eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
177 دنبال‌کننده
694 عکس
332 ویدیو
2 فایل
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄ 💞https://eitaa.com/joinchat/3291742651C520981fe7d 🌺 @KanaleShahidHadi 🌷https://eitaa.com/KanaleShahidHadi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهید ابراهیم هادی
📚 کتاب سلام بر ابراهیم رضای خدا 2⃣ عاشق اين زنگ بودند عاشق خدا ميشدند، ديگر روي زمين نبودند. بلكه
─┅‌✿࿐ྀུ༅‌🦋﷽🦋࿐ྀུ༅‌✿┅─ 📗کتاب سلام برابراهیم۱ رضای خدا 3⃣ ابراهیم را از خواب بیدار کردم و گفتم: داداش چکار کردی؟! ابراهیم پرسید‌: چطور مگه، چی شده؟! پرسیدم: تصادف کردید؟ یکدفعه بلند شد وبا تعجب پرسید: تصادف؟! چی می گی؟ گفتم: مگه نشنیدی ، دم در مامان ممد بود. داد و بیداد می کرد و ... ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: خُب، خدا را شکر، چیز مهمی نیست! عصر همان روز ، مادر و پدر محمد با دسته گل و یک جعبه شیرینی به دیدن ابراهیم آمدند. زن همسایه مرتب معذرت خواهی می کرد. مادر ما هم با تعجب گفت: حاج خانم، نه به حرفهای صبح شما، نه به کار حالای شما! او هم مرتب می گفت: به خدا از خجالت نمی دونم چی بگم ،محمد همه ماجرا را برای ما تعریف کرد. محمد گفت: اگر آقا ابراهیم نمی رسید، معلوم نبود چی به سرش می آمد. بچه های محل هم برای اینکه ما ناراحت نباشیم گفته بودند: ابراهیم و محمد با هم بودند و تصادف کردند! حاج خانم، من از اینکه زود قضاوت کردم خیلی ناراحتم ، تو رو خدا منو ببخشید. به پدر محمد هم گفتم که خیلی زشته، آقا ابراهیم چند ماهه مجروح شده و هنوز پای ایشون خوب نشده ولی ما به ملاقاتشون نرفتیم ، برای همین مزاحم شدیم. مادر پرسید: من نمی فهمم، مگه برای محمد شما چه اتفاقی افتاده؟! آن خانم ادامه داد: نیمه های شب جمعه بچه های بسیج مسجد، مشغول ایست و بازرسی بودند. محمد وسط خیابان همراه دیگر بچه ها بود. یکدفعه دستش روی ماشه رفت و به اشتباه، گلوله از اصلحه اش خارج و به پای خودش اصابت می کنه. او با پای مجروح وسط خیابان افتاده بود و خون زیادی از پایش می رفت. آقا ابراهیم همان موقع با موتور از راه می رسد. سریع به سراغ محمد رفته و با کمک یکی دیگر از رفقا زخم پای محمد را می بندد. بعد او را به بیمارستان می رساند. صحبت زن همسایه تمام شد. برگشتم و ابراهیم را نگاه کردم. با آرامش خاصی کنار اتاق نشسته بود. او خوب می دانست کسی که برای رضای خدا کاری انجام داده، نباید به حرفهای مردم توجهی داشته باشد. ‌کتاب سلام بر ابراهیم۱–ص ۱۷۹ زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار بࢪادرشهیدم ابراهیم هادۍ ادامه دارد... 🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋🕊🦋 قهرمان من برادر شهیدم رفیق آسمانی من سرباز آقا امام زمان اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ𝟑𝟏𝟑💙⃞💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ پارت۸📚 ورزش باستانی اوایل دوران دبیرستان بود که ابراهیم با ورزش باستانی آشنا شد . او شب ها به زورخانه حاج حسن می رفت . حاج حسن توکل معروف به حاج حسن نجار ، عارفی وارسته بود . او زورخانه ای نزدیک دبیرستان ابوریحان داشت . ابراهیم هم یکی از ورزشکاران این محیط ورزشی و معنوی شد . حاج حسن ، ورزش را با یک یا چند آیه قرآن شروع کرد . سپس حدیثی می گفت و ترجمه می کرد . بیشتر شب ها ، ابراهیم را می فرستاد وسط گود ، او هم در یک دور ورزش ، معمولاً یک سوره قرآن دعای توسل و یا اشعاری در مورد اهل بیت می خواند و به این ترتیب به مرشد هم کمک می کرد . از جمله کارهای مهم در این مجموعه این که ؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسید ، بچه ها ورزش را قطع می کردند و داخل همان گود زورخانه ، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند . به این ترتیب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب ، درس ایمان و اخلاق را در کنار ورزش به جوان ها می آموخت . فراموش نمی کنم ، یکبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خداحافظی بودند . یکباره مردی سراسیمه وارد شد! بچه خردسالی را نیز در بغل داشت .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ء. قربان عاشقی کھ شهیدانِ کوی عشق در روز حشر ؛ رتبه‌ی او آرزو کنند : )🌱 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاه گاهی با نگاهی حال مارا خوب کن خلوت این قلب تنها را کمی آشوب کن:)❤️ 🌱 🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 انتشار به مناسبت پیروزی جبهه مقاومت ⬅️ پیام شهید ابراهیم هادی به مردمی که به جبهه‌های جنگ کمک کردند. خود من باید تکه‌تکه شوم تا بتوانم دِینم را نسبت به مردمی که یکسال و‌ نیم است دارند جبهه‌ها را تقویت می‌کنند أدا کنم... 🔰 شهید ابراهیم هادی در پایان مصاحبه‌ای که در سال ۱۳۶۱ در بیمارستان به عنوان مجروح جنگی، با نشریه پیام انقلاب انجام داد، احساسات خود را نسبت به مردمی که با همدلی به جبهه‌ها کمک کردند، این‌گونه بیان کرد: 🔻در خاتمه پیام من برای مردم این است که ما شرمنده‌ این مردم هستیم. مردمی که از شام شب خود برای رزمندگان می‌فرستند. مردمی که یکسال و نیم است همین‌طور دارند جبهه‌ها را تقویت می‌کنند. 🔻خود من باید بدنم تکه‌تکه شود تا بتوانم دِینم را نسبت به این مردم ادا کنم! 🔻خدایا من کوچک‌تر از آن هستم که به این ملت بزرگ که امام آن‌طور از آن‌ها قدردانی کرد، پیام بفرستم... پی نوشت: تصاویر مربوط به مصاحبه مذکور می‌باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا