👆📷 بهار ۱۳۶۰ -- مریوان، روستای ساوجی، میله مرزی
💢 ایستاده از راست:
محمود آشتیانی، شهید سیدرسول عبادت، احمد صفایی، یزدانی، ناشناس
💢 نشسته از راست:
نیشابوری، جواد اکبری، و #حاج_احمد_متوسلیان ؛ فرمانده سپاه مریوان
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
🌷 شهید سید رسول عبادت، فرمانده گردان ۱۱۲ لشکر ۲۸ کردستان
فرمانده مومن و شجاع ارتش جمهوری اسلامی ایران
🌱 متولد شیراز : سال ۱۳۲۴ ه.ش
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
💠 دمشق - پادگان زبدانی – خرداد یا تیرماه سال ۱۳۶۱
🌴 اولین حضور نیروهای ایرانی در لبنان و سوریه
🌿 #حاج_احمد_متوسلیان ، قوای محمد رسول الله (ص) در میان سپاهیان و بسیجیان
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
🌴 #قدس_را_آزاد_خواهیم_کرد
«...آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسد که باهم صحبت بکنیم؛
موقعی که کربلا را آزاد کرده باشیم.
موقعی که نجف مان را آزاد کرده باشیم.
موقعی که مدینه را، مکه را، #قدس عزیز را رها کرده باشیم.
چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند:
کربلای ما و نجف ما در دست کافرین ، مدینه و مکۀ ما در دست منافقین و قدس عزیز ما در دست ظالمین ، یعنی سه چهره ای که ما با آن [ها] در جنگیم.»🚩
📒 برگرفته از کتاب ارزشمند #احمد_متوسلیان هستم ، صفحه ۳۳۰
☑️ مصاحبه راوی دفتر سیاسی #سپاه با #حاج_احمد_متوسلیان در مورد عملیات «الی بیت المقدس» - ۹ و ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ - مقر انرژی اتمی دارخوین
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
#باز_نشر
📸یکی از عکس های پر خاطره و چشم نواز ...
به ترتیب ایستاده از سمت راست :شهید احمد بابایی،شهیدغلامرضا کرمی، #حاج_احمد_متوسلیان ،شهیدسید ولی جناب،شهید علی اکبر حاجی پور
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#احمد_متوسلیان
#دفاع_مقدس
#باز_نشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احمد_متوسلیان- شهادت محسن وزوایی
اولین روز عملیات بیت المقدس
#حاج_احمد_متوسليان
#مستند آخرین روزهای زمستان
💠 دمشق - پادگان زبدانی – خرداد یا تیرماه سال ۱۳۶۱
🌴 اولین حضور نیروهای ایرانی در لبنان و سوریه
🌿 #حاج_احمد_متوسلیان ، قوای محمد رسول الله (ص) در میان سپاهیان و بسیجیان
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#باز_نشر
🔰 چهرهی دیپلماتیک
#حاج_احمد_متوسلیان
حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنههای مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند.
بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سختگیریاش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت میکرد با حاجاحمد شوخی کند، همو بود!
غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاجاحمد او را میفرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را میپرسیدند، بلند میخندید و میگفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.»
حاج احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت.
چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله #حاج_احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیدهاند و بس...
#فرمانده #سپاه_پاوه
#شهید_غلامرضا_قربانی_مطلق
#احمد_متوسلیان
#باز_نشر
...ما اعتقاد داریم که...
از کتاب: #احمد_متوسلیان هستم صفحه ۲۴۱
#حاج_احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#باز_نشر
⤴️ رفتار عجیب یک #فرمانده
🌷#جاویدالاثر #احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
منبع: با راویان نور ۳،صفحه ۱۴۸
...ما اعتقاد داریم که...
از کتاب: #احمد_متوسلیان هستم صفحه ۲۴۱
#حاج_احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#باز_نشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#احمد_متوسلیان- شهادت محسن وزوایی
اولین روز عملیات بیت المقدس
#حاج_احمد_متوسليان
#مستند آخرین روزهای زمستان
#همکلاسی_بیشرف 👤
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
🟢 کومله نیمهشب به نیروهای توی خط مریوان حمله کرده بود و ۱۰ نفر به شهادت رسیده بودند. احمد سخت عصبانی بود و خون، خونش را میخورد. پیگیر ماجرا که شد، بهش خبر دادند که ۲ نفر از کومله هم در این حمله به درک واصل شده. دستور داد جنازههای این دو نفر را به مریوان منتقل کردند. شخصاً در سردخانه حاضر شد و لحظاتی به جسد کریهالمنظر اینها نگاه کرد. از در که بیرون آمدیم، لحظهای ایستاد و تامل کرد. دوباره برگشت به سرخانه:
- یه بار دیگه کشوی دوم رو بکش بیرون!
خوب به جنازه خیره شد:
- جیباشو بگردید! فکر کنم حمید تبریزی باشه!
خودش بود؛ حمید تبریزی؛ همانی که توی دانشگاه با احمد همکلاسی بود و دوتا میز پشت سرش مینشست. حالا آمده بود و کومله شده بود.
