دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
3.21M
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم هر صبح بر سر راهت ای دوست♥️
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان
برای امام زمانمون کم نزاریم! :)💛
#غذایروح 🌿
سلام امام زمانم
السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ ...
سلام بر تو ای یادگار بهانه خلقت ، ای امیدِ مادر ...
سلام بر تو و بر روزی که دولت زهراییات جهان را منور خواهد ساخت ...
مولای من !
کعبه زیباست به شرطی که تو در کعبه درآیی
به حرم تکیه نهی ، روی به عالم بنمایی
خواستم تا که دعایی بکنم بهر ظهورت
چه دعایی بکنم یوسف زهرا ، تو دعایی ...
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
#او_منتظر_است
@kanonsalehin
خدمتی دیگر از کانون فرهنگی صالحین
ویژه برنامه های دوشنبه های فاطمی
🔰باحضور ریاست محترم دادگستری شهرستان کاشان
دوشنبه ۲۲خردادبعد از نماز مغرب و عشاء
✅ویژه عموم برادران وخواهران محترم
♦️مسجد علی بن ابیطالب(ع)
با موضوع تحکیم بنیان خانواده و پیشگیری از آسیب های اجتماعی
هدف ما ایجاد محله اسلامی
#کانون_صالحین_مسجدعلی_بن_ابیطالب_ع
#پایگاه_حضرت_ابوالفضل_ع_
#پایگاه_خواهران_شهیده_اکبرزاده
#محله_اسلامی
خدمتی دیگر از کانون فرهنگی صالحین
ویژه برنامه های دوشنبه های فاطمی
🔰باحضور ریاست محترم دادگستری شهرستان کاشان
دوشنبه ۲۲خردادبعد از نماز مغرب و عشاء
✅ویژه عموم برادران وخواهران محترم
♦️مسجد علی بن ابیطالب(ع)
با موضوع تحکیم بنیان خانواده و پیشگیری از آسیب های اجتماعی
هدف ما ایجاد محله اسلامی
#کانون_صالحین_مسجدعلی_بن_ابیطالب_ع
#پایگاه_حضرت_ابوالفضل_ع_
#پایگاه_خواهران_شهیده_اکبرزاده
#محله_اسلامی
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
3.21M
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم هر صبح بر سر راهت ای دوست♥️
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان
برای امام زمانمون کم نزاریم! :)💛
#غذایروح 🌿
مسجد علیبنابیطالب
(علیهالسلام)
کاشان بلوارقطبراوندی
#ابراهیم_هادی «زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» پارت سوم : روزی حلال ✔️ راوی : خواهر شهید 🔸پيامبراع
#ابراهیم_هادی
«زندگی نامه شهید ابراهیم هادی»
پارت چهارم : ورزش باستانی ( ۱ )
✍️ راوی : جمعی از دوستان شهید
اوايل دوران دبيرستان بود كه #ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت.
🔸حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفي وارسته بود. او زورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. #ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد.
حاج حسن، #ورزش را با يك يا چند آيه #قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، #ابراهيم را میفرستاد وسط گود، او هم در يك دور #ورزش، معمولاً يك سوره #قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت میخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد.
🔸از جمله كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرسيد، بچه ها #ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن #نماز جماعت ميخواندند.به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از #انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار #ورزش به جوانها مي آموخت.
🔸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از #ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت.
🔸با رنگي پريده و با صدائي لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. #ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود.
🔸خودش هم آمد وسط گود. آن شب #ابراهيم در يك دور #ورزش، دعاي توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوش هاي نشسته بود و گريه ميكرد.
🔸دو هفته بعد حاج حسن بعد از #ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده.
🔸برگشتم و #ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسل اي که #ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده.
٭٭٭
🔸بارها ميديدم #ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر #مذهبي داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب #ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند.
🔸يکي از آ نها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به #ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟!
گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي
يزيد ميگفت.
🔸اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!!
#ابراهيم داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم.
🔸دوستي #ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد.
بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... .
🔸ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آ نها را به #مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين .
🔸ياد حديث #پيامبر به #اميرالمؤمنين افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.»
(کتاب سلام بر ابراهیم)
ادامه دارد.....
@kanonsalehin
خاک باش رفیق ..
بابای ما ابوتراب است :)
@kanonsalehin
.
الهی که امسال اربعین به جای:
از ما که گذشت،الهی هیچکس از حرم جا نمونه...
