السلام عليك ايها الكفيل..
تو پرچمی از غم هستی که بر بام من افراشته است
عباس، تو صاحب نبض قلب و غم روح من هستی
زندگی می گذرد و من وقتم را با ناراحتی از تو می گذرانم
پناه و زخم من به تو ختم می شود 💔
ياناصر المستضعفين مدد
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
#خاتون_و_قوماندان5️⃣2️⃣
#فصل_اول_ایران
شش ماه گذشت.
علیرضا صحبتی از سفر نکرد.
خیالم جمع شده بود که احتمالاً سفرهایش تمام شده.
دلم میخواست سر از کارش در بیاورم.
این چهکاری استکه صبح میرود و ظهر بر میگردد.
برایمن که پدرم و دیگر مردان فامیلرا
دیده بودم که چگونه بهسختی کار میکنند
و خسته و مانده سرغروب بر میگردند،
کار علیرضا عجیب بود.
برای همه فامیل عجیب بود.
نداشتیم که یک افغانستانی،
اداری برود سرکار و برگردد.
تمیز برود و تمیز بیاید.
مردان افغانستانی هیچوقت دستشان خالی نیست،
یا دستمال و دَسترخوان(سفره) نانشانرا
به دست دارند
یا کلنگوتیشهبنّایی⚒️ یا ماله و چکش و تیغه گچکاری.
علیرضا با کتوشلوار میرفت،
با کتوشلوار میآمد.
اتو کشیده و مرتب.
اگر میلداشت جلیقهخبرنگاری میپوشید
تا از جیبهای فراوانش بهره ببرد.
مرخصیاش در اولین سال زندگیمان
شش ماه شد.
از آن سختیای که مرا ترسانده بود خبری نشد.
بهقولخودش مثل خاتونها زندگیمیکردم.
از همه بهتر، به اندازه آن دو ماه
پُر از فشار و نگرانی و بیخوابی،
فرصت داشتم با او حرف بزنم.
پاییز سال ۸۰ صدایش آمد که:
«حاج خاتون! بیا که باید تَیارم(آماده) کنی بروم سفر!»
رخصتی(تعطیلات) تمام شده بود.
مأموریت هم طبق گفته خودش
چند ماه طول میکشید.
کار جنگ بود
و خبر نمیکرد کی برخواهد گشت.
سفر جنگ،
بدترین سفری است که یک مرد میرود.
فقط رفتنش دست خودش است.
از لحظهای که از شهر خودش بیرون میرود،
دیگر باید دل برید
و برگشتن و دیدار دوباره را
باید هر روز آرزو کرد و دعا خواند.
علیرضا مرد سفر بود.
سفر جنگ.
همه داروندار علیرضا
یکبَکس(چمدان) بود
و چند دست لباس زمستانی
و یک دفترچه کوچک تلفن.
شمارهرجبرا هم داخلهماندفترچه نوشتم.
نزدیکترین همسایهایکه تلفنداشت او بود.
اجازه گرفته بودیم که تلفن رجب را
به دوستان و قومان(نزدیکان) بدهیم.
هوای پاییز،
در کوههای افغانستان به زمستان تنه میزد.
تصویر مجاهدینی را که در کوهستانها
سر و صورتشان را شالپیچ کرده بودند
و گونههایشان از شدت سرما،
سرخ شده و خشکی زده بود،
دیده بودم علیرضا هم اوایل که آمد خواستگاری،
اثرات سرمازدگی روی پوست صورت و دستهایش بود.
چمدان سفرهای زمستانی سنگینتر است.🧳
نیت کردم چهارشنبهها را حرم باشم.
برای علیرضا دعا میکردم
و اینکه خدا بهمان اولادی بدهد.
در فرهنگما زمان طولانی بدونبچه،
خوب نیست.
بعداز مدتی
همهمنتظر شنیدن خبر یکبچه هستند.
با اینکه تازه ازدواج کرده بودیم،
در چشمهای قوم و همسایه میخواندم که «چه خبر از بچه؟»
در محلما جلساتهفتگی قرآن برگزار میشد.