❁✧═┅
═┅❁✧
◇ به روایت سردار حاجعباس برقی(حفظهاللهوتعالی) مندرج در صفحات ۷۵، ۷۶ و ۷۷ کتاب ارزشمند و خواندنی #میخواهم_با_تو_باشم
به قلم علی اکبری مزدآبادی با تخلیص و اختصار.
.•°``°•.¸.•°``°•.
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان 💕🌸💕
#مردم_نباید_به_نظام_بدبین_بشن 🤜
★
♥︎
▒ بعد از ورود احمد به مریوان، بلافاصه چند عملیات پیدرپی و فلجکننده علیه ضدانقلاب انجام داد و شهر را از دست آنها درآورد. بعد از هر عملیاتی که انجام میداد، زنگ میزد تهران و درخواست قند و روغن و شکر و برنج و سوخت برای مردم میکرد.
میگفت: «اگر به این مردم رسیدگی نکنیم، آنها به نظام بدبین میشوند.»
او با این تدابیر، محبوبیت شدیدی بین مردم و نیروهای بومی پیدا کرد و توانست همه را جذب خود کند؛ حتی آنهایی که به سمت دشمن گرایش پیدا کرده بودند، میآمدند سلاحهایشان را تحویل سپاه میدادند و با احمد همکاری میکردند.
⊱۞⊰
ᰩ⫎᯽
▧ به روایت سردار حسن رستگارپناه مندرج در صفحه ۴۳ کتاب #میخواهم_با_تو_باشم با اختصار.
∞ᷧ
❆
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان 💕🌸💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه ی بیسیم #شهید_همت با #شهید_شهبازی
مصاحبه #احمد_متوسلیان
درباره عملیات آزاد سازی جاده اهواز -خرمشهر
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#حاج_احمد_متوسليان
#به_پدرمادرت_چی_بگم ؟ 😔
☆
♡
● #احمد ابلاغ کرده بود کسی حقی سیگارکشیدن ندارد. سیگاریها رعایت میکردند و جلوی احمد سیگار نمیکشیدند. یک آن احمد فهمید بوی #سیگار میآید. رد آن را زد و دید نوجوانی لب سکّو نشسته و سیگار میکشد. یک کشیده خواباند زیر گوشش و پسرک نقش بر زمین شد و گریهاش گرفت.
- چرا منو میزنی؟ به تو چه مربوطه؟؟ چهکارهای تو؟؟؟ الآن میرم پیش برادر احمد میگم چه برخوردی باهام کردی...!
انگار آب سردی روی احمد ریخته باشن، کمی شل شد.
- میدونی اگه برادر احمد میومد و تو رو توی این وضع میدید، ده برابر بدتر از من برخورد میکرد؟!! تو رو سالم تحویل دادن، حالا سیگاری تحویل بگیرن!!؟؟؟ عیب نداره؛ تو برو شکایت منو بکن، منم میگم سیگار کشیدی. اون خودش بین ما تصمیم میگیره؛ اما من باهات میخوام معامله کنم.
- چه معاملهای؟
تو به احمد نگو، منم نمیگم سیگار کشیدی.
سرش را به نشانه تایید تکان داد.
در همین حین، یکی آمد پیش احمد.
- برادر احمد، ماشین حاضره.
- چی؟ تو خود برادر احمدی؟
پسرک بغضش ترکید و زد زیر گریه.
- چرا بهم نگفتی خود برادر احمدی؟؟
پرید بغل احمد و همدیگر را در آغوش کشیدند. احمد محکم او را به سینه خود چسباند و در حالیکه نوازشش میکرد:
- تو عزیز ما هستی. منو حلال کن. دست خودم نبود. تو امانتی دست ما. اگه سیگاری بشی و برگردی، اونوقت پدر مادرت میگن اینم سوغات جبههشون!!!...قول بده دیگه نفهمم و نشنوم جایی سیگار کشیده باشی! باشه؟
پسرک درحالیکه هنوز میگریست:
- غلط کردم! بیجا کردم! بازم منو بزن. من دیگه دست به سیگار نمیزنم!
☆
♡
● به روایت سعید طاهریان مندرج در کتاب خواندنی و ارزشمند #میخواهم_با_تو_باشم با اختصار و تخلیص از صفحات ۷۰ و ۷۱.