بخونیم:
باورم نمیشه که حرم رو دیدم،
باورم نمیشه که به تو رسیدم:))❤️
@kanonsalehin
🟢 حضور جناب آقای تاج افروز ریاست محترم دادگستری شهرستان کاشان در مسجد علی بن ابیطالب علیه السلام و صحبت پیرامون تحکیم بنیان خانواده برای نمازگزاران
#کانون_فرهنگی_هنری_مسجد_علی_بن_ابیطالب
#پایگاه_بسیج_حضرت_ابوالفضل_ع
#پایگاه_بسیج_شهیده_اکبرزاده
@kanonsalehin
سه بار گفتم صلی الله علیک.mp3
15.51M
🎼 سه بار گفتم صلی الله علیک سحر
🎤 #امیر_کرمانشاهی
🤲🏻اَللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج🤲🏻
💯پیشنهاد دانلود💯
✅حداقل برای یک☝️ نفر ارسال کنید
@kanonsalehin
『بسماللھِالذیخلقالمھدی''؏'':)!』
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
3.21M
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم هر صبح بر سر راهت ای دوست♥️
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان
برای امام زمانمون کم نزاریم! :)💛
#غذایروح 🌿
میان این همه نوکر، به فکر من هم باش،
منی که از همه جز تو، عجیب خسته شدهام...🥺♥️
#حسینجانم 🌱
@kanonsalehin
چشمهایش برای ظالم هراس آور بود
و برای مظلوم مایه آرامش
مصداقی از
أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم
(در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند)🕊🌱
@kanonsalehin
نمازهایتراعاشقانهبخوانحتیاگر،
خستهاییاحوصلهنداریتکرارِهیچچیز،
جزنمازدرایندنیاقشنگنیست ..!
شهیدمصطفیچمران🌱
@kanonsalehin
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است ...💔
شبتون بخیر
یاعلی🤍💫
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
3.21M
می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم هر صبح بر سر راهت ای دوست♥️
#السلامعلیڪیاصاحبالزمان
برای امام زمانمون کم نزاریم! :)💛
#غذایروح 🌿
مسجد علیبنابیطالب
(علیهالسلام)
کاشان بلوارقطبراوندی
#ابراهیم_هادی «زندگی نامه شهید ابراهیم هادی» پارت چهارم : ورزش باستانی ( ۱ ) ✍️ راوی : جمعی از د
#ابراهیم_هادی
«زندگی نامه شهید ابراهیم هادی»
پارت پنجم : ورزش باستانی ( ۲ )
✍️راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸از ديگر کارهائي که در مجموعه #ورزش باستاني انجام ميشد اين بود که بچه ها به صورت گروهي به زورخانه هاي ديگر م يرفتند و آنجا ورزش ميکردند. يک شبِ ماه رمضان ما به زورخانه اي درکرج رفتيم.
🔸آن شب را فراموش نميکنم. #ابراهيم شعر ميخواند. دعا ميخواند و #ورزش ميکرد. مدتي طولاني بود که #ابراهيم در كنارگود مشغول شناي زورخانه اي بود. چند سري بچه هاي داخل گود عوض شدند، اما #ابراهيم همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسي توجه نميکرد.
🔸پيرمردي در بالاي سكو نشسته بود و به #ورزش بچه ها نگاه ميکرد. پيش من آمد. #ابراهيم را نشان داد و با ناراحتي گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: «من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا ميرفت. من
با تسبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته يعني هفتصدتا شنا! تو رو خدا بيارش بالا الان حالش به هم ميخوره. » وقتی #ورزش تمام شد #ابراهيم اصلاً احساس خستگي نميکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته #ابراهيم اين کارها را براي قوي شدن انجام ميداد. هميشه ميگفت:
🔸براي خدمت به #خدا و بندگانش، بايد بدني قوي داشته باشيم. مرتب دعا ميکردكه: خدايا بدنم را براي خدمت كردن به خودت قوي كن.
#ابراهيم در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براي خودش تهيه کرد. حسابي سرزبانها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر جلوي بچه ها چنين کارهائي را انجام نداد! ميگفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه.
ميگفت: مردم به دنبال اين هستند كه چه کسي قويتر از بقيه است. من اگر جلوي ديگران ورزشهاي سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم ميشوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و اين کار اشتباه است.
🔸بعد از آن وقتي مياندار #ورزش بود و ميديد که شخصي خسته شده وکم آورده، سريع #ورزش را عوض ميکرد.
اما بدن قوي #ابراهيم يکبار قدرتش را نشان داد و آن، زماني بود که سيد حسين طحامي #قهرمان کشتي جهان و يکي از ارادتمندان حاج حسن به
زورخانه آمده بود و با بچه ها #ورزش ميکرد.
( کتاب سلام بر ابراهیم )
ادامه دارد....
@kanonsalehin