#ورود_کاروان_به_شام
بدتر از شام، غمی بین مصیبات نبود
بین این شهر، کسی اهل مراعات نبود
جگرم سوخته، بعد از سه شب و روز، حسین
حق ما دیدنِ دروازه ی ساعات نبود
مردها مست و زنان جامه ی نو پوشیدند
شام که جای گذر کردنِ سادات نبود
تا شنیدیم، فقط فحش و اهانت بوده
بر لب هیچ کسی ذکرِ تحیات نبود
نیزه ها را وسط قافله می آوردند
در مسیری که بجز لشگر الواط نبود
در برِ ناقه ام ای کاش علی اکبر بود
سایه ی بر سر این قافله، هیهات نبود
بین اطفال هراسان، سر بازار شلوغ
سهم زینب به خدا غیر مکافات نبود
با که گویم که رساندند مرا بزم شراب
بدتر از این غمِ جانسوز، مجازات نبود
باده را روی لبت ریخت و شد آب وضو
بی خیالت ولی آن دشمن بد ذات نبود
بی سبب نیست جراحات لبت بدتر شد
چوب دستی که مداوای جراحات نبود
چند موضع ز دهانت شده پرخون و غمی...
بدتر از این به دل اهل مناجات نبود
بست احرام رقیه که به وصلت برسد
گرچه این وادیِ ویران شده میقات نبود
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
6. خوشم از رعایای 94.mp3
زمان:
حجم:
10.51M
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
با نفس گرم مداح اهلبیت (ع)
#استاد_حیدر_زاده
#قسمت_اول : شعرخوانی
خوشم از رعایای شمس الشموسم
گرفتار عشق انیسَ النفوسم
کجا بی پناهم در این وادیِ عشق
پناهنده ی لطفِ سلطان طوسم
اگر بدترین بنده باشم که هستم
میان حریمش ، سراپا خلوصم
شفا میدهد خاکِ روی لبانم
اگر خاکِ صحن رضا را ببوسم
دهان وا نکردم به مدح بزرگی
فقط حرف سلطان بوَد بر لبانم
امیر عطوفم سلامٌ علیکم
امام رئوفم سلامٌ علیکم
آقا جان :
چه خوب است
پشت و پناهم تو هستی
همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی
اگر رو سپیدم غلام تو هستم
امیدم اگر رو سیاهم تو هستی
چه پیوند خوبی است بین من و تو
منم رعیت و پادشاهم تو هستی
خودت تا به مشهد دلم را کِشاندی
غبار دلم را به لطفت تکاندی
به این دل که پر زد سویت عاشقانه
بده گوشه ای از حرم آشیانه
رضاجان ، رضاجان ،
رضاجان ، رضاجان
شده ذکر تسبیح مان ، دانه دانه
نوای مرا میخری از کرامت
میان نواهای نقاره خانه
شاعر : #محمد_جواد_شیرازی
.
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است
حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است
چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است
دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است
گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ
آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ
کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد
چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد
مادری روی زمین در بغلش فرزندی است
آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است
کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند
آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند
صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد
غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد
همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت
دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت
شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟!
تو اراده بنما تا که ورق برگردد
ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی
تو یداللهی و مافوق ایادی هستی
چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم
گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم
عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است
بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است
بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون
قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون
آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد
پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه ندیدی وفاداری از من
مبادا دمی چشم برداری از من
خجالت زده هستم آقا که سر زد
بدون توجه، گنهکاری از من
همیشه به ذکر و دعا رفع کردی
هزاران گزند و گرفتاری از من
چرا کم به یادت می افتم، مگر که...
خدایی نکرده تو بیزاری از من؟!
امام زمانم، دعاهای خیرت
دوا کرده هرگونه بیماری از من
مرا یک سحر راهی کربلا کن
بیا و سحر کن شب تاری از من
بجز گریه بر داغ جد غریبت
متاعی ندارم، خریداری از من؟
بمیرم بر احوال زینب که فرمود:
کجایی حسینم، خبر داری از من؟!
سرت را شکستند بین شلوغی
ولی برنیامد دگر کاری از من
در این بی کسی ها، شبیه گذشته
بیا و خودت کن هواداری از من
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_زمان
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه ندیدی وفاداری از من
مبادا دمی چشم برداری از من
خجالت زده هستم آقا که سر زد
بدون توجه، گنهکاری از من
همیشه به ذکر و دعا رفع کردی
هزاران گزند و گرفتاری از من
چرا کم به یادت می افتم، مگر که...