به سفارش علیرضا همین جلسات را هم ادامه دادم
به نیت اینکه تجوید و قرائتم تقویت شود.
خودش قرآن را به حدی بدون غلط میخواند
کهبرایم آرزو شدهبود یکجا غلطشرا بگیرم.
در محضر قرآن دعا میکردم
مسافرم به سلامت برگردد
و خدا به هر سیاهسر یک دامن تر بدهد.
(به هر زن آرزومند یک فرزند عطا کند.)
وقتم را با کمک کردن به مادرم پُر میکردم.
از اینکه میدیدم خواهرهایم
به هر بهانهای یاد علیرضا میکنند،
حس غرور پیدا میکردم.
اگر کَشکَو🍜 میخوردیم،
راضیه میگفت: «یاد آقا میرزا به خیر.
چقدر کشکو دوست داشت».
اگر سریال مورد علاقه علیرضا را میدیدیم،
مرجان میگفت: «یاد آقا میرزا به خیر،
سریالی که دوست دارد پخش میشود».
هنوز یکسال نشده بود که علیرضای بیگانه
جای خودشرا درجمعخانوادهما باز کرده بود.
تصاویری از شهید ابوحامد در جبهههای جنگ افغانستان
#دفاع_مقدس در مقابل متجاوزان شوروی
و کوردلان جاهل طالبانی
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فضیلت ماه رجب:
ماه رجب و ماههاى شعبان و رمضان، از ماههاى بسیار پرفضیلت است، و از تعبیرات بعضى از روایات برمى آید که ماه رجب در میان این سه ماه، امتیاز خاصّى دارد، تا آن جا که ماه رجب «ماه خدا» نامیده شده
و ماه شعبان «ماه پیامبر» و ماه مبارک رمضان «ماه امّت»!
ماه رجب یکى از ماههاى حرام است که آغاز و ادامه جنگ در آن، با دشمنان اسلام حرام مى باشد (مگر جنگ دفاعى)
و جنایات نیز در این ماهها (ماههاى حرام)، دیه سنگین ترى دارد
پیغمبراکرم (صلى الله علیه وآله) ماه رجب را «ماه اَصَبّ» نامیده است، زیرا رحمت خدا در این ماه بر امّت فرو مى ریزد.این ماه آمیخته است با یاد پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) (به مناسبت مبعث در بیست و هفتم ماه) و یاد امیر مؤمنان (علیه السلام) (به مناسبت میلاد مبارک آن حضرت در سیزدهم ماه) و خاطره شهادت موسى بن جعفر (علیه السلام) (در بیست و پنجم ماه) و روزهاى مهمّ تاریخى دیگر; و از این نظر یکى از ماههاى بسیار پرخاطره اسلامى است.از روایات متعدّدى که درباره روزه هاى ماه رجب - حتّى یک روز از آن - وارد شده، اهمّیّت فوق العاده این ماه، و عبادت و خودسازى در آن کاملاً روشن مى گردد، که در این جا به گوشه اى از آن اشاره مى شود:
مرحوم «شیخ صدوق» به سند معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که یکى از یاران آن حضرت در اواخر ماه رجب خدمتش رسید، چون نظر مبارک امام (علیه السلام) به او افتاد، فرمود: آیا در این ماه روزه گرفته اى؟ عرض کرد: نه، فرمود: آن قدر ثواب از تو فوت شده که اندازه آن را کسى جز خدا نمى داند; این ماهى است که خداوند آن را بر سایر ماهها برترى بخشیده و احترام آن را عظیم شمرده، و براى روزه داشتن آن، پاداش هاى مهمّى قرار داده است. آن مرد عرض مى کند: آیا اگر در بقیّه این ماه روزه بدارم، به بخشى از ثواب مى رسم؟ امام (علیه السلام) فرمود: آرى; سپس ثواب هاى مهمّى براى کسى که فقط روز آخر ماه، یا دو روز آخر ماه، یا سه روز آخر ماه را روزه بدارد، بیان فرمودند; مانند نجات از سکرات مرگ، عذاب قبر و لغزش بر صراط و شداید قیامت و نایل شدن به برائت و رهایى از آتش دوزخ.
