eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
71.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
183 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است 🕊 🌹 والامقام 🌹 شهرستان 🌹 ڪہ در چنین روزی 🌹 شدند 🌹 این والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : ✍️ 🌷 سردار محمدباقر قادری 🕊 (کریم) ـ ۲۴ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی غلامرضا صالحی 🕊 (محمد) ـ ۳۰ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی امیرحسین محمدی 🕊 (مهدی) ـ ۲۱ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی بهمن شهیدی🕊 (قربانعلی) ـ ۳۰ ساله - روستای عزیزآباد 🌷 جهادگر محمدرضا رفاهیتی 🕊 (محمد) ـ ۲۰ ساله - نجف آباد 🌹 سالگرد 🌹 آسمانی شدنتان 🌹 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🌼 🌼🌹
🌺🍀🌼🌷🌼🍀🌺 با پیروزی انقلاب، به محل خدمت خود بازگشتم. بعد از اتمام سربازی و با شروع جنگ،جزء افراد داوطلب اولین گروه مردمی اعزامی از نجف‌آباد به جبهۀ ذوالفقاریۀ آبادان، به فرماندهی سروان صفری بودم. پس از بازگشت از آبادان، عضو جهاد سازندگی نجف‌آباد شدم و در آبادان به همراه تعدادی از جهادگران، نیروهای مردمی و ارتش، یک گردان زرهی را پایه‌گذاری کردم. این گردان تشکّل اولیۀ زرهی سپاه محسوب میشد. من با دانشجویان خط امام در جبهۀ جنوب مرتبط شدم. پس از آن در عملیات ثامن‌الائمه(ع) شرکت کردم و با غنیمت گرفتن تعدادی از ادوات زرهی ارتش عراق در کنار سردار شهید محمدعلی حجتی با نیروهای جهاد‌سازندگی نجف‌آباد اقدام به تشکیل گردان زرهی کردم و به عنوان جانشین گردان زرهی تیپ25 کربلا در عملیات طریق‌القدس حضور یافتم. 🌹👇🌹👇🌹
💐🌷🌼🌺🌼🌷💐 بعد از انقلاب سربازی را تمام کردم.با شروع جنگ، داوطلبانه از نجف اباد به جبهه ی ذوالفقاریه آبادان رفتم.بعد از اینکه از آبادان برگشتم عضو جهاد سازندگی نجف آباد شدم.البته در آبادان با جهادگران ، نیروهای مردمی و ارتش، یک گردان زرهی را پایه گذاری کردم.این گردان تشکل اولیه ی زرهی سپاه شد.با دانشجویان پیرو خط امام در جبهه ی جنوب ا رتباط داشتم.در عملیات ثامن الحجج(ع) به همراه شهید محمد علی حجتی تعدادی از ادوات زرهی عراق را غنیمت گرفتیم. افتخار داشتم به عنوان جانشین گردان زرهی تیپ ۲۵ کربلا در عملیات طریق القدس به کشورم خدمت کنم. 💐👇💐👇💐
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 وقتی فرمانده ی عزیزم ، محمد علی حجتی به شهادت رسید،من فرمانده ی گردان شدم.و با غنایمی که در عملیات قبل به دست اورده بودم سازمان گردان را توسعه دادم.با درخواست حاج احمد کاظمی و تحویل تعدادی تانک و نفر برتیپ ۸ نجف اشرف را پایه گذاری کردم.این فعالیتها مقدمات پیروزی ما را در عملیات فتح المبین فراهم کرد، همچنین دو گردان زرهی برای شرکت در عملیات الی بیت المقدس فراهم شد. 🕊👇🕊👇🕊
🌹 🌹 فرزند : کریم : 🗓 1337/09/12 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : جهادگر : 🗓 1361/04/25 🗓 مسئولیت : فرمانده گردان زرهی تیپ 25 کربلا محل : پاسگاه زید نام عملیات : رمضان مزار : 🌺🍃🌹🍃🌺🍃🌹 🌺🍃🌹🍃🌺🍃🌹
🌷🌼💐🌷💐🌼🌷 بعد از شرکت در عملیاتی که منجر به آزادی خرمشهر شد، با غنائمی که به دست آمده بود ، تیپ زرهی تیپ ۱۷ علی ابن ابی طالب را تاسیس کردم.علاقه ی زیادی به تعمیر تانک و نفر بر داشتم.برایم مهم نبود که فرمانده ام؛ اگر تانکی خراب می شد اچار به دست می گرفتم و تعمیرش می کردم. دوستانم به من می گفتند : تو شخصیت منطم مدیریتی داری و در جنگها شجاعت و پیشتازی از خود نشان می دهی، خب البته دوستان در حق من لطف دارند. 🌼👇🌼👇🌼
🍀💐🍀🌹🍀💐🍀 بالاخره زبان انگلیسی هم در جنگ به درد میخورد. من و دوست شهیدم حسن سرباز ، داخل تانکها می رفتیم و دفترچه ها و جزوه های تخصصی را پیدا می کردیم و من آنها را ترجمه می کردم .الحق که خیلی موثر بود و باعث ارتقای اطلاعات من و نیروهایم بود.من برای نیروهایم کلاس های آموزشی، عقیدتی و فرهنگی برگزار می کردم. وقتی هم به مرخصی می رفتم به خانواده ی شهدا سر می زدم.همچنین اثار و وقایع جنگ را ثبت می کردم. 🍀👇🍀👇🍀
🌷🌸🌺🌼🌺🌸🌷 با شروع عملیات رمضان، نیروهای تیپ ۲۵ کربلا را تا کانال پرورش ماهی در عمق عراق هدایت کردم.در مرحله ی دوم عمایات دشمن به ما پاتک زد و من در حالی که سوار بر نفر بر بودم در پاسگاه زید محاصره شدم. در اثر اصابت گلوله و برخورد ترکش به بدن و سرم به آرزوی دیرینه ام رسیدم و دوستان شهیدم پیوستم. پیکرم به نجف آباد انتقال پیدا کرد و با استقبال همشهریان عزیزم در گلزار شهدای نجف آباد به خاک سپرده شدم. 🌸👇🌸👇🌸
🌷🌼🌺🌷🌺🌼 با اوج گرفتن انقلاب و صدور فرمان امام، مبنی بر تَرک سربازخانه‌ها، از پادگان فرار کردم. من مثل دایی ‌شهیدم "محمدرضا هادی" که در آذر ماه 1357 توسط مأموران رژیم به شهادت رسید، نترس بودم. در دورۀ انقلاب، به همراه ایشان، به کار تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام مشغول شدم. 🌷👇🌷👇🌷
🌺🌼🌷🍀🌷🌼🌺 راستی امروز ۲۵ تیر ماه هست و سالگرد اسمانی شدن من از اینکه داستان زندگی منو خوندید ازتون ممنونم . برقرار باشید رفقا 🌷 خدا نگهدارتون 🌷 🌼🌺🍀🌷🍀🌺🌼 🌼🌺🍀🌷🍀🌺🌼
🌼🌺🌸🌺🌸🌼 سلام دوستان عزیز من محمد باقر قادری در تاریخ ۱۳۳۷/۹/۱۲ در نجف آباد و در خانواده ای مدهبی و متدین چشم به جهان گشودم. من دانش آموز زرنگی بودم و تا چشم به هم زدم دیپلمم را در رشته ریاضی فیزیک گرفتم.انگلیسی من خیلی خوب بود و قبل انقلاب مترجم شرکت نفت بودم .در عین حال مطالعه می کردم و به کتابهای دکتر علی شریعتی علاقه داشتم. 🌺👇🌺👇🌺