☆
♡
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#حاجی_متوسلیان 💕🌸💕
#فرماندهتون_از_کار_افتاده 😂
ꈹ
〠
⌬ در سفر حج سال ۱۳۶۰، من در بعثه و واحد هلال احمر مشغول خدمت بودم. گاهی که فرصتی پیش میآمد، سری به #حاج_احمد و #حاج_همت میزدم. آنروز، برای دیدن آنها به چادری که در مشعرالحرام داشتند رفتم. #احمد تا مرا دید، گفت: «مجتبی، بیا ببین این پام چی شده؟»😦
انگشت شصت پایش کمی زخم شده بود، امّا شکل خاصی نداشت. گفتم: «یه زخم سطحیه؛ چی شده؟»😌
به جای او، حاجهمت در حالیکه تسبیحی دور انگشتش تاب میداد، گفت:
«این فرماندهٔ شما دیگه از کار افتاده شده! پیرمرد نتونست از کوه بالا بیاد، افتاد و پاش زخمی شد!»🤪
حاجاحمد شاکی شد و گفت: «هیچم اینطور نیست! تقصیر تو بود! گفتم از اون صخره بالا نرو، رفتی؛ منو هم دنبال خودت کشوندی!»😒
حاجهمت پوزخندی زد و با لحن لجدرآری گفت: «حالا لازم نیست جلوی نیروت قیافه بگیری پیرمرد!»😐
آقا! یکی این بگو، یکی آن بگو! آرامآرام بحثشان بالا گرفت که یک مرتبه احمد با کف دست به دیواره چادر کوبید و داد زد:
- داری اشتباه میکنی برادر من!😠
با فریاد او، همهمه درون چادر خوابید و تمام سرها به طرف آن دو برگشت. احمد سرخ شده بود و همت با لبخند و خونسردی کیف میکرد.😁 صدای یکی را شنیدم که گفت:
- باز این دوتا دعواشون شد!😏
ظاهراً بار اولی نبود که به هم میپریدند؛ بعد از چند دقیقه هم همه چیز به حالت عادی برمیگشت و فراموششان میشد!🙂
☆
♡
- به روایت حسین شریعتمداری و مجتبی عسگری، صفحات ۷۲ و ۷۳ کتاب #میخواهم_با_تو_باشم
ꙮ
ꙮ
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاجی_متوسلیان 💕🌸💕
✳️ شما صددرصد پیروز هستید!
🔻 «برادرها! عملیات فتح المبین رو یادتون هست؟» مدت زیادی از این عملیات نگذشته بود؛ اما کنجکاو شدیم بدانیم قصد او از این حرف چی بود؟ حاج احمد ادامه داد: «توی اون عملیات قرار بود بیستوپنج تا آیفا به ما بدن که هشت تا بیشتر ندادن. باید سی تا تویوتا میدادن که پنج تا دادن. من از این وضع خیلی ناراحت بودم. چند روز در همین حال و هوا بودم که نکنه شکست بخوریم و بیآبرو بشیم. یک شب توی کمپ بلتا، اومدم بیرون که وضو بگیرم. فکرم هم خیلی درگیر عدم وجود امکانات لازم و از این حرفها بود. حین وضو گرفتن، حس کردم یک نفر شونهام رو گرفت و فشار داد. سرم رو برگردوندم، دیدم یه برادریه که لباس فرم سپاه تنشه، ولی از بچههای خودمون نبود و هر چی نگاهش کردم، نشناختمش. او به من گفت برادر احمد! تو خدا و ائمه رو فراموش کردی و همهاش به امکانات مادی فکر میکنی؟ هیچ ناراحت نباش! شما صددرصد پیروز هستید. یه عملیات دیگه هم در پیش دارین به نام بیت المقدس که توی اون هم پیروز میشین. شما قضیهات توی لبنان و بهدست اسرائیلیها خلاصه میشه و دیگه از اونجا برنمیگردی.»
📚 از کتاب #برادر_احمد | روایت حیات جهادی #احمد_متوسلیان
📖 صفحات ۳۳۹ و ۳۴۰
#حاج_احمد_متوسلیان
رفتن ؛
مکن ای دوست
دمی با مـا باش . . .
📷 نیروهای رزمنده کُرد در آغوش فرمانده محبوب خود، #حاج_احمد_متوسليان
24 دی ماه 1360
وداع حاج احمد
با همرزمان پیشمرگ مسلمان
جهت عزیمت به خوزستان
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#باز_نشر
📷 سرکشی محسن رضایی (فرمانده کل سپاه)، محمد بروجردی (فرمانده سپاه کردستان و قرارگاه حمزه) به همراه #حاج_احمد_متوسلیان (فرمانده سپاه مریوان ) از منطقه عملیات محمد رسول الله(ع) - دی ماه 60
محسن رضایی که بتازگی به فرماندهی سپاه منصوب شده بود، برای بررسی جبهه ها به منطقه غرب کشوررفته بودند...
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
#باز_نشر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳ دوشنبه 14دی 1360 ، - محور عملیاتی کاوه زهرا-
📷 بازدید محسن رضایی (فرمانده جدید سپاه)، محمد بروجردی (فرمانده سپاه کردستان و قرارگاه حمزه) به همراه #حاج_احمد_متوسليان (فرمانده سپاه مریوان که به تازگی از سفر حج برگشته) از منطقه شمالی عملیات محمدرسول الله(ص)
#احمد_متوسلیان
#اللهم_فک_کل_اسیر
جمع باصفای
اسطوره ها و دلاوران
سپاه پاسداران مریوان
از راست :
🇮🇷"شهید جعفر نوری جوینانی"
متولد : جوینان کاشان
شهادت : ۱۳۶۰/۳/۱۰
🇮🇷"جاویدالاثر" #حاج_احمد_متوسلیان
متولد : مولوی تهران
🇮🇷"شهید محمد توسلی"
دلاوری از خانی آباد
پایین شهر تهران (شرافت تهران)
شهادت : ۱۳۵۹/۷/۸
#احمد_متوسلیان