#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔸غریبنواز مدینه🔸
جنت، بهارِ پیرهنت أیها الکریم
از نور جامهای به تنت أیها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی!
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
شبزندهدار، دیدهٔ دلخستگان شهر
هر شب به شوق آمدنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
هرچند که غریبنواز مدینهای
ماندی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دلشکنت أیها الکریم
جا مانده بود هر کسی از کوچهها، رسید
تشییع شد چگونه تنت؟ أیها الکریم
حتی هزار تیرِ به تشییع آمده
بردند سهمی از کفنت! أیها الکریم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔸أیها الغریب🔸
خورشید سر زد از سحرت أیها الرئوف
از سمت چشمهای ترت أیها الرئوف
تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی
باران گرفت دور و برت أیها الرئوف
جاریست چشمه چشمه قدمگاه تو هنوز
جنت شدهست رهگذرت أیها الرئوف
تو آفتاب رأفتی و کوچهکوچه شهر
در سایهسار بال و پرت أیها الرئوف
با این همه، غریبِ غریبان عالمی
داغی نشسته بر جگرت أیها الرئوف
از کوچههای غربت شهر آمدی ولی
داری عبا بهروی سرت أیها الرئوف
شکر خدا جواد تو آمد ولی هنوز
بارانی است چشم ترت أیها الرئوف
یک عمر خواندی از غم آقای تشنهلب
با اشکهای شعلهورت أیها الرئوف
در قتلگاه، لحظهٔ آخر چه میکشید؟
جد ز تو غریبترت أیها الغریب!
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#حضرت_سکینه علیهاالسلام:
(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،
از گلوی بریدهاش این ندا را شنیدم که میفرمود:
شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی
أو سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی
شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید
و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
📗 مصباح کفعمی، ص ۳۷۶
🔸محبوب دل حسین و زینب🔸
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمهمذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی
ای کوثر بیقرینهٔ ثارالله
آرام و قرار سینهٔ ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آیینهٔ حق! سکینهٔ ثارالله
با نالهٔ یا حسین بیتاب شدی
از داغ لب تشنهٔ او آب شدی
با زمزمههای «...أو سَمِعتُم بغَریب...»
یک عمر تو روضهخوان ارباب شدی
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#چارپاره
🔸سجدههای بارانی🔸
در نگاهت غروب دلتنگی
آسمانی پر از شفق داری
گرد پیری نشسته بر رویت
ای جوانِ غریب! حق داری
همدم لحظههای تنهایی
میشود اشکهای پنهانی
تب محراب و بغض سجاده
تا سحر سجدههای بارانی
خاطری خسته و پریشان از
شهر دلگیر سایهها داری
ماه غربت نشین سامرّا!
در دل خود گلایهها داری
هر دوشنبه غبار دلتنگی
کوچه کوچه دیار دلتنگی
قاصدکها خبر میآوردند
از تو و روزگار دلتنگی
ابرها را به گریه میآورد
ندبههایی که در قنوتت بود
بگو آقا بگو کدام اندوه
راز تنهایی و سکوتت بود
نقشهٔ شوم قتل آیینه
برکات جدید این شهر است
زخمهایی که بر جگر داری
از کرامات تازهٔ زَهرْ، است
تشنگی، تشنهٔ لبانت بود
سرخ آمد، ترک ترک گل کرد
داغ قلب پر از شرارهٔ تو
راز یک زخم مشترک گل کرد
خوب شد قدری آب آوردند
تشنهلب جان ندادی آقاجان
تا لبت جان گرفت، فرمودی:
اَلسلام علیک یا عطشان
روز جمعه به وقت دلتنگی
میروی از دیار غم اما
صبح یک جمعه میرسد از راه
وارث سرخی شقایقها...
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
از #یمن از دمشق و غزه بگو
شیعۀ زخمهای مولا باش...
