#وصیت📜
وصیت نامه های شهدایی که بوی رقیه (س) می دهند.
برای بی بابایی رقیه گریه کنید
شهید «امير يارعلي» اهل شهر آباده استان فارس در وصیت نامه اش آورده است: «ما بايد در راه امام حسين قدم برداريم و به جبهه برويم. مادر عزيزم براي من اصلا گريه نكن براي علي اصغر براي قاسم نوداماد وامام حسين براي رقيه گريه كن كه در خرابه شام بي بابا شد براي اين عزيزان گريه كن كه حتي كسي نبود بدن مباركش را دفن كند و اين درخواست را دارم كه مرا پهلوي شهدا به خاك بسپاريد.»
مانند رقیه باشید
شهید «محمدحسین میرشکاری» اهل شهرستان کازرون، استان فار نوشته : «اگر زماني زير دست شديد نگران نباشيد و خم به ابرو نياوريد زيرا ما پيرو مكتب تشيع هستيم و رهبران ما همه در چارچوب و حبس بودند از جمله سرمبارک سرور شهداء را در كربلا بالاي نيزه كردند رقيه و سكينه و زينب (س) و بالاخره اهل بيت او را به اسيري بردند... بايد بكوشيد از ظلم نجات يابيد و هنگاميكه توانا شديد با زير دستان مدارا كنيد و هيچكس را با ديده حقارت نگاه نكنيد شايد از اولياء باشد.»
رقیه امام حسین رها شد، من هم از شما جدا می شوم
شهید «سيدسيامك ميرهاشمي» از شهدای همدانی خطاب به برادرش این جمله را آورده است: «سعيد جان! دلم نمي خواست از تو جدا بشوم ولي چه بايد كرد امر حسين زمان است و اگر با تو بودن را انتخاب مي كردم چگونه مي توانستم خود را شيعه علي (ع ) بدانم در صورتي كه در روز عاشورا علي اكبر و رقيه را رها كرد و به سوي معشوق شتافت.»
برای اسارت رقیه گریه کن
شهید «علي محمد نادري ولاشجردي» مادر مکرمه اش را اینگونه مورد خطاب قرار داده است: «مادرم مي دانم داغ جوان سخت است، نمي گويم گريه نكن، گريه كن بر خرابه حضرت رقيه، گريه كن مادرم به آوارگي حضرت زينب ،گريه كن مادرم به خيمه هاي سوخته طفلهاي امام حسين، گريه كن مادرم اگر پسر شما شهيد مي شود جنازه شهيد شما روي دوشهاي هزاران نفر مي رود اما اهل بيت حسين توي صحراي كربلا افتادند، سر امام حسين به شام رفت و حضرت زينب و دختران امام حسين را به اسيري به شام بردند.»
یاد آورید لحظه جان دادن رقیه در خرابه را
شهید «ناصرعلي نجات پور»از رزمندگان سلحشور شهرستان کوهدشت لرستان به خانواده اش توصیه کرده است: «مادر عزيز، همسر مهربان و فرزندان دلبندم مي دانم كه اگر من افتخار شهادت نصيبم شود بعد از من سختيهاي زيادي وارد خواهد آمد مي دانم. دخترانم گونه هاي گلگونشان زرد رنگ خواهد شد اما اين را بدانيد كه هر چند سختي بكشيد بايد آن را بر مبناي امتحان بدانيد تا تحمل مشكلات برايتان آسان گردد و وقتي به ياد جاي خالي من افتاديد، با ياد آوردن جان دادن رقيه در خرابه هاي شام با به ياد آوردن زينب سر گردان در صحراي كربلا در فراق من در دل شما تسكين داده خواهد شد هر چند كه من خاك پاي امام حسين نيستم و نخواهم بود.»
«رقیه زمان باش»
نوجوان تبریزی شهید «حسن نمكي خلجان» پیامی ویژه به خواهرش دارد: وتو اي خواهر كوچكم رقيه زمان باش ويزيديان را رسوا كن.» پدر و مادرم اين درس را به من آموختند كه هميشه در زندگي از تبار حسينيان باشيم نه از يزيديان زمان و برادرانم كه بايد همچون ياران حسين (ع) سلاح افتاده مرا بدوش گرفته بر دشمنان اسلام وقرآن دليرانه بتازند، و به خواهرانم زينب وار پيام خون مرا به گوش جهانيان.»
