هدایت شده از كلام علے(ع)🇵🇸
4_5983219764967770999.mp3
6.22M
داستان زندگی من و امام حسین هم اونجایی شروع شد که توی تاریکترین شبهای زندگیم ، خدا رو با ذکر «یا رادَّ ما قد فات» صدا کردم و او هم به جای تمام چیزهای از دست رفتهی زندگیم ، حسین(ع) رو بهم داد .
و الهی شکر ...
@kalame_alii
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
مسجد کوفه باشد، پسرک/دخترک نشسته باشد کمی عقبتر از محراب مسجد، به فکر فرو رفته باشد، مات و مبهوت و متحیر و درمانده شده باشد از فکرها و احوال و روزگارش.
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
كلام علے(ع)🇵🇸
مسجد کوفه باشد، پسرک/دخترک نشسته باشد کمی عقبتر از محراب مسجد، به فکر فرو رفته باشد، مات و مبهوت
همان لحظه ها شروع کند به مرور کردن تمام حرفهایش، یک جاییش دیگر حرفها تبدیل شده باشند به کلمات، کلمات را زمزمه کند و آرام برای خودش گریه کند.
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
كلام علے(ع)🇵🇸
همان لحظه ها شروع کند به مرور کردن تمام حرفهایش، یک جاییش دیگر حرفها تبدیل شده باشند به کلمات،
از کلمات برسد به کلمه، برسد به
«#علی»، فقط همین کلمه را
زمزمه کند برای خودش.
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
كلام علے(ع)🇵🇸
از کلمات برسد به کلمه، برسد به «#علی»، فقط همین کلمه را زمزمه کند برای خودش.
آن وقت ببیند یکی دارد با لهجه شیرین عربی مناجات امیرالمومنین را میخواند، پسرک/دخترک مچاله بشود از #درد، «مولای یا مولای انت المولی و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولی، مولای یا مولای انت العزیز و انا الذلیل و هل یرحم الذلیل الا العزیز ...» و چشمانش را ببندد.
#مولا_علی
@kalame_alii
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
هدایت شده از هنر مجاهد
به يقين بدان كه تو به همه آرزوهای خود نخواهی رسيد، و تا زمان مرگ بيشتر زندگی نخواهی كرد، و بر راه كسی ميروی كه پيش از تو ميرفت، پس در به دست آوردن دنيا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردی نيكو عمل كن، زيرا چه بسا تلاش بیاندازه برای دنيا كه به تاراج رفتن اموال كشانده شد.
نهجالبلاغه | نامهی ۳۱ | نامهی علیبنابیطالب به فرزندش حسن وقتی از جنگ صفین بازمیگشت
#حکمت
@hibook📖
۲۳ شهریور ۱۴۰۱
این تیکه مناجات که میگه:
+وإن رددتَني
عن جنابِك فبمَن أعوذُ..»
اَگه توهم منواز آغوش خودت دورکُني
دیگه به که میتونم پناه بِگیرم!؟
@kalame_alii
۲۴ شهریور ۱۴۰۱
این جمله را از کتابی که دارم میخوانم هایلایت کردم: «وقتی دیدم بیروضه هم میشه گریه کرد، شروع کردم به عَر زدن.»
بعد به یاد هزاران بار بیدلیل گریه کردنم افتادم که تهش میرسیدم به اسم شما. دیدم گریههای ناگهانی من، گریههای بدون روضهی من هم وصل میشود به #یاحسین.
کهف و پناه و آرامشی اگر در این دنیا هست نام شماست.
#اربعین
@kalame_alii
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
هدایت شده از كلام علے(ع)🇵🇸
«نفس علی ز فراتها محبوسه، یا لیتها خرجت مع الزفراق، لا خیر بعدک فی الحیاه و انما، ابکی مخافه ان تطول حیاتی:
جانم زندانی نفسهایم گشته است، ای کاش این جان و این نفسهایم با هم از وجودم رخت میبستند، بعد از تو هیچ خیر در این زندگانی نیست، و گریهام از این است که مبادا حیاتم پس از تو طولانی شود.» *
* جملهها از کشتی پهلو شکستهی سید مهدی شجاعیست، نوشتهاند که فاطمه در فراق پدر این را زمزمه میکرد، بعدها جاهای دیگر خواندم که علی نیز در دوری فاطمه همین رباعی مانند را تکرار میکرد، در خیالم به این فکر میکنم احتمالا حسن و حسین هم همین ابیات را در دوری علی سر داده باشند، و بعدها زینب در غم حسین و عزیزی برای عزیزی دیگر.
#اربعین
@kalame_alii
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
۲۶ شهریور ۱۴۰۱
📙#برشی_از_کتاب:
سوار اتوبوس میشوم و در دفترم مینویسم: «اینجا هیچکس مالک و متعلق به هیچچیز نیست. اینجا همان آرمانشهری است که در هیاهوی عصر مدرنیسم، غریب و ناشناخته مانده است. دین در اینجا دکان دنیاخواهی نیست. مردم این سرزمین فریاد #علی (ع) را از اعماق تاریخ شنیدهاند. دین را، چون پوستین وارونه نپوشیدهاند. ریا و تملّق را کشتهاند. مال و جان را برای معامله با خدا میخواهند. برایشان عروس هزاررنگ دنیا، نقاب از صورت کنار زده است و سیمای حقیقی این عجوزهی سستنهاد را میبینند. با #حسین زندگی میکنند و با شوق دیدار او راه میروند.»
📗#خسبیسروپا
🖊#حمیدحسام
📚#سفرنامهاربعینی
@kalame_alii
۲۶ شهریور ۱۴۰۱