🔰سحر ادواردو
📝روایتی از دیدار ادواردو آنیلی با امام خمینی (ره)
🔹قديری ابيانه ميگويد: «وقتی برایش راجع به تشیع توضیح دادم، مشتاق شد و بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، سید احمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند.»
🔺 ادوادو چند بار به ایران سفر کرده، در یکی از این سفرها در هفتم فروردین ۱۳۶۰ در نماز جمعه به امامت آیت الله خامنه ای شرکت میکند. در همین سفر ادواردو با بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران دیدار کرده و حضرت امام پیشانی ادواردو را میبوسد.
🔹 ادواردو با اینكه به دلیل موقعیت مالی و سیاسی خانودهاش با بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی جهان ملاقات كرده بود، در ملاقات با حضرت امام(ره) به شدت شیفته #سادگی، عظمت و #معنویت ایشان شده بود.
🔺 ایگورمن خبرنگار روزنامه لاستامپا ایتالیا میگوید: وقتی ادواردو از ملاقاتش با حضرت امام(ره) و تحت تاثیر قرار گرفتنش صحبت میكرد، من احساس كردم كه امامخمینی(ره) او را سحر كرده است.
#خاطرات_امام
🔰خطبهی عقدمان را امام خمینی خواندند
همسر شهید حسن طهرانی مقدم :
🔹۴ یا ۵ ماه دوران نامزدی محرم بودیم و حاج حسن این مدت را جبهه بودند و فقط تلفن تنها راه ارتباط و با خبر بودن از احوالات همسرم بود آن هم به سختی انجام می شد. بعد به تهران آمدند تا مراسم عقد انجام شود. البته خواندن خطبه عقدمان هم ماجرایی دارد. قرار بود حضرت امام (ره) خطبه عقد را جاری کنند اما من دیر رسیدم و شهید محلاتی وکیل من شدند
🔺آقا داماد بعد از یکبار بدقولی بالاخره نامزدی گرفتند و بعد هم خدمت امام (ره) خطبه عقد جاری شد.
🌷انتشار به مناسبت سالروز شهادت حسن طهرانی مقدم
#خاطرات_امام
شهردار بیا منو بردار ....
وقتی نیروها از برنامههای خستهکننده مثلِ
رزم شبانه و مراسم صبحگاهی برمیگشتند
همه داخل سنگر و یا چادر دنبال «شهردار»
و یا «خادمالحسین» میگشتند و برایِ اینکه
نشان دهند تا چه اندازه خسته و بی حس و
حال هستند، میگفتند: «شهردار بیا منو بردار»
کنایه از اینکه از دست رفتم بیا به دادم برسツ
#لبخندهای_خاکی
#مردان_بی_ادعا
اقرار میکنم
به یاد تو هنوز
هم سخت خواب شب
هم خنده های روز ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#دفاع_مقدس
«بسمربالشهداوالصدیقین»
#سردار_رمضانعلی_صحرایی
جانباز سرافراز و یکیاز فرماندهان ارشد
لشکر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاعمقدس
فرماندهی مقتدر گردان های پیادهی
امام حسین (ع) و امام محمد باقر (ع)
و فرمانده تیپ دوم لشکر ویژه ۲۵ کربلا
صبح امروز به همرزمان شهیدش پیوست
#روحششادباذکرصلوات
یک رزمنده سپاه پاسداران
مسلح به FIM-92 Stinger
استینگر در اواخر جنگ و از طریق
مجاهدین افغان به ایران رسید.
#ادوات
#دفاع_مقدس
خـوابی کـه شایـد
مـا را بیـدار کنـد ....
عکاس: علی فریدونی
#شب_بخیر
#نوجوانان_دفاعمقدس
مردی با آرزوهای دور بُرد ...
گفت :
« روی قبرم بنویسید
اینجا مدفن کسی است که
میخواست اسراییل را نابود کند»
سردار عشق ؛ به خدا سوگند
که آن روز دیر نیست ...
#پدر_موشکی_ایران
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی
#استوری_اینستاگرام
لحظات وداع شهید مدافع امنیت «محمد مهدی رضوان» در معراج شهدا
#لالههای_آسمونی
جنگ که شروع شد غلامرضا از سپاه به جبهه اعزام شد ، آن روز را فراموش نمی کنم ؛ تازه ازدواج کرده بود، بغضِ گلویم مجال سخن گفتن نمی داد .پدرش به او گفت : پسرم تو تازه داماد هستی، فعلاً قدری صبر کن ؛ دیدم که با متانت جواب داد :پدر! اگر من و جوانان دیگر بخواهیم به هر دلیلی درنگ کنیم ،دشمن همانطور که شهرهای مرزی را گرفته تمام خاک ایران را غصب خواهد کرد . دیگر هیچکدام چیزی نگفتیم و غلامرضا آرام آرام با گامهای راسخ و عزم فولادین آخرین خم کوچه را پشت سرگذاشت و از دید من پنهان شد .
