون از چادر مي ماند، صبح واكس خورده و برّاق جلوي چادر قرار داشت ... او كه از همه كوچكتر و شوختر بود، وقتي اين اتفاقات جالب را مي ديد،مي خنديد و مي گفت: بابا اين كيه كه شبها زورو بازي در مي آره و لباس بچه ها و ظرف غذا رامي شوره؟ و گاهي مي گفت : «آقاي زورو، لطف كنه و امشب لباسهاي منم بشوره و پوتينهام رو هم واكس بزنه» بعد از عمليات، وقتي «علي قزلباش » شهيد شد، يكي از بچه ها با گريه گفت: بچه ها يادتونه چقدر قزلباش زوروي گردان رو مسخره مي كرد... زورو خودش بود و به من قسم داده بود كه به كسي نگم . . . ایـنجابیــت‌الشهــداســت     #شهادت_طلبی 🌹
مادر عزیزم، از اینکه شبها بیدار ماندی و برایم زحمت‌ها کشیدی و اکنون نتوانسته ام جبران کنم شرمنده‌ام. از اینکه از کودکی کلام خدا را بر زبانم گذاشتی و به من آموختی خوشحالم. از اینکه مرا نماز خوان و مسلمان بار آوردی خوشحالم و امیدوارم که خوشحال باشی که فرزندت در راه اسلام فداکاری می کند. اکنون از شما می‌خواهم که مرا به خاطر کوتاهی هایی که کرده‌ام ببخشی و حلالم کنی . «مادرم حلالم کن» 🌹 🕊 🌹 🌹
مادر عزیزم، از اینکه شبها بیدار ماندی و برایم زحمت‌ها کشیدی و اکنون نتوانسته ام جبران کنم شرمنده‌ام. از اینکه از کودکی کلام خدا را بر زبانم گذاشتی و به من آموختی خوشحالم. از اینکه مرا نماز خوان و مسلمان بار آوردی خوشحالم و امیدوارم که خوشحال باشی که فرزندت در راه اسلام فداکاری می کند. اکنون از شما می‌خواهم که مرا به خاطر کوتاهی هایی که کرده‌ام ببخشی و حلالم کنی . «مادرم حلالم کن» 🌹 🕊