در حدیث دیگرى آمده است: «رجب» نام نهرى است در بهشت، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر; هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد، از آن مى نوشد! در حدیث دیگرى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: هر کس یک روز از این ماه را روزه بگیرد، خشنودى
عظیم خدا را به دست آورده، خشم الهى از او دور مى شود، و درهاى جهنّم به روى او بسته خواهد شد!ـ هر کس سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد، روزه بگیرد، فضیلت بسیار دارد و همچنین در سایر ماههاى حرام
در روایتى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آمده است: هر گاه کسى نتواند در این ماه روزه بگیرد، هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند، تا ثواب روزه آن را دریابد:
سُبْحٰانَ الْإِلـٰهِ الْجَلیلِ، سُبْحٰانَ مَنْ لاٰ یَنْبَغِى التَّسْبیحُ اِلّٰا لَهُ،
سُبْحٰانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ، سُبْحٰانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّةَ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ.
از مجموع احادیث بالا ـ و دیگر احادیث ـ به خوبى استفاده مى شود که این ماه، ماه تهذیب نفوس و خودسازى و آغاز یک دوره جدیدِ سیر و سلوک الى الله است، که از ماه رجب آغاز و به ماه مبارک رمضان منتهى مى شود; خوشا به حال آنان که قدر و منزلت این سه ماه را بدانند و از آن بهره کافى بگیرند.
💠 اهمیت خیرخواهی
✍🏻 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله
🔹 «إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ مَنْزِلَةً عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمْشَاهُمْ فِى أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَةِ لِخَلْقِهِ».
«بزرگترین مردم از لحاظ مرتبه نزد خدا در روز قیامت، کسى است که برای خیرخواهی نسبت به خلق خدا، در زمین بیشترین قدم را بردارد».
📚 کلینی، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، ج2، ص208.
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●رهبر انقلاب: خونی که در راه حق ریخته بشود هدر نمیرود، بدانید اینها که امروز جولان میدهند، زیر پای مومنان لگد مال میشوند.
@Khamenei_ir
🌸🌸حلول ماه رجب ماه خدا و میلاد حضرت امام محمد باقر علیه السلام بر شما مبارک باد.🌸🌸
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
■پاسخ رهبر انقلاب به کسانی که میگویند با حوادث اخیر منطقه، خون شهدای مدافع حرم به هدر رفت
●حضرت آیتالله خامنهای: اگر این جانها نمیرفتند و این مبارزه انجام نمیگرفت، امروز خبری از اعتاب مقدس و کربلا و نجف و زینبیه نبود
@Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ رهبر انقلاب هماکنون در مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی:
حوادث این چندسال و مدافعان حرم نشان داد انقلاب اسلامی سرزنده است. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
49.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ ببینید | فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
🎧 صوت کامل بیانات
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔻 اعمال عبادی شب اول #ماه_رجب
🔹در کتاب شریف مفاتیح الجنان آمده است:
1️⃣ هنگام دیدن هلال ماه بگوید: "اللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَیْنَا بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ وَ السَّلامَةِ وَ الْإِسْلامِ رَبِّى وَ رَبُّكَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ."
2️⃣غسل کردن
3️⃣زیارت امام حسین(علیه السلام)
4️⃣شب زنده دارى
5️⃣خواندن دعاى امام زمان علیه السلام.
6️⃣خواندن ده نماز دو رکعتی، بعد از نماز مغرب
7️⃣بعد از نماز عشاء دو ركعت نماز گزارده شود: در ركعت اول حمد و ألم نشرح یك مرتبه و توحید سه مرتبه و در ركعت دوم حمد و ألم نشرح و توحید و معوذتین خوانده شود و پس از سلام، سى مرتبه لا إِلَهَ إِلا اللهُ بگوید و سى مرتبه صلوات بفرستد.
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
#خاتون_و_قوماندان6️⃣2️⃣
#فصل_اول_ایران
بالآخره از خانه رجب یکی آمد و گفت:
«آقای توسلی زنگ زده. بیاید صحبت کنید».
