#هر_کسے_خواست
طولانے بودن شب یلدا را بداند
بگو از غواص هاے عملیات کربلاے ۴ بپرسد .
#شبی_کہ_هنوز_هم_ادامہ_دارد ...
🕊🕊
#شهید_سیدرضا_طاهر ❤️
يك جهان شعر سرودم
كه بفهمي تنها
محض لبخندِ تو شاعر
شده ام خوش انصاف
#صبحتون_شهدایی🌷
🕊🕊
#ســـــرداران_غریب
بیماران اعصاب و روان دوران جنگ
مظلوم ترین و #گمنام_ترین قشر رزمندگان جنگ کہ امروز نان و آبے برای هیچ رسانہ ای ندارند
کسے هم سراغشان نمیرود فدا شدند تا امروز کسی قربانے جنگ نشود!
🕊🕊
#حدیث_روز
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
🔷زمستان بهار مؤمن است،از شب های طولانی اش برای شب زنده داری،و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
وسائل الشیعه،ج7،ص302
#لالههای_آسمونی
🔹دم غروب بود که سر و کلهاش پیدا شد. مثل هر روز، همان ساعتی که میآمد، آمد. عرق تنش خشک نشده بود که گفت: مامان بیا بشین، میخوام یه چیزی بهات بگم. بیمقدمه گفت: اگه اجازه بدی، میخوام برم سوریه. گفتم: پسرم! چطوری میخوای بری؟ سوریه که راهش بستهاس! عمیق توی صورتم نگاه کرد و گفت: واسه من بازه مامان! نگذاشتم دلشوره بیاید توی وجودم. انداختم به شوخی و گفتم: یعنی اینقدر مهم شدی امیر!
🔸امیر سرش را پایین انداخته بود. کمی سکوت کرد و ادامه حرفش را گرفت. آن شب امیر سیر تا پیاز قضیه را برایم گفت. آخرش هم گفت: مامان به جان حضرت زینب قسم اگه شما بگی برو، میرم. راضی نباشی، هیچجا نمیرم.
🔹پسرم راست میگفت. تا این سن رسیده بود، نشده بود بدون اجازه یا رضایت من کاری انجام دهد. قسم امیر تنم را لرزاند. گفتم: امیر جان! چرا قسم میدی مامان؟! من از این قسم میترسم. اگر بگم نرو، جلوی حضرت زینب(س) شرمندهام مادر. اگر هم راضی به رفتنت بشم، با دلم چه کار کنم؟ با تنهاییهام چه کار کنم مامان؟ اگه میشه به من وقت بده تا فردا بعد از ظهر فکر کنم. با چشمهای محجوب و مهربانش نگاهم کرد و گفت: چرا نشه مامان؟ هرچقدر میخوای فکر کن ولی مطمئن باش اگر راضی باشی میرم.
🔸قسمی که امیر خورد، کم و بیش تکلیف همه چیز را روشن کرده بود. دلم آشوب بود. نگاهش که میکردم، پاهایم سست میشد. تصورش هم برایم سخت بود. امیر، ستون زندگیام بود. طرف راستم بود. حالا میخواست برود. آن هم جایی که هیچ معلوم نبود برگردد یا نه!
🔹تا فردای آن روز فقط توی خانه راه رفتم و توی دل با خدا حرف زدم. گفتم: خدایا! خودت کمکم کن. منو پیش خانم شرمنده نکن. خدایا! خودت میدونی گذشتن از امیر چقدر برام سخته. گذشتن از بچهای مثل امیر چیز راحتی نیست.
🔸فردا قبل از برگشتن امیر، دخترم سرزده آمد خانه ما. گفت: مامان! دیشب یه خواب عجیب دیدم. سینی چای را گذاشتم جلوی اکرم و گوش دادم به تعریف خوابی که دیده بود.
🔹دیشب خواب دیدم توی خونه، مجلس روضه امام حسین گرفتهایم. سیل جمعیت موج میزد. حاجآقا عالی روضه میخواند و مردم مثل ابر بهار اشک میریختند. رفتم جلوی در، دیدم بابا دم در نشسته. قطرههای آب از آسمان میچکید ولی آسمان صاف صاف بود. دریغ از یک تکه ابر! به بابا گفتم: بابا چه خبر شده؟ چرا آسمون اینطوری شده؟ این قطرهها چیه که میریزه پایین؟ گفت: اکرم، اینها بستگی به نظر مادرت داره.