خدایی نکرده تو بیزاری از من؟!
امام زمانم، دعاهای خیرت
دوا کرده هرگونه بیماری از من
مرا یک سحر راهی کربلا کن
بیا و سحر کن شب تاری از من
بجز گریه بر داغ جد غریبت
متاعی ندارم، خریداری از من؟
بمیرم بر احوال زینب که فرمود:
کجایی حسینم، خبر داری از من؟!
سرت را شکستند بین شلوغی
ولی برنیامد دگر کاری از من
در این بی کسی ها، شبیه گذشته
بیا و خودت کن هواداری از من
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه ندیدی وفاداری از من
مبادا دمی چشم برداری از من
خجالت زده هستم آقا که سر زد
بدون توجه، گنهکاری از من
همیشه به ذکر و دعا رفع کردی
هزاران گزند و گرفتاری از من
چرا کم به یادت می افتم، مگر که...
خدایی نکرده تو بیزاری از من؟!
امام زمانم، دعاهای خیرت
دوا کرده هرگونه بیماری از من
مرا یک سحر راهی کربلا کن
بیا و سحر کن شب تاری از من
بجز گریه بر داغ جد غریبت
متاعی ندارم، خریداری از من؟
بمیرم بر احوال زینب که فرمود:
کجایی حسینم، خبر داری از من؟!
سرت را شکستند بین شلوغی
ولی برنیامد دگر کاری از من
در این بی کسی ها، شبیه گذشته
بیا و خودت کن هواداری از من
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
اگرچه ندیدی وفاداری از من
مبادا دمی چشم برداری از من
خجالت زده هستم آقا که سر زد
بدون توجه، گنهکاری از من
همیشه به ذکر و دعا رفع کردی
هزاران گزند و گرفتاری از من
چرا کم به یادت می افتم، مگر که...
خدایی نکرده تو بیزاری از من؟!
امام زمانم، دعاهای خیرت
دوا کرده هرگونه بیماری از من
مرا یک سحر راهی کربلا کن
بیا و سحر کن شب تاری از من
بجز گریه بر داغ جد غریبت
متاعی ندارم، خریداری از من؟
بمیرم بر احوال زینب که فرمود:
کجایی حسینم، خبر داری از من؟!
سرت را شکستند بین شلوغی
ولی برنیامد دگر کاری از من
در این بی کسی ها، شبیه گذشته
بیا و خودت کن هواداری از من
#محمد_جواد_شیرازی
#امام_زمان
.
.
#مناجات_با_امام_زمان
#امام_زمان_عج
#امام_زمان_عج_محرم_و_صفر
بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی
عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی
در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت
آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی
تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم
ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی
از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم
از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی
جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت
آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی
ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی...
هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی
هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت
خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی
مانند والدینم، گریه کن حسینم
این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی
عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن
دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_زمان
.
.
#مناجات_با_امام_حسین علیه_السلام
#شب_جمعه
وبذکرك عاش قلبی...
شب زیارتی است و حرم صفا دارد
دلم هوای سحرهای کربلا دارد
فدای معرفتت، در بهشت روضه ی تو
هنوز لات محله برو بیا دارد
به حشر، روزی حبت به پاست در قلبش
هر آن که خیمه ی این روضه را به پا دارد
حسین... زندگی من، حسین... یار دلم
کجا بدون تو این زندگی بها دارد؟!
بگو به مادرت این سینه زن، زمین خورده
بگو حساب مرا از همه سوا دارد
به گونه ام نم اشکی چکید و این گریه
هر آن چه سِر نهان است، برملا دارد
هزار بار بمیرم به شوق دیدارت
دوباره زنده شوم از نو، باز جا دارد
اگرچه میل دل نوکران زیارت توست
دلت تمایلِ دیدار مجتبی دارد
به جز حرارت جاوید ماتمت، هر غم
زوال دارد و تاریخ انقضا دارد
بهای گریه برایت ز بس گرانقدر است
حبیب، آرزوی گریه بر تو را دارد
عجیب نیست، شب جمعه، دل پریشانم
کنار قتلگهت، مادرت نوا دارد
هزار و نهصد و پنجاه ضربه یعنی چه؟!
نظاره بر بدنت بِنت مرتضی دارد
تن به روی زمین مانده، دیدنش سخت است
سر به نیزه، خودش روضه ای جدا دارد
کفن نشد بدنت، فاطمه دلش خون شد
فقط برای تو این کوفه بوریا دارد
#محمد_جواد_شیرازی ✍
#امام_حسین