منتظر بودم، گرم و صمیمی حالم را
جویا شود،
اما خیلی رسمی و خشک ادامه داد:
«خوب هستید إنشاءالله؟
اقوام و دوستان خوب هستند؟».
مجال نداد برای عرض ادب مخصوص.
همهکلمات زیبایی که آماده کرده بودم
روی دستم ماند!
بهخاطر حضور خانواده رجب و مادرم،
همچنین بهخاطر امنیت و شنود،
نباید ذوقزده و بیپرده گپ میزدیم.
مادرم پرسید: «دوباره کی زنگ میزنی؟»
و او جواب داده بود:
«معلوم نمیکند. نمیتوانم وعده بدهم.
مخابرات به ما دور است و
مشخصنیست چهوقت گذرم به یکتلفن بیفتد»؛
اما گفت نامه بدهیم.
صحبت از رفتن حاجیاحمد هم به افغانستان بود.
کارش خرید و فروش زمین بود.
هر بیست روز از افغانستان میآمد
و کارهایش را مرتب میکرد و دوباره میرفت.
حویلیاش(حیاط) را خالی کرده بود.
اوضاع مِلک در افغانستان خوب نبود.
کار حاجیاحمد به مشکل خورده بود.
قرار شد این مدت را که علیرضا هم نیست،
بیایند منزل ما زندگی کنند.
یکی از اتاقها را برایشان خالی کردیم.
خانم حاجیاحمد و پسرش مرتضی پیشمن آمدند
و حاجیاحمد هم رفت.
مادر مرتضی از علیرضا برایم صحبت میکرد.
از صندوق کتابهای علیرضا در افغانستان.
میگفت وقتی با حاجیاحمد ازدواج کرده
در هرات بودند.
یک صندوق پر از کتاب داخل خانه بوده که
بعداً فهمیده این صندوق مال علیرضا است.
علیرضا را هم فقط با نام میشناخته.
آنوقت او را ندیده بوده؛
اما همه دوصد²⁰⁰ کتاب داخل صندوق را خوانده بود.
فاصله تلفنهای علیرضا کمتر شده بود.
یکی دو بار دیگر زنگ زد.
همان سیاق قبلی.
یک بار هم منزل آقای موسوی زنگ زد.
با مادرم میرفتم برای جواب دادن.
همانجا هم مادرم دوباره بغضش گرفت
و گریه کرد.
آقای موسوی تعجب کرد که:
«چقدر آقای توسلی خُسور مادر خوبی دارد!
چقدر خاطر دامادش را میخواهد!»
کارهای اداری علیرضا را
حاجیاحمد انجام میداد.
یک روز گفت:
«اگر نامهای برای علیرضا میخواهی راهی کنی بده ببرم دفتر.
همیشه آنجا کسی هست که بخواهد برود افغانستان».
من نامهای آماده داشتم.
یک آینه کوچک پلاستیکی هم گرفته بودم
که به همراه نامه راهی کنم.
داخل نامه گفتم:
«این آینه را نگاه کن. خودت را در آینه ببین.
تو همانی هستی که قولدادی زود به زود بهمن زنگ بزنی؟
ببین عوض نشدی؟!»
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | اهمیت ماه رجب ، شعبان و رمضان
#حجت الاسلام والمسلمین استاد دکتر رفیعی
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
دلنوشته دختر شهید فاطمیون به حاج قاسم
حاج قاسم عزیز،
سلام فرمانده مهربان من!
دلم برایت تنگ شده، خیلی تنگ... حاجی، شاید باور نکنی، اما هنوز آن روز را یادم هست. من فقط شش سالم بود که آمدی خانه ما. آن روز صدای مادرم را شنیدم که با عجله گفت: "دخترم، فرمانده بابا آمده!" نمیفهمیدم فرمانده یعنی چه، فقط دلم میخواست ببینم کیست که مادرم با این احترام از او حرف میزند.
وقتی وارد خانه شدی، چقدر مهربان بودی! همه فکر میکنند فرماندهها سختگیرند و عبوس، اما تو با همان لبخند مهربانت آمدی کنارم نشستی، دستت را روی سرم گذاشتی و گفتی: "دخترم، بابایت قهرمان است. او برای خدا جنگید." نمیدانم چرا همان لحظه بغضم ترکید و خودم را در آغوشت انداختم. حاجی، برای یک دختر کوچک، آن آغوش پر از محبت تو، امنترین جای دنیا بود.
