#شهیدآنه🕊
#شهیدابراهیم_هادی🌷
قرار بود عملیات والفجر مقدماتی آغاز شود. آخرین جلسه هماهنگی بین فرماندهان در دهلاویه برگزار شد و شهید همت از ابراهیم خواسته بود در آن جلسه شرکت کند و دعای توسل بخواند.
بعد از چند ساعت برای فرماندهان شام آوردن (کباب). و برای بسیجیان نان و سیب زمینی. ابراهیم در همان جا شروع کرد به دعای توسل خواندن و اجازه نداد جلسه تمام شود. وقتی برای سوار ماشین شدند حاج حسین الله کرم بسته ایی را به ابراهیم داد و گفتن نان و کباب است.
ابراهیم آن را به بیرون پرت کرد و گفت: وای بحال روزی که غذای فرمانده و بسیجی با هم متفاوت باشد آن موقع کار مشکل می شود.
🎤 راوی:مرتضی پارسائیان
#هادی_دلها🌷
🔸ابراهیم دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت: اگر دنیا مثل این کره باشد امام زمان عجل الله مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد.
خداوند نیز برتمام دنیا شاهد و ناظر هست.
#شهید_ابراهیم_هادی..🌷
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیقشهیدم
❤️🌱💛
خندههایت ،
آنچنانجــٰادوکـندجـانِمـرا...
هـرچـہ غـمآیـدسـرمهـرگزنبینمآفتـے!
رفـیقآسمانۍ♥️
برادر شهیدم
#شهید_ابراهیم_هادی
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ
╔══🦋°🌷 °🦋══╗
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کانال شهید
💞https://eitaa.com/joinchat/3291742651C520981fe7d
🌺
☫شهید ابراهیم هادی
https://eitaa.com/joinchat/128647445Ce167e7a2de
╚══🦋°🌷 °🦋══╝
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیا رسیدن به کربلا اومدن موکب شهید ابراهیم هادی 🥤؟
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کانال_کمیل
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💞https://eitaa.com/joinchat/3291742651C520981fe7d
🌺
@KanaleShahidHadi
🌷https://eitaa.com/KanaleShahidHadi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
#سلامبرابراهیم📚
بعد با هم حركت كرديم و آمديم سمت گردانهاي خط شكن.
آنها مشغول آخرين آرايش نظامي بودند.گفتم: داش ابرام، مهمات برات
چي بگيرم؟ گفت: فقط دو تا نارنجك، اسلحه هم اگه احتياج شد از عراقيها ميگيريم!
حاج حسين اللهکرم از دور خيره شده بود به ابراهيم! رفتيم به طرفش. حاجي
محو چهره ابراهيم بود.بياختيار ابراهيــم را در آغوش گرفت. چند لحظهاي در اين حالت بودند.
گويي ميدانستند كه اين آخرين ديدار است.
بعد ابراهيم ســاعت مچی اش را باز كرد و گفت: حســين، اين هم يادگار براي شما!چشــمان حاج حسين پر از اشك شــد، گفت: نه ابرام جون، پيش خودت باشه، احتياجت ميشه.ابراهيم با آرامش خاصي گفت: نه من بهش احتياج ندارم.حاجي هم که خيلي منقلب شــده بود، بحــث را عوض كرد و گفت: ابرام جــون، برا عمليــات دو تا راهكار عبوري داريم، بچههــا از راهكار اول عبور ميكنند.من با يك ســري از فرماندهها و بچه هاي اطلاعات از راهكار دوم ميريم.تو هم با ما بيا.ابراهيــم گفت: من از راهكار اول با بچه هاي بســيجي ميرم. مشــكلي كه
نداره!؟حاجي هم گفت: نه، هر طور راحتي.
ابراهيــم از آخريــن تعلقات مادي جدا شــد. بعد هم رفــت پيش بچههاي
گردانهايي كه خطشكن عمليات بودند و كنارشان نشست.
#اینحکایتادامهدارد...
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
ابراهیم برای این که جایگاه و پست و مقامی او را نگیرد، همه عوامل کبر و غرور رو از خودش دور می کرد. وقتی به ابراهیم ماشین تویوتایی می دهند تا با آن ماموریت انجام دهد. ماشین تویوتا را پس می دهد تا ماشین مدل بالا او را از مردم جدا نکند و غرور برایش به وجود نیاورد.