eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.5هزار عکس
10هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️وقتی ڪه می‌رفتند،دنیا گریه میڪرد ✨شهر مدینه مثل زهـرا گریه میڪرد ❤️وقتی ڪه می‌رفتند پشت پاےآن‌ها ✨چشمان جبرائیل حتی گریه میڪرد 🔴امشب شب خروج کاروان امام حسین«ع»از به
آرمان و هدف ما در کلام حاج احمد: «از خداوند توفیق همهٔ برادرها را می خواهم و آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسدکه با هم صحبت بکنیم، موقعی که را آزاد کرده باشیم موقعی که را آزاد کرده باشیم موقعی که را، را و عزیز را رها کرده باشیم... چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند : کربلای ما و نجف ما در دست کافرین مدینه و مکه ما در دست منافقین و قدس عزیز ما در دست ظالمین یعنی سه چهره ای که ما با آنها در جنگیم» ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ انرژی اتمی، دارخوین مصاحبه با راوی دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
هشتم شوال سالروز تخریب قبرستان بقیع ... پس از تسلّط بر ، و با توجه به پيوند فكرى و آنان با ، در هر و اى كه وارد مى شدند، و ابنيه ساخته شده بر روى قبور را و ويران مى كردند. ، بار نخست در سال ۱۲۲۱ ه. ق. بخشى از بناهاى بقيع را نموده و سپس با تكميل سلطه خود بر حجاز در سال ۱۳۴۴ ه. ق. كليه اين بناها و گنبدها و آثار را ويران و و اشياء موجود در اين اماكن را به بردند و نه در ، بلكه در هرجا و و زيارتگاهى بود، به ويرانى آن اقدام كردند. #۸_شوال #۸شوال
🌱قلم ، تاروپود کاغذ را می‌پیماید و ولادتت در خوشه های زمستان را به تصویر می‌کشد. . 🌱 عاشقانه ات ، آغازی شد برای پلی دیگر به سوی خدا لابلای لایه های زندگی ات ، ذاکر شدی و قلبت در مسیر روضه های رمضان آرام گرفت. . 🌱زندگی را در کنش و کاوش یافتی . در میانه نبرد ، معنا بخش دلیری و دلاوری شدی و راه و رسم زیستن را به اهل زمین آموختی. . 🌱قلم ، وجودت را تمنا میکند تا بنویسد و بنوازد از شیرینی شهیدانه لحظه هایت ، و ترسیم کند محبتی را که در راه اندوخته بودی. 🌱بعد از بهار زندگانی ات ، اینبار میزبان تو شد و «درعا» آوردگاه تکاپوی جسمت با خون ؛ هنگامی که روحت در ابدیت آرام می‌گرفت. . 🌱دستمان را بگیر و دست آویزمان شو ؛ اهل زمین همچنان به آموزگاران عشق محتاجند ... . ✍نویسنده : . ☀️ به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد: ۱۲ دی ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت: ۱ تیر ۱۳۹۴ . 📅تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید :بهشت زهرا .
"آنکس تورا شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند!..." . 🍃ای شهیدان...♡ شما خوب را فهمیدید و با پرواز بر بلندای آسمان،واژه ایی را آفریدید که بلندای آسمان در برابرش خجالت زده شد... . 🍂شما درس را به ما آموختید وما فرزندان همان انقلابیم،انقلابی که نورِ پروازِ شما چراغ آن را در دلهایمان روشن کرده،نوری که هرگز بی روشنی نمی ماندو راهی که تا همیشه ادامه دارد... . 🍃ای شهیدان...♡ برای فرزندانتان دعا کنید،دعا کنید در این دنیا که دست و پاگیر دلها شده دست و پایمان جایی گیر نکند،که ماهم نوری باشیم در آسمان پر فروغ راه شما...✨ . ✍نویسنده: . 🥀به مناسبت شهادت جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و.. . 📅تاریخ شهادت: ۱۵ دی ۱۳۷۳ . 📅تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۹ .
🍃خانه، بوی خداحافظی می دهد، مدتی است بوی دود و هیزم سوخته مهمان خانه شده و صاحب خانه برای سفری که در پیش دارد آماده می شود😔 . 🍃سینه کوچک هنوز داغدار بغض کوچه و سیلی است. آشفته است از وصیت مادر و پیراهن کهنه و ظرف آبی که هر شب باید کنار لب تشنه بگذارد... . 🍃حسین برای شفای مادر دعا می کند. زهرا با صورت نیلی از رو می گیرد و بعد از مدتی، با دیدن تابوت لبخند می زند. چند وقتی است در قنوت نمازهایش "اللهم عجل وفاتی سریعا " را زمزمه می کند🥺 . 🍃طعنه های مردم مدینه دلش را آزرده. این جماعت تا دیروز از گریه زهرا در فراق پدر، پیش علی شکایت می کردند و امروز می خواستند، علی را برای ببرند. . 🍃اما زهرا پای علی ایستاد. پای و امام زمانش. به قیمت سوختن بین در و دیوار، فداشدن محسنش، به قیمت سوختن بازویش از غلاف شمشیر و نیلی شدن صورتش😞 . 🍃دلش از نامردی مردم گرفته است. چه کسی می داند بر زهرا چه گذشته است که تمنا می کند:"یا علی غسلنی فی الیل، کفنی فی الیل دفنی فی الیل و لا تعلم احدا" . 🍃در این میان امان از دل علی که به مصلحت صبری که برایش مقدر شده بود پیشه می کند. با دیدن در سوخته، غیرتش بغض می کند و با دیدن مسمار دلش می شکند. با دستهایی که را فتح کرد، برای همسرقدکمانش تابوت می سازد و زهرایش را شبانه غسل میدهد و کفن می کند و به خاک می سپارد😭 . 🍃امان از دل علی که جز چاه کسی امانت دار رازها و دردهایش نبود. درد بازوی ورم کرده زهرا، درد یتیمی فرزندانش وقتی آستین به دهان برای مادر می گریستند، دردتنهایی و درد سلام هایی که بی جواب ماند😓 . پرستوی زخمی علی پرزده تا آسمون🖤 . ✍نویسنده : . 🥀به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۹۹ .
‍♡به نام او، به یاد او♡ متولد بهارِ بود، خرداد پنجاهُ هفت. هجده سالگی، قامتش سبز پوش شد و نوزده سال پر افتخار برای کشورش خدمت کرد. 🍃همچو شهرتش، بود و نترس. در قلبِ محبانِ علی(ع) ترس جایی ندارد. که اگر باشد زبان، لبیک گوی نمی‌شود!! 🍃مردی و عاشق خانواده پسری پرافتخار، همسری همراه، پدری دوست‌داشتنی. همه را برای زمین گذاشت و راهی شد...! روحش قرارِ ماندن نداشت...گویی آرامش را در خاکِ می‌دید. 🍃ندای "هَل مِن ناصِر..." خواهرِ ارباب، قدمهایش را برای رفتن محکم کرد و او علی اصغر شد... 🍃اولین روز ، در آستانه میلادِ فخر عالمِ امکان، حضرت ارباب(ع) تقدیر بر رقم خورده بود. 🍃وقتِ رفتن به کمین خوردند و هنگام برگرداندن ماشین، پهلویش گلوله را به آغوش کشید...و ذکر (ع) در فضا طنین انداز شد... 🍃خاکِ تدمر با عشق جسمِ بی جانش را در آغوش خود ماندگار کرد و بناشد به تاسی از بانوی گمنامِ (س)، چند صباحی مهمانِ غربتِ سرزمینِ شام باشد!! 🍃کیلومتر ها آن سو تر، مادری نگران، همسری چشم به راه و پسرکی شش ساله دلتنگِ قهرمانشان بودند...😔 🍃یکسال گمنامی‌اش،فرصتی بود تا آیینه خانواده جلا بگیرد... تا امیر علی بیاموزد، زین پس مردِ مادرش است...به دلِ کوچکش بقبولاند، گرچه پدر در آسمانهاست اما مزارِ زمینی‌اش مامن و پناه گاهِ اوست⚘ 🍃سفارش به کرده بود و عجیب این صبر عجین شده در حالاتِ همسرِ زینبی‌اش بود. وقتی که تابوت را به آغوش گرفت و دست بر کشید. آن هنگام که قبل‌ترها را تصور می‌کرد و علی اصغرِ خندانش را و آن هنگام که راهِ پیش رو را بدونِ مردِ شیردلش تجسم می‌کرد، در نگاهش "ما رایتُ الا جمیلا" را می‌دیدی... 🍃به گفته علی اصغرش، "لا یَوم کَیَومِکَ یا اباعَبدالله..."و همین جمله آرامشی بود بر قلبِ بیتاب و مضطرش. 🌸شهادتت مبارک. ✍️نویسنده : 🌺 به مناسبت سالروز 📅تولد : ۳ خرداد ۱۳۵۷ 📅شهادت : ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴. سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃دست می‌کشم بر کتیبه‌ی و آن را به پرده مشکی دیوار که سیاهپوش عزای مادر است سنجاق می‌کنم و غم‌ها به دلم سنجاق می‌شود. 🍃آه می‌کشم، این روزها به زور بالا می‌آید. برمی‌گردم و چشم‌هایم به چشم‌های گره می‌خورد. بغض‌ها در گلویم پیچک می‌شود و اشک‌هایم به دادم می‌رسند. لبخندت مثل همیشه حاضر است تا را آرام کند اما آرام نمی‌شود و داغش تازه‌تر می‌شود. 🍃دوسال است لبخندت و اشک‌هایم از هم سبقت می‌گیرند. است در روضه حضرت مادر، جای خالی‌ات را با قاب عکست پر می‌کنم. گفته بودی اگر من نبودم مجلس را برپا کنید. حال با داغ که صاحبخانه دلم شده، می‌نشینم و برای حضرت مادر اشک می‌ریزم. 🍃 ، انگشتر و دستت هنوز مقابل چشمانم است و مرا می‌برد به ، به گودال، آنجا که انگشت و انگشتر را با هم بردند. ندای یا بنی‌مادر به گوش می‌رسد. 🍃ناله می‌زنم و دلم می‌رود به ، به پشت در، به هیزم‌های آتش گرفته و که بین در و دیوار می‌سوخت. نفسم می‌گیرد. آخ بمیرم که تو هم در سوختی. همچون مادر، غریبانه سوختی و بدن ارباً اربایت یادگار ماند برای ما.... 🍃سردار دلم، تلاقی زیبایی است که روز شهادتت با ایام شهادت حضرت مادر یکی شده. اشک می‌ریزم برای ، برای تو و که داغ نبودنت را بر دلم گذاشت... ✍نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان 🕊محل شهادت: بغداد، عراق
🌴 «...آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسد که باهم صحبت بکنیم؛ موقعی که را آزاد کرده باشیم. موقعی که مان را آزاد کرده باشیم. موقعی که را، را، عزیز را رها کرده باشیم. چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند: کربلای ما و نجف ما در دست ، مدینه و مکۀ ما در دست و قدس عزیز ما در دست ، یعنی سه چهره ای که ما با آن [ها] در جنگیم.»🚩 📒 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۳۳۰ ☑️ مصاحبه راوی دفتر سیاسی با در مورد عملیات «الی بیت المقدس» - ۹ و ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ - مقر انرژی اتمی دارخوین
🌴 «...آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسد که باهم صحبت بکنیم؛ موقعی که را آزاد کرده باشیم. موقعی که مان را آزاد کرده باشیم. موقعی که را، را، عزیز را رها کرده باشیم. چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند: کربلای ما و نجف ما در دست ، مدینه و مکۀ ما در دست و قدس عزیز ما در دست ، یعنی سه چهره ای که ما با آن [ها] در جنگیم.»🚩 📒 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۳۳۰ ☑️ ☝️☝️ مصاحبه راوی دفتر سیاسی با (فرمانده تیپ 27) در مورد عملیات «الی بیت المقدس» - ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ - مقر انرژی اتمی دارخوین
🌴 «...آرزو می کنم یک زمان دیگری هم برسد که باهم صحبت بکنیم؛ موقعی که را آزاد کرده باشیم. موقعی که مان را آزاد کرده باشیم. موقعی که را، را، عزیز را رها کرده باشیم. چرا که این اماکن نمودار سه چهره اند: کربلای ما و نجف ما در دست ، مدینه و مکۀ ما در دست و قدس عزیز ما در دست ، یعنی سه چهره ای که ما با آن [ها] در جنگیم.»🚩 📒 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۳۳۰ ☑️ ☝️☝️ مصاحبه راوی دفتر سیاسی با (فرمانده تیپ 27) در مورد عملیات «الی بیت المقدس» - ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ - مقر انرژی اتمی دارخوین