👇🏻درگاه پرداخت اینترنتی برای کمک به مردم مظلوم یمن:
🌐 http://www.leader.ir/fa/monies
کاروان دل
از #یمن از دمشق و غزه بگو شیعۀ زخمهای مولا باش... 👇🏻درگاه پرداخت اینترنتی برای کمک به مردم مظلوم
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله:
مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ
هر كس روزش را صبح كند در حالی که نسبت به امور مسلمانان بیتفاوت است، از آنها نيست؛ و هر كس بشنود مردى فرياد میزند «مسلمانها به دادم برسيد» و به کمک او نشتابد مسلمان نيست.
📗 الکافی، ج۲، ص۱۶۴
☑️ @karavanedel
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔸جان جهان🔸
جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
آب حیات زمزمههای زلال توست
جان میدهی به قلب بشر با ترنمت
«اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگیست
با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت
دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت
آه ای پدر به داد یتیمان خود برس!
تلخ است این زمانه بدون تبسمت
جانها هنوز تشنۀ درک حضور توست
تو حاضری و باز جهان میکند گمت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_صادق علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸شمیم بهشت🔸
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا کوچهباغهای بهشت
که غرق نور و تبسم کنی دقایق را
نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
مسیح عشقی و یک گوشهچشم تو کافیست
که با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تو ماه روشنِ من در قنوت نیمهشبی
هنوز سهم جهان است از تو تشنهلبی!
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی، همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شدهست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه...» نمایان است
کرانههای کرامت چه بیکران! چه وسیع!
گدایی حرمش اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
کلید معرفت اینجا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
مگیر از دل من یا رب این سعادت را
گدایی حرم اهلبیت عصمت را
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه می شود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔸مسیح آل محمد🔸
خدا نهاده در این چشمها صلابت را
شکوه و هیبت و آقایی و سیادت را
مسیح آل محمّد! بزرگ نصرانی،
چه خوب دیده کرامات چشمهایت را
چه کودکانه به عزم مصاف میآیند
نگاه نافذ تو رام کرده خلقت را
ز دشمنان خودت کی دریغ فرمودی
زلال معرفت و زمزم هدایت را
خدا به مرحمت گوشهچشم تو مولا!
گشوده بر همهٔ خلق باب رحمت را
تمام سعی تو این بود که بیاموزی
به شیعه سرّ بقا، معنی ولایت را
چقدر گفتی از آن آفتاب پنهان و...
حکایت ولی و انتظار و غیبت را
کسی که بی گل رویش در این زمستانها
گرفته رنگ خزان روزهای شادی ما
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#چارپاره
🔸شهید ولایت🔸
آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی
آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحۀ یاست
به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی
با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور
خاطر آسمانیات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغضهای شکستۀ ناگاه
چشمهایی که غصهها دارد
چشمهایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را؟
آمدی از مدینه تا ایران
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام، جان دادی
کوچههای مدینه هم دیدند
بانویی یکتنه قیامت کرد
از امام غریب خود آن روز
آه تا پای جان، حمایت کرد
تربتش بینشانه است اما
میرسد عطر و نفحۀ یاسش
از کنار ضریح بانویی
که شد آیینهدار احساسش
به هوای زیارتش هر بار
آمدم دلشکسته تا اینجا
گفتهام رو به صحن آیینه:
السلامُ علیکِ یا زهرا
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
هدایت شده از حکمت علوی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_عصر_علیه_السلام
#یوسف_رحیمی
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تورابا دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
@deabel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸آه از این شعله...🔸
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
غربتم را همه دیدند و تماشا کردند
بیپناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از دیدۀ نامحرم بود
همۀ روضه نهان بین نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا
گرچه زهرای من این اول راهِ من و توست
آه از این شعله که خاموش نگردد دیگر
آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸مجلس ختم علی🔸
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیدۀ خونبار ولی الله و...