نام دخترم را رقیه بگذار
شهید «رسول ورقاني» اهل استان فارس به همسر نوشته است : «تو بايد خود را ميان زنان قهرمان صدر اسلام، محو كني و بدان كه اين فاني است. از وظايف تو اين است كه هدفم را دنبال كني و اگر بچهاي به دنيا اورديم، اگر پسر باشد، اسمش را حمزه و اگر دختر باشد رقيه بگذار. و از تو خواهش ميكنم طوري آنان را تربيت كني كه ادامه دهندگان راه پدرشان باشند.»
از رقیه درس بگیر
شهید «حسين همتيان» از بسیجیان شهید سمنانی به فرزندش تاکید کرده: « اي دختر مهربانم مرا ببخش كه نتوانستم حق پدري را نسبت به تو ادا كنم اما همين قدر بدان كه در روز بعد از عاشورا رقيه و سكينه امام حسين (ع) چه رنجها و مصيبتها نديدند. يك لحظه بياد خرابه نشيني ها و سيلي خوردن رقيه امام حسين (ع) فكر كن ... دخترم تو هم بايد از آنها درس بگيري و صبر و استقامت پيشه كن و شكرگذار بدرگاه خدا باش كه پدرت در راه خدا و براي نصرت اسلام و مسلمين شهيد شده است.»
دخترانتان را مانند رقیه تربیت کنید
شهید «احسان آقایی» از رزمندگان تهرانی و شهید عملیات والفجر 8 در وصیت نامه اش آورده: «اي والدين محترم، دخترانتان را مانند رقيه كه آن طور براي پدرش در سن 3 سالگي نوحه كرد و شهيد شد، تربيت نماييد. هميشه فلسفه قيام عاشوراي حسيني را براي كودكانتان توضيح دهيد و براي آنها مصايب اهل بيت را تشريح كنيد و هميشه فرزندانتان را با حب به تربيت كنيد.»
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
#همسفرانه❤
داستان همسفری شهید حمید سیاهکالی وهمسرش
#قسمت_اول
یه دختر به شدت درس خونی بودم،حالا هم شده بودم پشت کنکوری، مهمون که میومد من تو اتاق و مشغول تست زدن...
یه شب عمه اینها اومده بودن مهمونی ،یه گوشم به مهمونا بود و همزمان تست های عربی رو می زدم،یه دفعه آبجیم در اتاقو زد اومد تو اتاق گفت :فرزانه،خبر!
گفتم : چی شده؟
گفت :همین طوری که نمیشه خبر به مهمی رو گفت!!!
من خودمو بی تفاوتی زدم گفتم اصن نمیخود بگی برو!
آبجی گفت: ای بابا،همش شد درس و کنکور،پاشو ببین چه خبره! عمه داره تو رو از بابا برای حمیدآقا خواستگاری میکنه!
توقعش رو نداشتم،آخه همه می دونستن کنکور دارم،جالب بود خود حمید نیومده بود،فقط پدر و مادرش بودن
بابا اومد تو اتاق پرسید: فرزانه قصد ازدواج داری؟؟؟؟؟!!
با خجالت سرمو انداختم پایین با تته پته گفتم :کی گفته؟ بابا من کنکور دارم...
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
#بندگی💚
اگر نمازشب نخوانیم ... ورشکست می شویم!...
#شهید_چمران
#مرام_شهید
#نماز_شب
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️یک مصاحبه عجیب در مسیر پیاده روی اربعین
ای کاش به وجود نمیومدم...😭
#اربعین
#سیدالشهدا
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
15.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عطش❤️🔥
یهعدهدستـ وپازدنـ کهکربلانرن
یهعدهدستـ وپادادنـ توراهکربلا
خُوشابهحالکسانیکه
بالاترینسَرمایهشانرا
کهجـٰـانبودرا،
دربهترینراه،
|'کهراهسِیِّدُالشُّهَداسْتْ'|
خَرجکردند.