🔸جمله آخر بند دلم را پاره کرد. گفتم: اکرم، جمله آخر بابات میدونی یعنی چی؟ متعجب نگاهم کرد و جواب داد: یعنی چی؟ گفتم: امیر میخواد بره سوریه. منتظر اجازه منه. واسه همین بابا گفته همه چی بستگی به من داره. رنگ از روی اکرم پرید. حق داشت. جانش به جان امیر بند بود. برادرش را عجیب و غریب دوست داشت. گفت: نمیذارم بره. من راضی نمیشم.
🔹در را باز کرد و آمد توی اتاق. دویدم به سمتش. گفتم : امیر، راضیام به رفتنت. حتی حاضرم روی پاهات بیفتم که بری! امیر، نگران دستم را گرفت و گفت: چی شده مامان؟ کجا برم؟ گفتم: سوریه! مگه نمیخواستی بری سوریه؟ مگه منتظر رضایت من نبودی؟ برو مامان. من راضیام. صدای مردانة امیر تاب برداشت. انگار بغض آمد ته گلویش. با ناباوری پرسید: یعنی برم؟! گفتم: آره مامان، برو! مرا گرفت توی آغوشش و محکم فشرد. سهبار گفت: ممنونتم مامان.
#شهید_امیر_لطفی🌷
#سالروز_شهادت
‼️میگفت: پنج تا پسر داری، بالاخره باید یکیشون رو خمس بدی یا نه؟! دلم که هوایش را میکند فقط میگویم «فدای سر زینب».
‼️بعد از شهادت امیر با دخترم رفتیم سوریه زیارت حضرت زینب. وارد حرم که شدم، حال عجیبی پیدا کرده بودم. انگار امیر ایستاده بود و نگاهمان میکرد.
‼️حرم خانم باصفا بود، مثل قبل از زمان جنگ سوریه. دست روی سینه گذاشتم و سلام دادم. بعد هم گفتم: امیرجان، اگر هزار بار دیگهام شهید میشدی و تکهتکه میشدی برای دفاع از حرم بیبی، به خدا قسم ارزش داشت.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_امیر_لطفی🌷
#سالروز_شهادت
دلّ گفت
#وصالش به دُعا
باز توان یافت،
عُمریست که عُمرم
همِه در کارِ #دعا رفت ..
#شهید_عبدالحمید_شاهحسینی🌷
#شبتـــــون_آرام_بایاد_شھـــــدا🌹
#بربال_سخن
🔰اگر ما عرضه این را نداشته باشیم که یک شهر را آزاد کنیم، شهری که خانه و زندگی ما در آن است و سالها در آن جا رشد کرده و بزرگ شدهایم و مردم با هم پیوندها داشته و زندگیها کردهاند، مطمئناً نمیتوانیم «بیتالمقدس» را آزاد کنیم. هدف اصلی ما آزادی بیتالمقدس است.
🔰ما میخواهیم عراق را نجات بدهیم، به یمن برویم و آن جا را نجات بدهیم، لبنان را میخواهیم آزاد کنیم. اگر ما شهر کوچکی مثل خرمشهر را نتوانیم آزاد کنیم، چطور میخواهیم دیگر کشورهای اسلامی را آزاد بکنیم؟
🔰اینها میدانهای آزمایشی است که خدا برای ما قرار داده است. اگر ما در این میدان پیروز شدیم، در میدانهای بزرگتر بعدی هم میتوانیم پیروز شویم. لشکری که آمده و شهر را گرفته و میخواهد دیگر شهرهای ما را هم بگیرد، در عمل ثابت کرده که ترسو و بزدل هم هست. بزدلی دشمن را بچههای خرمشهری در 35 روز مقاومت به خود عراقیها هم ثابت کردند.
🔰دشمن آمده است که بماند. این را روی دیوارهای شهر ما نوشته است. بدون شرم نوشتهاند: «ما آمدهایم بمانیم»، اما بچههای خرمشهری به دشمن ثابت خواهند کرد که ترسو و بزدلتر از آن است که بتواند در مقابل ما مقاومت کند. قسم به خون سرخ شهدای شهرمان، ما بالاخره روزی خرمشهر را آزاد خواهیم کرد.
