eitaa logo
یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله
1.9هزار دنبال‌کننده
240 عکس
46 ویدیو
0 فایل
🔰 تنها صفحه رسمی یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله این‌جا پرنده‌های زیادی رها شدند باید خطاب کرد به این دشت، آسمان... ارتباط با ادمین👇 @kanal_hanzaleh
مشاهده در ایتا
دانلود
"روایتی از یک گلستان آسمانی" 💠💠💠💠 🔻توی فکه،داخل خاک عراق،یک گلستان دسته جمعی از شهدا کشف شد.عراقی ها شهدا را به صورت زیگزاگ روی هم انداخته و روی آنها خاک ریخته بودند. 🔻تپه ای از شهدا درست شده بود. هفت شهید را از زیر خاک بیرون آوردیم. فردای آن روز تا ظهر ۱۳ شهید دیگر کشف شد و تعداد شهدا به ۲۰ رسید. 🔻 اما نکته عجیب بیست و یکمین شهید بود. با سرنیزه اطراف پیکر را کاملاً خالی کردیم خاک‌ها را کنار زدیم. لباس کامل، دکمه‌های لباس بسته، بند حمایل و تجهیزات، خشاب، قمقمه، یک فانسقه به تجهیزات و یک فانسقه به پیکر، جوراب و... اما خیلی عجیب پیکر نبود مثل اینکه کسی داخل این لباس نبود! انگار ملائک خدا پیکر را با خود برده بودند... از کتاب : نشانه راوی: 💠💠💠💠 تنها صفحه رسمی یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله https://eitaa.com/kanalekomeil_ir
«مجید روضه‌خوان شده بود» 💠💠💠💠 🔻هر روز وقتی برمیگشتیم، بطری آب من خالی بود اما بطری مجید پازوکی پر بود! توی این حرارت آفتاب، لب به آب نمی‌زد! همیشه به دنبال یک جای خاص بود. 🔻نزدیک ظهر، روی یک تپه ی خاک با ارتفاع ۷-۸متر نشسته بودیم و اطراف را نگاه می‌کردیم که مجید بلند شد! خیلی حالش عجیب بود. تا حالا او را این‌گونه ندیده بودیم. مرتب می گفت :"پیدا کردم این همون بلدوزره." 🔹یک خاکریز بود که جلوش سیم خاردار کشیده بودند روی سیم خاردار دو شهید افتاده بود که به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آن ها چهارده شهید دیگر! مجید بعضی از آن ها را به اسم می‌شناخت. مخصوصا آنها که روی سیم خاردار خوابیده بودند جمجمه‌ی شهدا با کمی فاصله روی زمین افتاده بود. 🔰ناگهان دیدیم مجید بطری آب را برداشت روی دندان‌های جمجمه می ریخت و گریه می‌کرد و می‌گفت:"بچه ها ! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم تازه آب براتون ضرر داشت." مجید روضه خوان شده بود. از کتاب:نشانه راوی: 🔹🔹🔹 در مهرماه سال ۱۳۸۰ شمسی هنگام تفحص یاران شهیدش در منطقه‌ای نزدیک کانال کمیل به شهادت رسید. 💠💠💠💠 تنها صفحه رسمی یادمان شهدای کانال کمیل و حنظله https://eitaa.com/kanalekomeil_ir