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوز ترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیدۀ او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود
دست میشُست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود
بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
همه گفتند علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔸روضهٔ مادر🔸
ای اشک چارهای! غم کوثر نگفتنیست
باران! ببار! روضه سراسر نگفتنیست
با آنکه روضه خواندن ما با کنایه است
اما هنوز روضهٔ مادر نگفتنیست
تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ
آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنیست
جا مانده بین کوچه دل بیقرارمان
اما حکایت گل پرپر نگفتنیست
باران شوی اگر نود و پنج روز، باز
حال غریب مادر و دختر نگفتنیست
آنشب وصیتش به علی ناتمام ماند
باران گرفت... روضهٔ آخر... نگفتنیست
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#غزل_مثنوی
🔸فاطمهٔ دومین🔸
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی
عطر بهشت در نفست موج میزند
حالا دگر تو بانوی خلدبرین شدی
زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود
تو آمدی و این همه شورآفرین شدی
بیشک برای مادری زینب و حسین
شایستهای که فاطمهٔ دومین شدی...
با خود دوباره خاطرهها را مرور کن
از روزهای خوب مدینه عبور کن
این روزها که خاطرهها همدمت شدند
تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند
چندیست پارههای دلت رفتهاند آه
تو ماندهای و نمنم این اشک گاهگاه
با قلب تو حکایت هجران چهها نکرد
یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد
تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت
مانند چشم ابری تو آسمان گرفت
پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر
پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر
مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید:
مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید
یک شهر چشم منتظر و اشک بیامان
برگشته است از سفر عشق کاروان
برگشته با تلاطم اشک و خروش آه
دارد هزار خاطره از دشت و خیمهگاه
تو میرسی و روضه هم آغاز میشود
بغض از گلوی خاطرهها باز میشود
هرکس نشسته گوشهای و روضهخوان شده
اما سکینه با دل تو همزبان شده
همناله با دو چشم ترت، حرف میزند
از جای خالی پسرت حرف میزند:
یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو
یادش بخیر زمزمههای عمو عمو
یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا
شبها صدای پای علمدار کربلا
یادش بخیر مشک و علم در دو دست او
آرامش تمام حرم در دو دست او
در چشمهاش عشق و نجابت خلاصه بود
او ترجمان شور و شکوه و حماسه بود
سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو
نامآور تمام عرب بود ماه تو
داغ تو تازهتر شده با حرفهای او
وقتش شده تو روضه بخوانی برای او
رو میکنی به او که فدایت سکینه جان
جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان
شاید نگاه توست به قدّ خمیدهام
یا اینکه شرم میکنی از اشک دیدهام
دیگر شکسته قامت امالبنین، بخوان
از روضههای ماه من ای نازنین، بخوان
نامآوران به شوکت او بُردهاند رشک
در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟
از چشم خون گرفته برایم سخن بگو
از ماجرای تیر سهشعبه به من بگو
آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه
دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه
شرمندهام ز روی تو و مادرت رباب
شرمندهام اگر نرسیده به خیمه آب
قلب مرا ولی تو رها از ملال کن
آرام جان من! پسرم را حلال کن
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#قصیدهواره
🔸ای بهار بیخزان🔸
ای بهشت جاودان، ای ملیکۀ جهان
ای گل محمدی، ای بهار بیخزان
