eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
68.5هزار عکس
10.7هزار ویدیو
173 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۵ آبان سالروز شهادت رزمنده دیروز ، مدافع امروز
جنگ که شروع شد غلامرضا از سپاه به جبهه اعزام شد ، آن روز را فراموش نمی کنم ؛ تازه ازدواج کرده بود، بغضِ گلویم مجال سخن گفتن نمی داد .پدرش به او گفت : پسرم تو تازه داماد هستی، فعلاً قدری صبر کن ؛ دیدم که با متانت جواب داد :پدر! اگر من و جوانان دیگر بخواهیم به هر دلیلی درنگ کنیم ،دشمن همانطور که شهرهای مرزی را گرفته تمام خاک ایران را غصب خواهد کرد . دیگر هیچکدام چیزی نگفتیم و غلامرضا آرام آرام با گامهای راسخ و عزم فولادین آخرین خم کوچه را پشت سرگذاشت و از دید من پنهان شد . 🌷
❂○° °○❂ «ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند معصوم امام علی (ع) شهادت می‌دهد.   خدايا! بخاطر ارادتی كه به صديقه كبری حضرت زهرا (س) دارم، اگر دست خالی به سويت می‌آيم مرا ببخش و قبولم فرما!.   ای خدای بزرگ! رهبر عزيز انقلاب و انقلاب اسلامی ملت ايران را تا ظهور آخرين ذخيره‌ات حفظ بفرما و با ظهور حضرت مهدی (عج) در دل‌های اين ملت ستم كشيده را با دست‌های مباركش شفا عنايت فرما.   ای خدای بزرگ مرگ مرا و خانواده‌ام را شهادت مقرر فرما.   از پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم كه در طول سال‌های دفاع مقدس و بعد از آن ياری صديق برای حقير بوده و با دست خالی من ساخت و دم برنياورد حلاليت می‌طلبم. 🌷
🔰 راوی ؛ همسرشهید : سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن كم، سراپا صداقت و راستی بود.» پدرم كمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه شهید شده بود- آمد و پیشانی مرا بوسید و تبریك گفت و گفت: تو عروس فاطمه الزهرا (س) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبت‌به خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،‌به این ازدواج و وصلت رضایت دادم. 🌷
یک شب با صدای گریه ی فاطمه از خواب بیدار شدم. دیدم جلیل نیست. فاطمه را آرام کردم و در اتاق را آرام باز کردم . جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود. عبا یی (که از نجف خریده بود ) روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود. صدایش زدم .چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل خدا اینگونه قرآن خواندن تو را دوست ندارد! ببین بین قرآن خواندن خوابت برده.. گفت: زهرا جان. خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند  بنده ی من با همه ی خستگیها یش  و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته . بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷
❂○° °○❂ من از اينکه در راه اسلام به نداي حسين زمان خميني بت شکن لبيک گفتم و به جنگ با اين کفر ستيزان از خدا بي خبر شرق و غرب مي روم بسيار خوشحال و مسرور هستم باشد که خداي من نيز راضي باشد. اي امت هميشه بيدار در صحنه، اي امت شهيد پرور شمائي که پيام امام را خيلي زودتر من و ديگران لبيک گفتيد و گلهاي نو رسيده خودتان را در راه اسلام و قران محمدي (ص) هديه کرديد من هم پيام امامان را شنيده و اينک مي روم تا يکي ديگر از سنگرهاي مهين اسلامي ايران را پر نمايم باشد تا آن مادري که پنج فرزندش را در اين راه قران هديه کرده يک وقت فکر نکند که خداي نکرده سنگري خالي شده است. 🌷
راوی، همسرشهید : اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت. 🌷
🔰در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. من هم به دنبالش رفتم . 🔰یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد ، همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم. 🔰بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر حضرت زهرا این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما یا زهرا نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی کنم. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷
✒️ 🔰برای انجام یک دوره آموزش غواصی رفته بوديم قشم. چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف قشم... 🔰به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت. و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه مسعود نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه. 🔰بعد از گفتن حاجی، بلند شد وباكمال عصبانيت به من گفت: اگه ‌بيام‌ و به ‌گناه كشيده‌ بشم ‌تو‌ مسوليتشو ‌قبول ‌ميكنی؟؟؟ 🔰اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم، فقط گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا ميشن. 🔰مسعود از چشم هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد. هرکس می خواد راه مسعود رو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه. 🌷
  🔰می روم تا انتقام سیلی مادرم رابگیرم. 🔰همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را در کنارهم سپری کرده ایم وجدایی بسیار سخت است. 🔰اما عشقی فراتر از هرعشق دیگری،در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی زینب سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت. 🔰میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت با شهادت از این دنیا بروم.و من جز شهادت،از خداند مرگ دیگری را نمیخواهم. 🔰اما نمیگویم که دعا کنید بروم وشهید شوم.. آرزویم شهادت است.من حاضرم مثل علی اکبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه. 💢آخرشم این شهید درحال خنثی کردن بمب بود ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تکه تکه شد. 🌷
شهـدا؛ امام زادگان عشقند .. و مزارشان، زیارتگاهِ اهل یقین .. تصویر هوایی گلزار شهدای بهشت‌زهرا 🌷 تهران سال ۱۳٦٤ 📎 پنج شنبه های دلتنگی هدیه به روح پاک و معطر شهـدا صلوات
🔹در تلفنم نام همسرم را با عنوان شهیدزنده ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد؟ که به ایشان گفتم آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده‌ای... 🔸قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت شماره‌اش را بگیرم وقتی این کار را کردم دیدم شماره مرا با عنوان" شریک جهادم و مسافر بهشت " ذخیره کرده بود و گفت از اول زندگی شریک هم بوده‌ایم و تا آخر خواهیم بود 🔹و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است. اما من با ارزش‌ترین دارایی‌ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم... 🔸شهید جهانی آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم شام غریبان امام حسین(ع) بود که در خیمه محله‌مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی‌بی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن می‌کردم دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود من نیز به شهدا خدمت کنم ومنزلم را بیت‌الشهدا قراردهم. 🌷
💠احمد بسیار ساده زندگی می‌کرد و همیشه به‌فکر دیگران بود. در طول سال به ندرت می‌شد که برای خودش لباسی بخرد. وقتی به او می‌گفتم احمدجان فلان لباس کهنه شده است و دیگر استفاده نکن، به من می‌گفت: « هنوز که پاره نشده و می‌شود با یک اتو زدن از آن استفاده کرد». 💠آنچه که در توان مالی داشت برای ما هزینه می‌کرد و هر ماه مبلغی از حقوق خود را برای کمک به دیگران کنار می‌گذاشت. از زندگی تجملاتی دور بود و هیچ وقت زندگی خود را با دیگران مقایسه نمی‌کرد و همیشه شکرگذار خدا بود. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۴/۶/۷ تهران شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۱ سوریه
💠محمدجواد تک پسر بود و اگر می‌خواست می‌توانست نرود، اما او بی‌تاب رفتن بود. من که از رفتن او کاملاً راضی بودم، اما نمی‌خواست به‌جز من، به کس دیگری بگوید که می‌خواهد سوریه برود، ولی به اصرار من به دنبال کسب اجازه از پدر و مادرش رفت. 💠وقتی می‌خواست راهی شود حس عجیبی داشت و مطمئن بود که سالم برنمی‌گردد؛ من هم همان حس را داشته و حالم شبیه حال دفعات قبل نبود. یک‌شب گفت «بیا بشین باهم حرف بزنیم.» دلم لرزید و گفتم «می‌خواهی مأموریت بروی؟ و حتماً می‌خواهی سوریه بروی؟» خندید و گفت «آفرین عزیزم.» گفتم «من هم که نمی‌توانم و نمی‌خواهم مانع رفتنت شوم.» که در جواب گفت «به تو افتخار می‌کنم.» 💠مهم‌ترین ویژگی محمدجواد توجه و حساسیت زیاد به مصرف بیت‌المال بود. به یاد دارم که یک روز ماژیکی از پایگاه بسیج به خانه آورد و به زینب تأکید کرد که از آن استفاده نکن و یا یک‌بار دیگر بنر و میخ آورده بود که به من تأکید کرد که نباید از آن استفاده کنم. تمام دغدغه‌اش پایگاه بسیج محله بود و می‌گفت: «پایگاه دست من امانت است.» چند سالی آنجا راکد بود و رونقی نداشت. تابلوی آنجا را رنگ کرد و برای جمع‌کردن بچه‌ها همه کاری کرد. خودش همیشه در پایگاه، حضور داشت و می‌گفت این حضور باعث دلگرمی بچه‌ها می‌شود. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷
🔰راوی ؛ مادربزرگوارشهید : عید نوروز سال ۶۰ جبهه بود. بعد سال تحویل به خانه آمد، دیدم سر زانوهایش پاره است. گفتم خب این شلوار را عوض کن، گفت مردم دارند خون می دهند من شلوارم را عوض کنم؟ تا وقتی اسلام پیروز نشود و رزمنده ها از جبهه برنگردند علاقه ای به پوشیدن لباس نو ندارم. با همان لباس دو روز پیش من ماند و دوباره برگشت جبهه... 🌷 ولادت : ۱۳۴۴/۸/۲۲ تهران شهادت : ۱۳۶۳/۲/۳ کردستان
