eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
67.6هزار عکس
10.4هزار ویدیو
172 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
| شخصی فکر می‌کرده که مدت اقامت او، ده روز است و پس از چند روز متوجه شد که نُه روز بوده و اشتباه محاسبه کرده است؛ تکلیف نمازهایی که تمام خوانده و نماز بقیه روزها چیست؟
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید محمدرضا مازویی، یکم فروردین‌ماه ۱۳۳۷ش در دامان پرمهر خانواده‌ای مذهبی در شهر همدان چشم به جهان هستی گشود. روزهای پرشور کودکی را در میان انبوهی از مشکلات مادی و فقر گذراند، او دریافته بود که ریشه مشکلات خانواده و اجتماع اطرافش در رژیم فاسد و منحوس پهلوی است و با پشتوانه ایمان به خدا و عشق به ائمه اطهار (ع) قدم در راه مبارزه با باطل نهاد. در سال‌های اوج‌گیری مبارزات مردمی انقلاب اسلامی، محمدرضا نیز به صف مجاهدان حق‌جو پیوست و در فعالیت‌هایی مانند شعارنویسی روی دیوار‌ها، پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) و... حضوری فعال داشت. او در حادثه خونین سی‌ام مهرماه ۱۳۵۷ش، نقش حساسی ایفا نمود و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به پیروی از فرمان حضرت روح‌الله (ره) مبنی بر جهاد سوادآموزی، در مسجد محل مشغول فعالیت شد تا در برکندن ریشه بیسوادی از ایران اسلامی نقشی ایفا کند. پس از شروع محاصره اقتصادی، به‌همراه دوستانش در تشکیل اولین تعاونی محل، نقش به‌سزایی داشت و به‌همراه برادران شورای مسجد، در توزیع کوپن ارزاق عمومی و سایر مایحتاج مردم شرکت داشت و با پیگیری امور محرومین و ارتباط آنان با کمیته حضرت امام (ره)، در رفع محرومیت از جامعه تلاش بسیاری کرد. سال ۱۳۵۸ش، به جمع سبزپوشان سپاهی پیوست و پس از فرمان امام (ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفان، در اوائل سال ۱۳۵۹ش، در مجاورت مسجد امام حسین (ع) یکی از نخستین پایگاه‌های بسیج همدان را دائر نمود و در کنار آن، در پادگان قدس مشغول به آموزش بسیجیان بود و پس از مدتی به‌عنوان فرمانده آموزش نظامی بسیج همدان انتخاب شد. در همین زمان در جریان کودتای آمریکایی پایگاه شهید نوژه یکی از عناصر اصلی سرکوب این کودتا بود. با شروع جنگ تحمیلی، محمدرضا عاشقانه به صف رزمندگان اسلام در منطقه مهران پیوست و در همین زمان درحالی‌که مسئولیت یکی از محور‌ها را بر عهده داشت، به‌شدت مجروح شد. در زمان فعالیت گروهک‌های معاند، شهید مازویی با همه توان خود دست به افشاگری ماهیت پلید این گروهک‌ها زد و با قلمی توانمند با به تصویر کشیدن تصاویر زیبایی از امام (ره)، شهیدان رجایی، باهنر و مطهری پرداخت. مازویی در سال ۱۳۶۰ش، به‌عنوان فرمانده بسیج اسدآباد همدان انتخاب شد و سرانجام در روز ششم فروردین‌ماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی درحالی‌که فرماندهی گردان تخریب را به عهده داشت، در منطقه مهران در سن بیست و پنج سالگی در حال خنثی کردن مین، جام وصال معبود را سر کشید و به آرزوی دیرینه خود رسید. 🌼شادی روی پاک همه شهیدان و سردار شهید محمدرضا مازونی صلوات🌼
یہ‌آقایۍبودبہ‌اسم‌آقاحسین‌ڪہ‌تو؎ آخرین‌مداحیش‌گفت:یعنۍقسمت‌میشہ‌ منم‌شھیدبشم‌توسوریہ؟💔 دقیقابعدازاون‌مداحۍرفت‌سوریہ‌و شھیدشد..!همینقدرقشنگ:) آسمانی شدن و زمینی شدنت مبارک برادر 🌷 تـاریخ شـهادت :۱۳۹۶/۱/۴ تاریخ ولادت: 73/1/6 کشور شـهادت :سوریه مـحل شـهادت :حماه نحوه شهادت:توسط تروریست های تکفیری کوچه‌هایمان‌را‌بنامتان‌کردیم‌ تا‌فراموش‌نکنیم‌امنیتمان‌را‌ مدیونِ‌چه‌قهرمانهایی‌هستیم...