#کربلا
#سیدالشهدا
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#کانون_شهدا
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#وصال🌻
❣️محمدجانزندگیکنبرایاماممهدی(عج)❣️
📝نوشته ی شهید حمیدرضا اسدالهی برای فرزندش
#امام_مهدی(عج)
#مرام_شهید
#جمعه
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
#مروت🌷
با سرفه های مکررش، علامت سؤالی در ذهنم نقش بست. به تقاضای مادر، سفره پهن شد. ادویه ای را که استفاده می کرد، اشتها برانگیز بود.
«بسم الله» گفتیم. سر و صدای قاشق و بشقاب و خالی شدن ظرف ها، خبر از دلچسب بودن غذا می داد. «محسن» مقداری از غذا را خورد و کنار کشید. سرفه، امانش نمی داد. نگاهش بین ظرف غذا و نگاه مادر سرگردان بود.
- «محسن جان! چرا نمی خوری؟»
- «میل ندارم! کافی است!»
دلواپس بودم. بر اثر جراحت شیمیایی آسیب دیده بود. وقتی سرفه هایش شدّت گرفت، برای فرار از نگاه های نگرانمان، از خانه خارج شد.
عقربه های ساعت پنج و نیم بعد از ظهر را نشان می داد. با شنیدن صدای زنگ منزل، چادر به سر کشیدم و در راه باز کردم. «محسن» با دوستش بود. مقداری دارو در دست داشت. هر دو به داخل اتاق رفتند. دوستش چند لحظه قبل از خداحافظی، در حالیکه از شرم سرش را پایین انداخته بود گفت: «ببخشید! عرضی داشتم!»
گفتم: «بفرمائید!»
با صدای آرام ادامه داد: «امروز که با محسن به دکتر رفتیم، از طرف پزشک معالجش کلّی مورد سرزنش قرار گرفت. نباید غذای ادویه دار بخورد. محسن در جواب می گفت: «آقای دکتر! سنّی از مادرم گذشته! دلم نمی خواهد به او دستور بدهم که برایم غذای مخصوصی درست کن! من هم از غذایی که برای همه آماده شده بود، خوردم.»
#شهید_سید_محسن_حسنی
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
کانون شهدا
#همسفرانه❤ داستان همسفری شهید حمید سیاهکالی وهمسرش #قسمت_اول یه دختر به شدت درس خونی بودم،حالا هم ش
#همسفرانه❤
داستان همسفری شهید حمید سیاهکالی وهمسرش
#قسمت_دوم
بعد از پدرم مادرم اومد، گفتم به بهونه کنکور بگن نه!
عمه عصبانی اومد تو اتاق، گفت ببین نه تو بهتر از حمید پیدا میکنی نه حمید بهتر از تو، الان میریم ولی خیلی زود برمیگردم، پریدم عمه رو بغل کردم، مبادا ناراحت بشه...
آخه من هنوز نمی تونستم با زندگی مشترک کنار بیام!! حالا حمید یا غیر حمید...
عمو که از مکه اومد برا ولیمه رفتیم تالار دلم شور می زد که عمه رو الان می بینم، اما تا منو دید با لبخند بغلم کرد،ناراحتی نکرد.
آخرش کنکور رو دادم،قزویــــــن قبول شدم.
یه روز که از بیرون اومدم خونه دیدم بله!
عمه و خونواده اومدن حمیدم هست اما نه برای خواستگاری! رفتم تو اشپزخونه چای رو ریختم، ولی نمی تونستم چای تعارف کنم به حمید که! خواهرمو صدا زدم اومد چای رو برد، دیگه کنکور رو هم داده بودم تو اتاقم نمی تونستم برم!....
وقتی خواهرم برگشت تا منو دید زد زیر خنده؟!
گفت: خودتو اماده کن الان حمید میاد باهات حرف بزنه! 😳
صدای عمه میومد میگفت اجازه بدید این دو تا جوون صحبت کنن، اگه به عنوان خواستگاری میومدیم مکافات بود اولا که فرزانه نمیذاشت بعدشم دوباره اگه جواب نه...
تا شنیدم بدون هیچ مقدمه ای قراره با حمید صحبت کنم گریه ام گرفت...