بايد قدر نعمت هايي را كه خدا به ما داده است بدانيم .... وقتي من سالم بودم و دستم را نارنجك نبرده بود مي توانستم دقيق تر تير اندازي كنم و هر كاري انجام بدهم . اما بعد از آن حادثه حتي نمي توانم كمپوتي را به راحتي باز كنم . هر لحظه اي كه اين جا نشسته ايد ميليارد ها نعمت خدا هست كه ما مقداري از آنها را مي بينيم . خدا شاهد است آن لحظه اي كه دستم را نارنجك برد شب و روز ، در عبادت مي گفتم كه الهي اين آزمايش تو است و من از آزمايشت فقط به خودت پناه مي برم... انسان بايد اول خودش را اصلاح كند و سپس به اصلاح ديگران بپردازد . در كارهايتان دقت كنيد تا در آخرت از شهدا شرمنده نشويد . 📎جـمله ای بـه همـسر : اگر به خاطر اسلام نبود هيچ وقت از كنارت دور نمي شدم . اگر در اين راه به عزت خون ندهم دشمن به ذلت از ما خون مي گيرد . تو از من راضي باش و دعا كن.. 🌷 ولادت : ۱۳۳۶/۸/۲۲ اردبیل شهادت : ۱۳۶۲/۸/۱۳ پنجوین
*⭕️دفاع جانانه نماینده مجلس عراق از ایران؛ اگر ایران نبود اربیل عراق تحت تصرف داعش بود!* "عالية نصیف" نماینده مجلس عراق در پاسخ به ادعای "مسعود حیدر" عضو حزب دموکرات کردستان در مورد دخالت ایران در امور عراق گفت: *🔺"اگر ایران نبود اربیل عراق اکنون در تصرف داعش بود! اسرائیل نفت اقلیم کردستان را می برد [آن وقت حرف از دخالت از ایران می زنید]"*
🔰سیدمرتضی آویـنی: ‌✍جهان معرکه امتحان است برادر و بهترین ما کسی است که از بهترین آنچه دارد در راه خدا بگذرد... 🌹
❂○° °○❂ امیدوارم که لیاقت پیدا کنم و به شهادت در راه الله نائل شوم و شهادت من مورد قبول حق گردد از شما امت اسلامی مى‌خواهم که براى آمرزش گناهان من دعا کنید تا خداوند از سر تقصیرات من روسیاه درگذرد. از پدر و مادر و کلیه کسانى که بر من حقیر حقى دارند مى‌خواهم که من را حلال کنند. سلام مرا به امام روحى له الفدا این نور و روح جامعه اسلام و این فرزند على (ع) و این حسین زمان ما برسانید هرگز او را تنها نگذارید اوامر او را، چون وحى منزل بدانید که تا لطف خداوند و رهبرى این امام عزیز نبود انقلاب و اسلام این طور تداوم نمى‌یافت و اوست که باعث اعتلاى اسلام و مسلمین شده است. از دانش آموزان حزب‌الله مى‌خواهم که همانطور که سنگرهاى رزم را پر کرده‌اند حفاظت سنگرهاى دانشگاه و مدارس را فراموش نکنند، زیرا همانطور که امام عزیز فرموده‌اند اگر دانشگاه‌ها اصلاح شوند جامعه اصلاح مى‌شود بر شماست که دانشگاه‌ها را پر کنید و تخصص‌هاى مورد نیاز مسلمین را یاد بگیرید تا مسلمین از متخصصین منحرف و غیر متعهد بى‌نیاز شوند. 🌷 ولادت : ۱۳۴۳/۸/۲۶ همدان شهادت : ۱۳۶۲/۱۱/۲۷ چنگوله ، عملیات والفجر۵
💠تقریبا یک سال قبل یکی از همسایه ها نون پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که حامد عصری برگرده بخوره. 💠حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق نون رو برداشت، نشون میداد خیلی گرسنه هستش. پرسید: مامان این ها رو بابا خریده؟ گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو گذاشت زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد.. 💠فرداش کمی آرد و وسایل لازم رو خریدم دادم همسایه که برای حامد نون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم نمیخورم. گفتم: حامد وسایلشو خودم خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق و آب رو کی داد؟ 💠فرداش دوباره وسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. نان رو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون درست کردیم. 💠عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ بهونه ای نداری، همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی حلاله. گفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه راضی بوده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد. 💠لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به حلال و حرام حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده تا زمانی که مطمئن نمیشد اصلا دست به غذا یا خوراکی نمی برد. ✍به روایت مادربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۹/۸/۲۶ تبریز شهادت : ۱۳۹۴/۴/۴ بیمارستان بقیةالله تهران
📆 🔆 امروز ۲۷ آبان‌ماه ۱۳۹۹ مصادف با یکم ربیع‌الثانی 📖 ذکر روز سه‌شنبه: یا ارحم الراحمین (صدمرتبه) ✅ ذکر روز سه‌شنبه موجب روا شدن حاجات می شود (ان شاءالله) 🕊شهادت شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) (۱۳۶۳ ه.ش) 🕊شهادت شهید مجید زین‌الدین (۱۳۶۳ ه.ش) 🕊شهادت شهید مدافع حرم رسول (محمدحسن) خلیلی 🕊شهادت شهید مدافع حرم ستار محمودی 🕊شهادت شهید مدافع حرم مهدی موحدنیا 🕊شهادت شهید مدافع حرم بابک نوری هریس 🕊شهادت شهید مدافع حرم عارف کایید خورده 🕊شهادت شهید مدافع حرم علیرضا نظری 💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🔰رسیدگی به حال خودش یک مسئله‌ای است که هر کس که اعانت کند به یک مومنی، مثل این است که‌ به خدا اعانت کرده باشد. 📅 امام خمینی(ره) | ۲۶ آبان ۱۳۵۸