بضعة النبوتی، حُجَةٌ علی الحُجَج
اسم آسمانیات، سُبحۀ فرشتگان
طاهره، مطهره، عالمه، معلمه
وافیه، سماویه، حُرّه، حانیه، حَصان
ای حبیبۀ خدا، ای عزیز مصطفی
لایق تو کیست کیست؟ جز امیرمؤمنان
هم بهشت مصطفاست، آن نگاه غرق مهر
هم بهشت مرتضاست، آن نگاه مهربان
وصلههای چادرت، رشتۀ نجات خلق
بوریای خانهات، سرپناه آسمان
ای سحابِ رحمت و مغفرت دعای تو
سجدههای روشنت، چلچراغ عرشیان
ای قنوت مستجاب، آفتاب در حجاب
هر طرف نشانهایست، از تو ماه بینشان
ای نماز ناتمام، ای قیام مستدام
خطبۀ تو باشکوه، ندبۀ تو بیامان
ای رضایت خدا، بسته بر رضایتت
وصف قهر و مهر تو، وصف دوزخ و جنان
آستان رحمتت، نور، روشنا، امید
وسعت سخاوتت، بیکران و بیکران
پر شده مشام شهر، از شمیم یاس تو
از بهشت خانهات، عطر «تنفقوا» وزان
دست خالی آمده، سائلی غریبوار
آن یتیم بیقرار، این اسیر نیمهجان
در بهار لطف تو، «یطعمونَ» داده گل
روزۀ سه روزهات، بینیاز از آب و نان
نور و قدر و هل أتی، فجر و کوثر و ضحی
لحظه لحظۀ تو را، آیه آیه ترجمان
بیتهای ما کجا؟ قدر و هل أتی کجا؟
برتر از گمان ما، ساحت تو همچنان
در مدیح تو هنوز، واژهها چه ابترند
ای فراتر از سخن، ای رساتر از بیان
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔸آینۀ محمد 🔸
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم
این بالها شبیه وبالاند، اَبترند
وقتی به سیر عالم معنا نمیرسیم
این چشمهای خیس و تهیدست شاهدند
بیتو به جلوهزار تماشا نمیرسیم
تا بیکرانههای حضور الهیات
پر میکشیم روز و شب اما نمیرسیم
باشد اگر تمام جهان زیر پایمان
حتی به خاک پای تو مولا نمیرسیم
این حرفها نشانۀ تقصیر فهم ماست
حیران شدن میان صفات تو سهم ماست
دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری!
از مرز عقلهای زمینی فراتری
ای بیکرانه! نامتناهیست وصف تو
آیینۀ صفات الهیست وصف تو
مبهوت جلوههای جلالت کمیتها
کی میرسد به درک کمال تو بیتها
ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است
این شعرها بهانۀ عرض ارادت است
هفت آسمان به درک حضورت نمیرسد
خورشید تا کرانۀ نورت نمیرسد
محراب را که عرصۀ معراج میکنی
جبریل هم به گرد عبورت نمیرسد
چشم مدینه محو سلوک دمادمت
بوی بهشت میوزد از خاک مقدمت
عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد
دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد
مثل نسیم در به در کوچهها شدیم
تا با شمیم احمدیات آشنا شدیم
ای مظهر فضایل پیغمبر خدا
آیینۀ شمایل پیغمبر خدا
شایستۀ سلام و تحیّات احمدی
احیا کنندۀ کلمات محمدی
نور علی و فاطمه در تار و پود توست
شور حسین و حلم حسن در وجود توست
قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست
تفسیر بیکران معانی حدیث توست
قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است
هرکس به آیهای ز مقام تو عارف است
روشنترین ادلّۀ علمیست سیرهات
وقتی که حجّتاند به عالم عشیرهات
هرکس که تا حضور تو راهی نمیشود،
علمش به جز زیان و تباهی نمیشود
هر قطره که به محضر دریا نمیرسد
سرچشمۀ علوم الهی نمیشود
بیبهره است از تو و انفاس قدسیات
اندیشهای که نامتناهی نمیشود
جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست
آقای من اگر تو نخواهی نمیشود
فردوس دل اسیر خیال تو میشود
آیینه محو حسن جمال تو میشود
دریاب با نگاه رحیمت دل مرا
وقتی که بیقرار وصال تو میشود
یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا
تا بیکرانۀ ملکوتت ببر مرا
سائل کنار ساحل لطفت چگونه است
دستان با سخاوت دریا نمونه است
من را که مبتلای خودت میکنی بس است
اصلاً مرا گدای خودت میکنی بس است
قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد
دلبستۀ خدای خودت میکنی بس است
در خلوت نماز شبت مثل فاطمه
شایستۀ دعای خودت میکنی بس است
شبهای جمعه سمت مدینه که میبری
دلتنگ کربلای خودت میکنی بس است...
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#امام_جواد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸تفسير أعطينا🔸
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
میبارد انوار کرم از هر کرانه
شبهای دلگير زمين پايان گرفته
از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش
آرى دعای حضرت جانان گرفته
نسل امامت میشود پاينده با او
از برکتش دلهای شيعه جان گرفته
او میرسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد
::
عالم همه قطره اگر دريا تو هستی
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستی
ماندهست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه
روشنترين تفسير أعطينا تو هستی
مانند کوثر چشمۀ جاری نوری
با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی
ای که دل از بابا ربوده خندههایت
آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی
ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
::
چشمان تو خورشيد هر اهل يقينیست
چشمان تو جنت! نه جنتآفرينیست
با عشق تو قلبی نمیسوزد در آتش
در هر نگاه روشنت خُلدِبرينیست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلی
هر رشته از مهر شما حبلالمتينیست
من روزی هر سالهام را از تو دارم
چشمان من بر دستهای نازنينیست
جود تو دارد جلوههای هل اَتایی
مولا! شفيع ما به درگاه خدايی
::
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
جز آستان تو پناهی که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم
دلهای ما پروانۀ باب الجواد است
هر شب دل من در هوای کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است
✍🏻 #یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
☑️ @Yusof_Rahimi
#امام_علی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔸عبادت عالم🔸
مولا برای از تو سرودن غزل کم است
تلمیح و استعاره، مجاز و بدل کم است
باید برای مدح تو قرآن ناب خواند
شعر و خطابه، قصه و ضربالمثل کم است
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است
باید برای مدح تو از صبح بدر گفت
هیجای نهروان و شکوه جمل کم است
ای دست اقتدار خدا، فارس العرب!
اصلا برای شأن تو تعبیر «یل» کم است
شد شهره در میان عرب تکسواریات
آوازههای صاعقۀ ذوالفقاریات
ای آفتاب علم و یقین یا ابوتراب
همواره در مدار تو دین یا ابوتراب
صبح نگات شمس ضحی یا ابالحسن
تار عبات حبل متین یا ابوتراب
از ابتدای خلقت خود کسب فیض کرد
در محضر تو روح الامین یا ابوتراب
الطاف بیکران تو ای قبلهگاه جود
میبارد از یسار و یمین یا ابوتراب
در رستخیز صبح قیامت برای ما
عشق تو است حصن حصین یا ابوتراب
با عطر و بوی هر نفست در مشام شهر
جاری شدهست خُلدبرین یا ابوتراب
چشمان روشن تو بهشت پیمبر است
اصلاً سرشت تو ز سرشت پیمبر است
تفسیر کن برای همه محکمات را
اسرار ناب آیۀ صبر و صلات را
مولای من تمام صفاتت الهی است
آیینهای تلألؤ انوار ذات را
شرط حیات طیبه نور ولایت است
از ما مگیر حضرت عشق این حیات را
با نعمت ولایت تو از ازل، خدا
بیشک گشوده بر همه باب نجات را
یک لحظه در ولایت تو شک نمیکند
هر کس شنیده زمزمۀ کائنات را
تو آمدی کمی به زمین، آسمان دهی
تا که تجلیات خدا را نشان دهی
تسبیح انبیاء معظم علی علیست
نقش لب پیمبر خاتم علی علیست
رمز نجات حضرت موسی میان نیل
فریاد استغاثۀ آدم علی علیست
رمز تقرب همۀ اهل کائنات
آوای هر فرشته دمادم علی علیست
لبیک کعبه و حجر و مسجد الحرام
زیباترین ترنم زمزم علی علیست
هر گوشه را که مینگرم ذکر خیر توست
آقای من عبادت عالم علی علیست
تو آمدی و عزت توحید پا گرفت
نور خدا زمین و زمان را فرا گرفت
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel
#شعر_عاشورایی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔸زخم سیب🔸
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظهای که بوسه زده زخم سیب را
هر چند دستبسته... رقم زد چه با شکوه
در کربلا حماسهٔ أمن یجیب را
با کاروان نیزه چهل منزل آمده
این راه پر فراز بدون نشیب را
کوبید صبح قافله بر طبل روزگار
رسوایی اهالی شام فریب را
با خطبههای ناله و اشکش غروبها
تفسیر کرد غربت «شیب الخضیب» را
جانش رسید بر لبش از دست خیزران
طاقت نداشت طعنهٔ تلخ رقیب را
میریخت عطر سیب نفسهای خستهاش
در جان باغ، وعدهٔ صبحی قریب را
#یوسف_رحیمی
☑️ @karavanedel