eitaa logo
کاروان دل
470 دنبال‌کننده
122 عکس
9 ویدیو
0 فایل
🔸کانال نوحه‌ها: ☑️ eitaa.com/nouheh 🔸کانال آثار: ☑️ eitaa.com/yusof_rahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔸شبیه مادر...🔸 با سر رسیده‌ای! بگو از پیکری كه نیست از مصحف ورق‌ورق و پرپری كه نیست سر می‌نهم به سردی این خاک‌ها... کجاست دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟ باید برای شستن گل‌زخم‌های تو باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه! شایسته بود شأن تو را منبری که نیست آزاد شد شریعه همان عصر واقعه یادش به‌خیر ساقی آب‌آوری که نیست تشخیص چشم‌های تو در این شب کبود می‌خواست روشنایی چشم تری که نیست دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت: حالا شدی شبیه همان مادری که نیست ☑️ @karavanedel
علیهاالسلام 🔸دخترت را می‌شناسی؟🔸 اگرچه مثل گل مثل پری بود ولی بال و پرش نیلوفری بود گِلش را با غم زهرا سرشتند دو چشم نیلی ارث مادری بود نظر کن بر دل خونبار زینب که افتاده گره در کار زینب سه‌ساله گم شده در بین صحرا ببین می‌بینی‌اش سالار زینب نمانده جان برای آه و ناله مسیر قافله شد دشت لاله امان از این همه خار مغیلان چه خونی رفته از پای سه‌ساله ندارد همدمی جز اشک و ناله شده چشم کبودش باغ لاله چه می‌خواهد خدایا تازیانه مگر از جان زهرای سه ساله نگاه پرپر او حرف می‌زد همه بال و پر او حرف می‌زد سکوتش بود یک دنیا مصیبت تمام پیکر او حرف می‌زد گل اشک از نگاهم چیده بودم یتیمی را دگر فهمیده بودم به من گفتند بابایت سفر رفت ولی من نیزه‌ها را دیده بودم غریبی، بی‌قراری، آه سخت است غمِ چشم انتظاری، آه سخت است بفهمی که در این دنیای تاریک دگر بابا نداری، آه سخت است اگر غم را، ز چشمانم نخوانی چه باید کرد با بی‌همزبانی تو که رفتی شبی تا دیر راهب بیا یک شب خرابه میهمانی شبم بی تو نگردد طی! می‌آیی؟ بگو خورشید روی نی! می‌آیی؟ شدم جان بر لب از داغ تو بابا به دیدار رقیه کی می‌آیی؟ پدر جان! کوثرت را می‌شناسی؟ گل نیلوفرت را می‌شناسی؟ نگاهی کن به حال و روزم امشب ببینم دخترت را می‌شناسی! ز خاطر برده‌ام چشم ترم را همه گلزخم‌های پیکرم را از آن وقتی که دیدم نیمهٔ شب کبودی‌های روی مادرم را تحمّل دارد این چشمان تر؟ نه تحمل دارد اما اینقدر! نه به لب آمد دگر جان رقیه بیا بابا ولی حرفِ سفر! نه نمانده راه چاره آه بابا نگاهم پر ستاره آه بابا اگر می‌پرسی از حال رقیه نپرس از گوشواره آه بابا چه دلگیر است بی‌تو بی‌پناهی نگاهی کن به حال من، نگاهی برای پر زدن از این خرابه بهانه دارم امشب تا بخواهی انیس شیون و آهِ رقیه شدی بر نیزه‌ها ماهِ رقیه ببر با خود مرا، خیری ندارد پس از تو عمر کوتاهِ رقیه نگاهی نیمه‌جان و بی‌رمق داشت دو چشم خونجگرتر از شفق داشت چه کرده خیزران با قلب دختر اگر جان داد از داغ تو حق داشت گل نیلوفر تنها، رقیه شهید غربت بابا، رقیه گرفتاران عالم دم بگیرید: «رقیه یا رقیه یا رقیه» گرفتم، از خودِ زهرا گرفتم نه یک حاجت که یک دنیا گرفتم به لطف دست‌های کوچک تو من امشب کربلایم را گرفتم ☑️ @karavanedel
علیهاالسلام 🔸کوچه‌های کنعانی🔸 بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! ☑️ @karavanedel
علیهاالسلام 🔸شبیه مادر...🔸 با سر رسیده‌ای! بگو از پیکری كه نیست از مصحف ورق‌ورق و پرپری كه نیست سر می‌نهم به سردی این خاک‌ها... کجاست دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟ باید برای شستن گل‌زخم‌های تو باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه! شایسته بود شأن تو را منبری که نیست آزاد شد شریعه همان عصر واقعه یادش به‌خیر ساقی آب‌آوری که نیست تشخیص چشم‌های تو در این شب کبود می‌خواست روشنایی چشم تری که نیست دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت: حالا شدی شبیه همان مادری که نیست ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
علیهاالسلام 🔸کوچه‌های کنعانی🔸 بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
علیهاالسلام 🔸کوچه‌های کنعانی🔸 بیا که خانۀ چشمم شود چراغانی اگر قدم بگذاری به چشم بارانی بیا که بی‌تو نیامد شبی به چشمم خواب برای تو چه بگویم از این پریشانی؟ چرا کنم گله از روزهای دلتنگی؟ تو حال و روز دلم را نگفته می‌دانی! نه دل بدون تو طاقت می‌آورد دیگر نه تو اگر که بیایی همیشه می‌مانی چه کرده با دل من داغ، دور از چشمت چه کرده با دلم این گریه‌های پنهانی ببین سراغ تو را هر غروب می‌گیرم قدم قدم من از این کوچه‌های کنعانی نسیم مژدۀ پیراهن تو را آورد نسیم آمده با حال و روز بارانی نسیم آمده با عطر عود و خاکستر نسیم آمده با ناله‌ای نیستانی بیا که دختر تو نیست ماندنی بی‌تو بیا که کُشت مرا این شب زمستانی! ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi
علیهاالسلام 🔸قصهٔ مهمانی من🔸 بی تو احساس غریبی‌ست پریشانی من شده‌ای با خبر از گریهٔ پنهانی من؟ رفتی و دور و برم پر شده از ابر سیاه مثل خورشید بیا در شب بارانی من آمدم کوچه به کوچه پی تو شهر به شهر تا که شد دربه‌دری خسته ز حیرانی من همه‌جا با تو شده سربه‌سر از عطر بهار تو بیا تا برود شام زمستانی من باغ ما پر شده از یاس، بنفشه، لاله می‌رسد با قدمت فصل گل‌افشانی من آمدی نیمهٔ شب، سر زده، گلگون‌چهره همه‌جا پر شده از قصهٔ مهمانی من ✍🏻 ☑️ @karavanedel ☑️ @Yusof_Rahimi