🔰 چهرهی دیپلماتیک
#حاج_احمد_متوسلیان
حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنههای مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند.
بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سختگیریاش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت میکرد با حاجاحمد شوخی کند، همو بود!
غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاجاحمد او را میفرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدند، بلند میخندید و میگفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.»
حاج احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت.
چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله #حاج_احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیدهاند و بس...
#فرمانده #سپاه_پاوه
#شهید_غلامرضا_قربانی_مطلق
#احمد_متوسلیان
#باز_نشر
🔰 چهرهی دیپلماتیک
#حاج_احمد_متوسلیان
حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنههای مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند.
بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سختگیریاش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت میکرد با حاجاحمد شوخی کند، همو بود!
غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاجاحمد او را میفرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدند، بلند میخندید و میگفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.»
حاج احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت.
چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله #حاج_احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیدهاند و بس...
#فرمانده #سپاه_پاوه
#شهید_غلامرضا_قربانی_مطلق
#احمد_متوسلیان
#باز_نشر