#شهید_غلامرضا_کمالی🌷
#سالروز_شهادت
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
«ذرات وجودم به وحدانيت و رسالت حضرت محمد (ص) و ولايت حضرت علی (ع) و يازده فرزند معصوم امام علی (ع) شهادت میدهد.
خدايا! بخاطر ارادتی كه به صديقه كبری حضرت زهرا (س) دارم، اگر دست خالی به سويت میآيم مرا ببخش و قبولم فرما!.
ای خدای بزرگ! رهبر عزيز انقلاب و انقلاب اسلامی ملت ايران را تا ظهور آخرين ذخيرهات حفظ بفرما و با ظهور حضرت مهدی (عج) در دلهای اين ملت ستم كشيده را با دستهای مباركش شفا عنايت فرما.
ای خدای بزرگ مرگ مرا و خانوادهام را شهادت مقرر فرما.
از پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم كه در طول سالهای دفاع مقدس و بعد از آن ياری صديق برای حقير بوده و با دست خالی من ساخت و دم برنياورد حلاليت میطلبم.
#شهید_محمدجعفر_نصراصفهانی🌷
#سالروز_شهادت
🔰 راوی ؛ همسرشهید :
سید رسول در مراسم خواستگاری گفت كه هدف من جبهه رفتن و شهید شدن است و ازدواج من به دلیل كامل شدن دینم است تا یادگاری از خود داشته باشم. او با وجود سن كم، سراپا صداقت و راستی بود.»
پدرم كمی در قبول این ازدواج تردید داشت، من خواب دیدم كه لباس عروسی بر تن دارم و برادرم- كه شهید شده بود- آمد و پیشانی مرا بوسید و تبریك گفت و گفت: تو عروس فاطمه الزهرا (س) شدی، خوشا به سعادتت، عاقبتبه خیر شدی، وقتی از خواب بیدار شدم،به این ازدواج و وصلت رضایت دادم.
#شهید_سیدرسول_اشرف🌷
#سالروز_شهادت
#سالروز_ولادت
#لالههای_آسمونی
یک شب با صدای گریه ی فاطمه از خواب بیدار شدم. دیدم جلیل نیست. فاطمه را آرام کردم و در اتاق را آرام باز کردم . جلیل گوشه ای از سالن نشسته بود. عبا یی (که از نجف خریده بود ) روی شانه هایش و انگشتر عقیق یمن هم در انگشتانش خوابش برده بود. صدایش زدم .چشمانش را باز کرد. گفتم جلیل خدا اینگونه قرآن خواندن تو را دوست ندارد! ببین بین قرآن خواندن خوابت برده..
گفت: زهرا جان. خداوند خطاب به فرشتگانش می گوید در دل این شب، وقتی همه خواب هستند بنده ی من با همه ی خستگیها یش و خوابی که تمام چشمانش را فرا گرفته . بیدار مانده تا من به او عطا کنم هر آنچه می خواهد ...
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_جلیل_خادمی🌷
#سالروز_شهادت
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
من از اينکه در راه اسلام به نداي حسين زمان خميني بت شکن لبيک گفتم و به جنگ با اين کفر ستيزان از خدا بي خبر شرق و غرب مي روم بسيار خوشحال و مسرور هستم باشد که خداي من نيز راضي باشد.
اي امت هميشه بيدار در صحنه، اي امت شهيد پرور شمائي که پيام امام را خيلي زودتر من و ديگران لبيک گفتيد و گلهاي نو رسيده خودتان را در راه اسلام و قران محمدي (ص) هديه کرديد من هم پيام امامان را شنيده و اينک مي روم تا يکي ديگر از سنگرهاي مهين اسلامي ايران را پر نمايم باشد تا آن مادري که پنج فرزندش را در اين راه قران هديه کرده يک وقت فکر نکند که خداي نکرده سنگري خالي شده است.
#شهید_سیروس_هوشمند🌷
#سالروز_ولادت
#لالههای_آسمونی
راوی، همسرشهید :
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت.
#شهید_علی_شفیعی🌷
#سالروز_ولادت
#رسم_خوبان
🔰در جاده شمال، ماشینی همینطور به ما چراغ میزد. به بهزاد گفتم: یک ماشین دنبال ما هست ، بهزاد کنار گرفت و به سراغ راننده رفت. من هم به دنبالش رفتم .