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگینامه شهید علی اکبر حسن بیگی شهید علی اکبر حسن بیگی دهم اسفند ۱۳۴۹ در تهران، محله مجیدیه، کوچه نیلوفر چشم به جهان گشود. پدرش عزیزالله کارگر بود و علی اکبر که پنجمین و آخرین فرزند خانواده بود، گاهی به او کمک می کرد. او که گاهی برای اقامه‌ی نماز همراه با پدر به مسجد سیدسجاد می رفت، با فردی به نام نصرت الله هاتفی آشنا شد و این آشنایی تاثیرات عمیقی بر شخصیت او داشت و او را تا شهادت پیش برد. دوران ابتدایی را در مدرسه فریدونی و دبیرستان را در مدرسه شهید بهشتی گذراند. علی اکبر در دوران نخست وزیری بنی صدر سن و سال کمی داشت اما همراه برادرش به نماز جمعه می رفت. در آنجا برگه‌هایی را پخش می‌کردند که مغایرت بیانات امام راحل و بنی صدر در آن نوشته شده بود. او علاوه بر هوش و ذکاوت سرشار، از اعتقادات و ایمانی قوی نیز برخوردار بود. علاوه بر این، در زمینه‌های مختلفی استعداد داشت مانند طراحی موتورهایی که بسیار زیبا و در عین حال پیچیده بودند. همچنین استعداد فراوانی هم در کارهای هنری داشت. بازیگر خوبی بود و می توانست نمایشی با چندین شخصیت و چندین صدا و لهجه‌ی گوناگون اجرا نماید. وی تا سوم متوسطه در رشته علوم تجربی درس خواند و سپس با الگو گرفتن از برادرش که سالهای متمادی در جبهه بود، در ۱۵ سالگی با دستکاری کردن شناسنامه، به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. در دومین اعزامش در قلاویزان مهران مجروح شد. اما بعد از بهبودی نسبی، با تشویق و حمایت مادرش، دوباره راهی جبهه گردید. پیش از تحویل سال ۶۷ برای بار سوم به جبهه رفت که در تاریخ ۶ فروردین ماه در دربندیخان عراق در ۱۸سالگی به شهادت رسید. مزار او در قطعه ۲۹ بهشت زهرای تهران واقع است
__✨🕊 هر انسان عاقبت بخیری از بی حجابی بیزار است ، اگر حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید شهید مدافع حرم «مجتبی بابایی‌زاده»:
نام : زینب نام خانوادگی : کمایی نام پدر : جعفرقلی تاریخ تولد : 8 خرداد 1346 محل تولد : آبادان تاریخ شهادت : فروردین ماه سال 1360 محل شهادت : شاهین شهر اصفهان محل دفن : گلستان شهدای اصفهان برشی از وصیت‌نامه شهیده از شما عاشقان شهادت می خواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید . تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید
زینب کمایی در خرداد ماه سال 1346 در شهر آبادان به دنیا آمد. مادرش زنی دل آگاه و علاقه مند به قرآن و اهل بیت به خصوص امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) بود. پدر او نیز کارگر پالایشگاه نفت آبادا بود و با دسترنج اندک کارگری خود خانواده نه نفره اش را سرپرستی می کرد. زینب دوران دبستان و دو سال از دوره راهنمایی را در آبادان سپری کرد و از کلاس سوم دبستان تحت تاثیر تربیت آگاهانه مادر و شرکت در جلسات قرآن حجاب اسلامی را انتخاب کرد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسه راهنمایی و مسجد محله به فعالیت های فرهنگی و تربیتی مشغول شد. زینب علاقه زیادی به رهبر انقلاب حضرت امام خمینی داشت. گرایش به دیدگاه های حضرت امام تاثیر عمیقی در نوع نگاه زینب به زندگی و ادامه فعالیت هایش بر جای گذاشت. با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 زینب به همراه خانواده مجبور به ترک شهر و دیار کودکی اش شد. پس از مهاجرت به اصفهان و سپس شاهین شهر اصفهان او در سایه حمایت های مادرش به فعالیت های فرهنگی از جمله شرکت در کلاس های اعتقادی جامعه زنان و عضویت در بسیج و فعالیت های پرورشی و تربیتی دبیرستان 22 بهمن شاهین شهر پرداخت. در این زمان چهار عضو خانواده کمایی در جبهه مشغول به خدمت بودند. به دلیل فعالیت های مستمر زینب و تلاش های بی وقفه اش جهت تغییر وضعیت فرهنگی شاهین شهر/پس از گذشت شش ماه از حضورش در این شهر هدف سازمان منافقین قرار گرفت و درشب اول فروردین سال 1361 در راه بازگشت از مسجد تا خانه توسط اعضای این گروه ربوده و به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب چهارده ساله و دانش آموز سال اول دبیرستان در سال ترور کور منافقین به شکل مظلومانه ای به شهادت رسید و همراه با شهدای فتح المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. زینب کمایی🌷 روح شهدا صلوات