#شهید_بهروز_مرادی🌷
#سالروز_ولادت
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...
🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته!
🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟
🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...
#شهید_محرم_ترک🌷
#سالروز_ولادت
لبخندت چقدر حسِ خوبی دارد
خدا تو را برایِ دل من ،
نگه دارد ...
#شهید_محمدتقی_سالخورده🌷
#سالروز_ولادت
📎سلام ، صبحتون شهدائی🌺
#طرح_مربع
👆خاکریز خاطرات ۱۷۸
🌸 خاطرهای زمستانی و زیبا از شهید محمدابراهیم همّت
#فرماندهان #شهیدهمت #گذشت #تواضع #ازخودگذشتگی #ایثار #تقوا
هرانسانی
لبخندی از
خداوند است ...
سلام بر شهیدان
که زیباترین
لبخند خداوندگارند...
#شهید_محسن_حججی
♨️
باید باور کرد ؛
که در یلدای بلندِ عشق
جوانهایمان یک شبه
ره صدساله پیمودند ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
هر وقت خواستے ...
اقتدار و صلابت،
مردانگی با مهربانے را
در چهره یڪ مرد ببینے
چشمــــانت را
بہ حاج ابراهیم همّت بدوز ...
#شهیدحاج_ابراهیم_همّت
#سردار_دلها
#شب_بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| روایت اشکآلود رهبرانقلاب از فرمانده و همکار شهید خوشلفظ درباره «راهكار رسيدن به شهادت»
➕شعرخوانی آقای اسفندقه تقدیم به شهید علی خوشلفظ در حضور رهبرانقلاب
📥 سایر کیفیتها:
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=35780
🔰 داستان مصور | مهتاب و مین و من ...
️ 🔻حضرت آیتالله خامنهای در پیامی که بهمناسبت شهادتِ شهید «علی خوشلفظ» صادر کردند این شهید را بهعنوان شخصیتی که «در هنگام زندگی نیز شهید زنده نامیده شد» معرفی نمودند.
👈 کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات «شهید خوشلفظ» است که روایتی از زندگی و مجاهدتهای او را دربر میگیرد. روایتی که اینگونه از سوی حضرت آیتالله خامنهای توصیف شده است: «بسی جویبارهای شیرین و خوشگوار از سرچشمهی این روایت صادقانه و نگارش استادانه، کام دل مشتاق را غرق لذّت میکند و آتش شوق را در آن سرکشتر میسازد».
🔺بخش دفاع مقدس پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد شهادت این شهید، بخشی از این کتاب را که به شهادت دو تن از همرزمان شهید خوشلفظ در جریانِ شناسایی یکی از عملیاتهای دفاع مقدس اختصاص دارد، در قالب «داستان مصور» بازخوانی کرده است.
📥 دسترسی به نسخه اصلی:
http://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=41209
🔴 ترک #ازدواج ممنوع
💠 زنى به محضر امام باقر عليه السلام رسید و ضمن دعا در حق ایشان عرض کرد: من زنى تارك دنيا هستم حضرت فرمود: منظورت از ترك دنيا چيست؟ عرض كرد: نمىخواهم هرگز ازدواج كنم.
💠حضرت پرسيد: چرا؟ عرض كرد: در ترك ازدواج، به دنبال كسب فضيلت هستم. حضرت فرمود: از این عقیده صرف نظر کن! اگر در اين كار فضيلتى بود، فاطمه عليها السلام از تو سزاوارتر به آن بود. هيچ كس نيست كه در فضيلت بر او سبقت گيرد.
📙الكافي، ج۵، ص۵۰۹، ح۳
#آیین_همسرداری
هدایت شده از ✳️حافظان امنیت ✳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان خود را ب کانال حافظان امنیت در ایتا و پیج اینستاگرام ک ب مطالب شهدا و روز میپردازد دعوت کنید.
ایتا
@kakamartyr3
https://eitaa.com/kakamartyr3
پیج اینستاگرام نزدیک به پنجاه هزار پست
👇👇👇
martyr.darabpour
سلام کسانیکه انتقال یا پیشنهاد دارندنسبت به این کانال به ای دی ذیل ارسال کنند
@MARTYR1
همچنین کسانیکه دوست دارند مطالب شهدایی خود در این کانال و پیج اینستاگرام درج شود به همین ای دی ارسال کنند. با تشکر