🔰یک مرد بسیار متشخص بود و با کمال محبت و احترام درخواست مبلغ 20 هزار تومان کرد و گفت همه کارتهایش را در منزل جا گذاشته و برای بنزین کم دارد ، همش میگفتم به چه ماشینی تقاضا کنم که باور کند و بهم کمک کند و خجالت نکشم به دلم افتاد از ماشین شما تقاضا کنم.
🔰بهزاد مبلغ را بهش داد و آن شخص هرچه اصرار کرد که شماره کارتی بهش بدهیم که پول را به ما پس بدهد بهزاد قبول نکرد و گفت به خاطر حضرت زهرا این مبلغ را دادم . مرد لبخندی زد و گفت دیدم پشت ماشین شما یا زهرا نوشته بود به شما رو زدم و تشکر کرد و رفت هیچ وقت ذوق و اشتیاق آن روز بهزاد را فراموش نمی کنم.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_بهزاد_سیفی🌷
#سالروز_شهادت
#روایٺــ_عِـشق ✒️
🔰برای انجام یک دوره آموزش غواصی رفته بوديم قشم. چند روزي كه گذشت و جاهای مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ معروف قشم...
🔰به مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید من هر چی گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت. و از اونجايی كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجی گفتم كه مسعود نمياد؛ شما بهش بگی نه نميگه.
🔰بعد از گفتن حاجی، بلند شد
وباكمال عصبانيت به من گفت: اگه بيام و به گناه كشيده بشم تو مسوليتشو قبول ميكنی؟؟؟
🔰اون موقع خنديدم ولی الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم، فقط گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به گناه افتادن جوونا ميشن.
🔰مسعود از چشم هاش مراقبت کرد که خدا خریدارش شد. هرکس می خواد راه مسعود رو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه.
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#سالروز_شهادت
#کلام_شهید
🔰می روم تا انتقام سیلی مادرم رابگیرم.
🔰همسرعزیزم خودت میدانی که چقدر دوستت دارم وبهترین و شیرین ترین لحظات را در کنارهم سپری کرده ایم وجدایی بسیار سخت است.
🔰اما عشقی فراتر از هرعشق دیگری،در قلب هردوی ما وجود دارد که آن، عشق به بانوی دوعالم بی بی زینب سلام الله علیها است و باید برای این عشق فراتر،از وابستگی ها و عشق های دیگر،گذشت.
🔰میدانی که چقدردوست دارم که عاقبت با شهادت از این دنیا بروم.و من جز شهادت،از خداند مرگ دیگری را نمیخواهم.
🔰اما نمیگویم که دعا کنید بروم وشهید شوم.. آرزویم شهادت است.من حاضرم مثل علی اکبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه.
💢آخرشم این شهید درحال خنثی کردن بمب بود ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تکه تکه شد.
#شهید_حسین_هریری 🌷
#سالروز_شهادت
🔹در تلفنم نام همسرم را با عنوان شهیدزنده ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد؟ که به ایشان گفتم آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما میبینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زندهای...
🔸قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت شمارهاش را بگیرم وقتی این کار را کردم دیدم شماره مرا با عنوان" شریک جهادم و مسافر بهشت " ذخیره کرده بود و گفت از اول زندگی شریک هم بودهایم و تا آخر خواهیم بود
🔹و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است. اما من با ارزشترین داراییام را به خدا میسپارم و میروم...
🔸شهید جهانی آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم شام غریبان امام حسین(ع) بود که در خیمه محلهمان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بیبی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن میکردم دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود من نیز به شهدا خدمت کنم ومنزلم را بیتالشهدا قراردهم.
#شهید_جواد_جهانی🌷
#سالروز_شهادت
#رسم_خوبان
💠احمد بسیار ساده زندگی میکرد و همیشه بهفکر دیگران بود. در طول سال به ندرت میشد که برای خودش لباسی بخرد. وقتی به او میگفتم احمدجان فلان لباس کهنه شده است و دیگر استفاده نکن، به من میگفت: « هنوز که پاره نشده و میشود با یک اتو زدن از آن استفاده کرد».
💠آنچه که در توان مالی داشت برای ما هزینه میکرد و هر ماه مبلغی از حقوق خود را برای کمک به دیگران کنار میگذاشت. از زندگی تجملاتی دور بود و هیچ وقت زندگی خود را با دیگران مقایسه نمیکرد و همیشه شکرگذار خدا بود.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_احمد_اعطایی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۴/۶/۷ تهران
شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲۱ سوریه