eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
67.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
172 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ خلاقیت در امر به معروف یک روز در یکی از قرارگاه ها صیاد ازمن پرسید : (فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟) گفتم: اکثر رزمنده ها درنماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و اعشا شرکت میکنند ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است ) 💫ایشان گفت : (به همه اعلام کن فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند ) و من این کار را کردم . صبح همه در حسینیه حاضر شدند و 💎صیاد بلند شد و گفت : (برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم ، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید ، ولی به امر خدا که هر روز صبح باصدای اذان شما را به نماز جماعت می خواند ، توجه نمیکنید ! ) این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد 📄 نقل از : همرزم_شهید 💠✨ امربه معروف و نهی از منکر سیره شهدا ست ✨💠 🌸🍃
💠🍃💠🍃💠 🌺علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم امور منزل را اداره می کردم خرج و مخارج منزل دست خودم بود 🌹می گفتم : شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم برایش آوردم گفتم : به نظرت قیمت این بلوز چنده ؟ قیمت پنج هزارتومانی را میگفت پانصد تومان دادم در می آمد معلوم بود که از قیمتها خبر ندارد می گفتم شما مسئولین نمیدانید که قیمتها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی میکند پولی که علی میداد بااینکه یک سوم حقوقش بود اما برکت داشت ✨وقتی که بهم پول میداد میگفتم : حاج اقا یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید از همین بردارید می خندید و می گفت : شما نگران نباش قرض نمیکنم 💫دو سوم باقی مانده حقوق هرماهش را برای کمک به این و آن خرج میکرد خیلی ها می امدند دم در خانه نامه میدادند و گریه میکردند درد دل میکردند نامه را که میدادم علی مدام پیگیری میکردم تا به نتیجه برسد علی میخندید و میگفت : خانم شما بیشتر از من برای درددل این مردم جوش میزنید 📝 راوی : همسر شهید 🌸🍃
💠🍃💠🍃💠 کمک به ادمهای مستحق کارهمیشگیش بود , یک سوم حقوقش را به من میداد برای خرجی , بقیه اش راصرف اینجور کارها میکرد چهل پنجاه روزی از شهادتش میگذشت که چند نفری امدند خانه مان میگفتند : ما نمیدونستیم ایشون فرمانده بوده نمیشناختیمش فقط می اومده به ما کمک میکرد و میرفت عکسش رو از تلوزیون دیده ایم ...... 🌸
اعتقاد عجیبِ شهید صیاد شیرازی به ولایتِ امام خامنه‌ای ... یڪ روز صبح رفته بودم به ملاقاتِ امام خامنه‌ای... عصر ڪه رفتم محل ڪار، آقای صیادشیرازی پرسید: ڪجا بودی؟ گفتم: خدمتِ حضرت آقا بودیم ... تا این را گفتم، آقای صیاد شیرازی از جای خود بلند شد و آمد پیشانی مرا بوسید... با تعجب پرسیدم: اتفاقی افتاده؟! ایشان گفتند: این پیشانی بوسیدن دارد، تو امروز از من به ولایت نزدیڪتر بودی ... خاطره ای از زندگی امیر سپهبد #شهید_علی_صیاد_شیرازی ... منبع: کتاب یادگاران ۱۱ «ڪتاب شهیدصیاد»، صفحه۴۳ #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی @bisimchi10 @bicimchi1
🔹صیادهمیشه می‌گفت: مراقبِ باشید ؛ 🔸اخلاق و زبان حسن ، حلالِ مشکلات و برطرف کننده موانع بود در همان سال ٦١ که مسئولیتِ توپخانه را به همراه شفیع زاده برعهده گرفت ، بیشترین ارتباط و نزدیکی را با شهید بزرگوار داشت به گونه‌ای که در طول سال‌های دفاع مقدس ، هروقت صیاد شیرازی ، بنده و دیگر دوستان را می‌دید. می‌گفت: مراقب حسن باشید؛ 🔹شهید صیاد می‌گفت : من حسن را خیلی دوست دارم چون تعصبِ او به نظام و تعصبِ ملی او، فراتر از تعصب سازمانی است. در واقع حسن تنها به فکر سپاه نبود بلکه تمامِ نظام و بلکه اسلام را درنظر می‌گرفت و بارها هم به ما تاکید می‌کرد که اگر این تعصب را داشته باشید، تعصب سازمانی هم در درون آن هست؛ خاطره ای از سردار حاجی زاده نفر اول نشسته از راست نفر اول نشسته از سمت چپ
سه شهید با القاب شیر صحرا، مغز متفکر و مربی رنجرهای ارتش در یک تصویر 🔹️ بعضی عکسها وزن عجیبی دارند، این تصویر که به تازگی منتشر شده، سه چهره‌ جاودانه را در کنار هم دارد که به تنهایی بخشی از تاریخ دفاع مقدس و از پشتوانه‌های فوق ارزشی و قابل اتکای ارتش در برابر نیروهای متجاوز بودند. ◇ نفر سمت راست: فرمانده جنگ‌های نامنظم ارتش فرمانده نیروهای ویژه هوابرد معروف به شیر صحرا ◇ نفر وسط: مغز متفکر ارتش در طول دفاع مقدس وفاتح بزرگ چهار زبر (مرصاد) ◇ نفر سمت چپ: از تکاوران نوهد و مربی برجسته دوره های رنجری ارتش 🌸 @kakamartyr3
❤️آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده 🌹پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌جا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند. ♦️خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند. ✍🏼 روایت امیرناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی تصویر: سمت راست و سمت چپ به مناسبت شهید صیاد شیرازی
🌷سال ۱۳۶۲ و قبل از انجام عمليات «والفجر۱» به همراه شهيد صياد به منطقه «فكه شمالی» رفتيم. آنچه در اين همراهی با شهيد برای من جالب توجه به نظر رسيد اين بود كه ايشان هر لحظه كه در داخل خودرو «جيپ» بيكار بود و صحبت نمی كرد، جيبی خود را باز می كرد و قرآن می خواند. هر زمان كه منطقه نياز به توضيحی داشت‌،قرآن را می بست و به توضيح ويژگی های منطقه می پرداخت. هنگامی كه برای استراحت به مدت ۱۰ دقيقه از خودرو پياده شديم من و ديگر رزمندگان با هم به بحث نشستيم اما شهيد صياد هيچ صحبتی نكرد و به قرآن خواندن خود ادامه داد. 🌷بايد بگويم در كل مسير رفت و برگشت برای شناسايی منطقه، فقط آن جاهايی با رزمندگان صحبت كرد كه نياز به آگاه‌سازی برای قبل از انجام عمليات داشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کمتردیده شده از مصاحبه شهید سلیمانی درباره شهید صیاد شیرازی 🔹فروردین ۱۳۷۸ ترور خیلی‌ها را غافلگیر کرد. سالها بود از ترورهای اینچنینی خبری نبود تا اینکه شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب معروف سالهای دهه شصت و حالا علی صیاد شیرازی، ارتشیِ محبوبی که جانشین ستادکل نیروهای مسلح بود، توسط منافقین ترور شدند. اولی در مبارزه با منافقین شهره بود و دومی هم در سرکوب منافقین در مرصاد خوش درخشیده بود. 🔹 در دوران دفاع مقدس فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و از سال ۷۶ فرماندهی نیروی قدس سپاه را بر عهده داشت، در حاشیه مراسم تشییع شهید صیاد مصاحبه‌ای کوتاه کرد و گفت شهید صیاد، ارتش بود.
⚫ به سوی خرمشهر 🚩 ☆ ♡ ○ به دنبال مباحث گسترده و بررسی‌های فراوانی که در بین فرماندهان عالی‌رتبه‌ی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، سرانجام از سوی «قرارگاه کربلا» مرکز فرماندهی مشترک نیروهای سپاه و ارتش، مأموریت و اهداف طرح عملیاتی «کربلای ۳» به منظور کار در مناطق اشغالی جنوب خوزستان به شرح ذیل اعلام گردید: 🔴 ماموریت : نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران، متشکّل از و مأموریت دارند که در ساعت (س) روز (ر) در منطقه‌ی عمومی جنوبِ رودخانه‌ی کرخه و غرب رودخانه کارون «تک» نموده و ضمن انهدام نیروهای موجود دشمن و آزادسازی شهرهای و ، خط مرز بین‌المللی را تأمین نموده و از حمله‌ی مجدّد احتمالی به ایران جلوگیری نمایند. ⬅️ اهداف : ۱- انهدام نیروی دشمن حداقل با استعدادی بیش از دو لشکر. ۲- آزادسازی شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمید. ۳- آزادسازی حدود شش هزار کیلومتر مربع از سرزمین‌های اشغالی. ✅ منظور : ۱- خارج نمودن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از بُرد توپخانه‌ی دشمن. ۲- ترمیم مرزهای بین‌المللی و رفع اشغال [اراضی] کشور. ۳- آزادشدن جاده‌ی مواصلاتی اهواز - خرمشهر و خارج‌شدن جاده‌ی اهواز - آبادان از زیر بُرد توپخانه‌‌ی دشمن. 📷 عکسی جاودان و ماندگار از دو فرمانده‌ی اسطوره‌‌ای دوران دفاع‌مقدس. امیر سپهبد (سمت راست) : فرمانده‌ی وقت نیروی زمینی ارتش و سردار سرلشکر پاسدار (سمت چپ) : فرمانده‌ی وقت نیروی زمینی سپاه، اردیبهشت ۱۳۶۱، قرارگاه مرکزی کربلا.
🎮 فرماندهی عملیات 🔗 قرارگاه مرکزی کربلا با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش، با تشکیل ۳ قرارگاه تاکتیکی قدس، فتح و نصر همچین به کار گرفتن ۳ لشکر و ۱۸ تیپ مستقل هدایت این عملیات را برعهده داشت. گفتنی است در ادامه عملیات، با افزایش ۱ لشکر و ۳ تیپ مستقل دیگر، جمع استعداد به‌کارگرفته شده به ۴ لشکر و ۲۱ تیپ مستقل رسید. (ص) که تحت فرماندهی قرارگاه نصر قرار داشت، مهم‌ترین و حساس‌ترین محدودهٔ عملیاتی را پذیرا شد؛ به‌طوریکه سرنوشت عملیات و آزادسازی خرمشهر وابستگی کامل به عملکرد موفق و پیروزمندانۀ این تیپِ خط‌شکن و همیشه‌پیروز داشت. 📷 اردیبهشت سال ۱۳۶۱ - تصویری از امیر سپهبد : فرماندهی نیروی زمینی ارتش و سردار سرلشکر : جانشین فرماندهی سپاه و همچنین فرماندهی نیروی زمینی سپاه.
‏فامیل‌هایمان که به تهران می‌آمدند توقع داشتند راننده بابا برود دنبالشان. می‌گفتند حاج آقا با این موقعیتشون راننده دارند اون وقت ما باید با تاکسی بیاییم! به بابا که می‌گفتم می‌گفت مسئله‌ای نیست فوقش دلخور می‌شن وسیله شخصی من که نیست. اون دنیا من باید جواب بدم نه این‌ها... راوی:فرزند شهید
📷 تصویر سمت چپ👆: 💠 رزمندگان، نماز جماعت را به شهید اقتدا کرده‌اند 🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان 🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد ، شهید و نیز دیده می‌شوند ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱 💠 خاطره‌ای از شهید 🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی‌کوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه می‌کرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم. 🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح می‌دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم. 🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم. 🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلی‌کوپتر همانجا نشست. از آب قمقمه‌ای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم. (راوی: از همراهان شهید)
🍃 خداوندا ! اين تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولايتت قرار دادی. خدايا ! تو خود مي‌داني كه همواره آماده بوده‌ام آنچه را كه تو خود به من دادی، در راه عشقي كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر اين نبود، آن هم خواست تو بود. خداوندا ! ولی امرت حضرت آيت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين. فرازی‌از‌وصیت