اما حاج قاسم، تو نمیدانی بعد از تو و پدرم چه سختیها کشیدم. گاهی با طعنه میگویند: "این دختر بابایش کشته شده!" یا آرام در گوش همدیگر میگویند: "پدرش رفت، اما چه شد؟" حاجی، این حرفها برای دختری که هنوز دلش برای بابایش میسوزد، خیلی سنگین است.
هر وقت این حرفها را میشنوم، یاد همان روز میافتم، وقتی تو دستم را گرفتی و گفتی: "دخترم، تو باید به پدرت افتخار کنی. تو دختر قهرمانی." حاجی، این کلماتت همیشه مثل یک نور در تاریکی به من امید میدهد.
اما حاجی جان، تو دیگر نیستی که باز هم به خانه ما بیایی، دستانت را روی سرم بگذاری و بگویی تنها نیستم. اما میدانم روحت همیشه با ماست، مثل سایهای که از من و مادرم محافظت میکند.
قول میدهم قوی باشم، حاجی! دخترانههای دلم هنوز پر از لطافت است، اما یاد تو و پدرم به من یاد داده که باید محکم بایستم. من دختر قهرمانم، دختر شهیدم، و تو با محبتت به من یاد دادی که این افتخار را مثل یک گنج در قلبم نگه دارم.
حاج قاسم، دلم برایت تنگ شده. اما تو همیشه در قلبم میمانی و یاد و راهت را ادامه میدهم.
┄┅┄┅ •✾• ┅┄┅┄
🌐کانون فرهنگی شهدای فاطمیون
🆔@kanon_fatemiyoun
🔺فاطمیونسرآمدشهادتوسرافرازی
🔻#فاطمیون_لشکر_خطشکن
هدایت شده از فاطمیون
● خود را سرباز در خانه هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است.| قاسم سلیمانی
□ نخستین انتشار| تصویری از سردار دلها در بین رزمندگان فاطمیون
#سرباز_وظیفه
@FATEMIYOUN1434
حاج قاسم عزیز!
نامت که میآید، اشک در چشمانمان حلقه میزند و قلبهایمان تنگ میشود. تو نه تنها فرمانده ما، بلکه پدر، برادر و تکیهگاهی بودی که در سختترین روزهای جنگ، امیدمان به حضورت بود.
وقتی به میدان میآمدی، قلبهای خسته جان میگرفت و ارادههایمان برای مقاومت دوچندان میشد. با نگاهت به ما یاد دادی که جهاد فقط در میدان جنگ نیست؛ بلکه مبارزه برای عدالت، ایمان و آزادگی، در هر قدم زندگیمان جاری است.
حاجی جان، هنوز صدای مهربان و محکم تو در گوشمان طنینانداز است که با محبت میگفتی: "شما سربازان اسلامید، شمایید که این پرچم را بالا نگه میدارید." این جملههای ساده، وزنهای از مسئولیت و عشق بر دلهایمان مینشاند.
حاج قاسم! بعد از تو جای خالی مهربانیها و نگاه پدرانهات همیشه حس میشود. اما قسم به خون پاکت، به یاد تو، پرچم مقاومت را زمین نخواهیم گذاشت. تو ما را به راهی هدایت کردی که انتهایش رضایت خدا و عزت اسلام است.
ای کاش باز هم سایهات بر سرمان بود، ای فرمانده دلها! اما تو در قلبهایمان زندهای. هر قدمی که برای دفاع از مظلومان برمیداریم، نام تو را زمزمه میکنیم و به روح بزرگت سلام میفرستیم.
ما رزمندگان فاطمیون، عهد میبندیم که امانتدار راه تو باشیم. هر گلولهای که بهسوی دشمن شلیک میشود، به نام توست. هر پیروزی، یاد تو را زنده میکند. ما سربازان توایم، حاج قاسم، حتی اگر امروز در میانمان نباشی.
روحت شاد یادت گرامی