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وصیت📜
کجامـــیخوایـدبریـــد؟
داریم می ریم کـــــربلا💔
ببینیم اونایی که راه ♡کربلا♡ رو باز کردند؛
رو چیا حساس بودند؟
و وصیتشون بوده؟
#ولایت
#حجاب
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
14.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بهاینچشمهاخیرهشو
#عطش❤️🔥
یَومَ يَقُومُ الْأَشْهادُ (سورهغافر/۵۱)
مـےنگرند،حضوردارندوتاثیرمیگذارند.
آناننمردهاند؛
بلکهمردگانآنهارانمیبینند.
ودر پنهانوآشـڪار حضورشانرا حسنمیکنند
خوشابهحالآنانکهزندهشدندقبلازآنـڪـہبمیرند،
وبیدارشدندقبلازآنـڪهبیدارشانکنند؛
ایشانآنچشمهارامیبینند،
همانهاکههواییار هواینفسرا، ازیادشانبرده
وعشقـ٨ـﮩـ۸ـﮩ عقلشانرا ازبندنفس رهایـےداده...🕊
#شهادت_شهدا
#کـانون_شهدا
#پنجشنبه_های_شهدایی
❤️ٵللِّھم؏ـجݪلِوَلیڪَالفࢪج"
#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک
@kanoonshohada
#بندگی💚
🍃 #اربعین میخواست بره ڪربلا
نگران مهرهاۍ پاسپورتش بود
مۍ گفت:
پاسپورتم انقدر مھر سوریہ خورده،
هرڪۍ تو مرز پاسپورتمو چڪ ڪنہ مۍ فھمہ من پاسدارم
بچہ هاۍ عراق گفته بودن بیا شلمچہ قاچاقۍ مۍ بریمت
قبول نڪرده بود
آخر سرم قسمت نشد
تا اینڪہ ۲۷ روز بعد از اربعین شھید شد...
#شھید_محمودرضابیضاێۍ
کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ، وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ
مراسم وداع با پیکر شهید چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۲۹ راس ساعت ۹ الی ۱۱ صبح در ناحیه مقاومت بسیج کاشان برگزار می گردد.
مراسم تشییع شهید والامقام سید حمید سید هاشمی
چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۶/۲۹ راس ساعت ۱۶ از ناحیه مقاومت بسیج کاشان به سمت دارالسلام برگزار می گردد .
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧭 رمز معادله فتح
📌همین جوانان، با دست خالی، اما با دل پُر از امید و ایمان به خدا ، بدون اینكه ابزار پیشرفتهای داشته باشند و بدون اینكه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همهی آن عوامل غلبه پیدا كردند.
[ مقام معظم رهبری ۱۴۸۴/۳/۳ ]
⏳و ...
📌جوانهای عزیز! بچههای عزیز من! شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است.
[ مقام معظم رهبری ۱۳۹۵/۳/۳ ]
🗓 #آغاز_هفته_دفاع_مقدس
💡 #گذشته_آینده_ساز
🕊 #کانون_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر تو به دنبال یک نوری
#بهاینعکسهاخیرهشو
21.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷فرماندهان عراقی در پاسخ به سوال صدام که چرا نمی توانید وارد شهر خرمشهر شوید، گفته بودند جوان ۲۷ ساله ای به نام جهان آرا مانع از این کار می شود.جوانی که با همرزمانش و با مقدار بسیار کمی سلاح توانستند جلوی ۴۰۰ تانک و چند لشکر رو بگیرند.
💔هر چقدر تماس با دفتر ریاست جمهوری برقرار میشد کمکی نمی آمد میگفتند با سنگ و چوب بجنگید،بوی خیانت می امد، خیلی از بچه ها شهید شدند.
🌷همراه محمدجهان آرا به یه مدرسه پناه بردند که استراحت کنند، که مدرسه رو هم بمب باران کردند، اینجا بود که محمد این جمله را گفت:
شهر اگر سقوط کرد آن را پس میگیریم، مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند.
#سالروز_شهادت_محمد_جهانآرا
#پنجشنبه_های_شهدایی
#کانون_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عطش❤️🔥
بابایی نمی گی چرا رفتی و مارو تنها گذاشتی....
بابات کجاست؟!!
#کانون_شهدا
#شهید_زکریا_شیری_جعفرزاده