با ابراهیم داخل یک خانه شدیم. چند بار یا الله گفت و وارد یــک اتاق شـدیم. چند نفر نشــسته بـودند. پـیرمـردی با عبای مشکــی بالای مجـلس بـود. به همراه ابـراهـیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت های حاج آقا با یکی از جوان ها تمام شد. ایشـان رو کرد به ما و با چهره ای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجـب این طرف ها!. ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا وقت نمی کنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت می کردند فهمیدم که ایشان ابراهیم را خوب می شناسد، حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم مار ا یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما را شرمنده نکنید. خواهش می کنم اینطوری حرف نزنید. بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. ان شاء الله در جلسات هفتگی خدمت می رسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم. در بین راه گفتم: ابرام جون، تو هم به این بابایه کم نصیحت می کردی، دیگه سرخ و زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی می گی امیر جون، تو اصلا این آقا رو شناختی؟ گفتم: نه ، راستی کی بود؟ گفت: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی ها نمی دانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبای محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده. سلام بر ابراهیم، ص 124 و 125 🍃🌷🍃🌷
🌹هر سال درنیمه شعبان جشن مفصل و باشکوهی برای ولادت صاحب الزمان می گرفت. روبروی مغازه‌‌اش را تزیین و ریسه بندی می کرد از مردم محل باشیرینی و میوه و شربت پذیرایی می کرد و برای اقوام هم شام مفصلی درست می کرد. 🌹 نمازهایش به موقع بود و به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. نماز شبش هیچ وقت ترک نمی شد و حتی در سوریه که خیلی خسته بودند و با کمبودِ آب هم مواجه بودند. دوستانش می گفتند ته مانده آب های بچه ها را جمع می کرد و در آن سوز و سرما تجدید وضو می کرد و نماز شب می خواند. 🌹نیمه شب که برای نماز شب بیدار میشد بعد از نماز شب، زیارتنامه همه ائمه راکه در گوشیِ موبایلش داشت می خواند و به زیارت حضرت زینب که می رسید با دو دست به سرِخودش می زد و ضجهه می زد و گریه می کرد و آخر هم فدایی بی بی شد... قدرت اله عبودی 🌷 🌷🌱🌷🌱 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📸🌷 ۸ فروردین سالروز کشف پیکر ۱۲۰ شهید در منطقه فکه (قتلگاه یادمان فکه) در سال ۱۳۷۱ توسط گروه تفحص شهداست ...
دعا شهید قاسم سلیمانی.mp3
1.21M
لحظه‌ سبز دعا 🌙 از خدا می‌خواهیم به ما توفیق دهد راه شهیدان را به بهترین وجه ادامه دهیم.
🔻شماره پلاک تمام استان ها 🚘
مرخصی چند ساعته ... فاصله فتح‌المبین تا بیت‌ المقدس کمتر از یک ماه بود و نیروهـا خستـه شده بودنـد. از حاج احمـد خواستیـم نیروهـا پیـش از سازمانـدهی مـجـدد بـرای انجـام عملیـات به مرخصی بروند. اصرار کم‌کم نتیجه داد و حاجـی راضی شد تا نیروهـا به مرخصی بروند؛ به‌شرطی که او هم همراه آنان باشد. همه‌ی گردان سوار اتوبوس شدند و حاجی هم همراه‌شان بود. تا اینکه به منطقه‌ٔ گلـف در نزدیکی اهواز رسیدیم. حاجی نیروها را ابتدا به حمام فرستاد و سپس برای هر نفر یک آلاسکا خرید و گفت: مرخصی تمام شد! برمی‌گردیم منطقه. این فرصت چند ساعته تمام مرخصی گردان بود، در فاصله سه ماه وَ دو عملیات بزرگ ...... 🌷
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید داود ارجمندی در سال 1341، در شهر تهران به‌دنیا آمد. دورة تحصیل وی هم‌زمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی بود و او تمام توان خود را برای پیشبرد هدف‌های انقلاب اسلامی و بنا بر نیازهای نهضت امام خمینی(ره) در زمینه‌هایی مانند پخش اعلامیه و شرکت در راه‌پیمایی‌ها به‌کار برد. وی پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی وارد کمیته شد و با اینکه بسیارمشتاق حضور در جبهه بود، این فرصت برای او پیش نیامد و سرانجام در سومین روز شروع فعالیت خود در کمیته، هنگام مأموریت گشت‌زنی در تهران در حوالی میدان رسالت، با یکی از خودروهای منافقین درگیر شد و به همراه سه نفر از هم‌رزمانش در هشتم فروردین‌ماه 1361، به درجة رفیع شهادت رسید. 🌷 از امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب پیروی کنید. حافظ نظام و انقلاب اسلامی باشید. ساده زندگی کنید. در کلیة امور پیشرو باشید. درست مصرف کنید و از تجمل‌گرایی به‌دور باشید. نماز و روزة خود را سبک نشمارید.» 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و شهید داوود ارجمندی صلوات🌼