ای خدا ما چنین ائمه و رهبرانی را داریم
ولی حیف که :
شیر را بچه بدو ماند همی
تو به پيغمبر چه می مانی بگو!
چه نگاهی داشتند به مسائل :
راوی گوید: شخصی به حضور امام حسن مجتبی علیه السلام رسید و عرضه داشت:
فلانی از شما بدگویی می کرد!
امام به جای تشویق، چهره درهم کشید و فرمود:
تو مرا از دو جهت به زحمت انداختی!!!
یکی اینکه غیبت یک مسلمان را شنیدم باید استغفار کنم درباره خود.
و از اینکه گفتی آن شخص با بدگویی از من مرتکب گناه شده است بایستی برای او نیز دعا و استغفار کنم.
أتاهُ رَجُلٌ فَقالَ: إنّ فُلاناً يَقَعُ فيكَ، فقال: ألقَيتَني في تَعَبٍ، أُريدُ الآنَ أن أستَغفرَ لي ولَهُ."
بحار الأنوار جلد ۴۳ ص ۳۵۰
#داستان
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
واژه یاب:
#دعا
#غیبت
#سخن_چینی
#نمامی
#امام_حسن_مجتبی علیه السلام
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
برداشتها:
1️⃣نمونه ای از کرامت امام حسن علیه السلام
2️⃣شبوه برخورد با کسی که سخن چین است چگونه باشد؟
3️⃣شیوه برهورد با مشی که غیبت ما را مرده چطور باشد؟
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
https://eitaa.com/kashkole_tabligh
#داستان_آموزنده
🔆عنايت امام كاظم عليه السلام به شيعيان
روزى هارون الرشيد مقدارى لباس از جمله جبّه زرباف سياه رنگى را - كه پادشاه روم به هارون فرستاده بود - به عنوان قدردانى به على بن يقطين ، هديه كرد.
على بن يقطين تمام آن لباسها، همراه همان جبه و مبلغى پول و خمس اموال خود را كه معمولا به حضرت مى داد، به محضر امام كاظم فرستاد. امام عليه السلام پول و لباسها را قبول كرد اما جبه را به وسيله آورنده بازگرداند و نامه اى به على بن يقطين نوشت و در آن تاءكيد كرد جبه را نگهدار و آن را هرگز از دست مده ! چون به زودى به آن نيازمند خواهى شد.
على بن يقطين علت برگرداندن جبه را نفهميد و به شك افتاد در عين حال آن را محفوظ نگه داشت .
چند روز گذشت ، على به يكى از غلامان خدمتگزارش خشمناك شد و او را از كار بركنار كرد. غلام متوجه بود على بن يقطين هوادار امام كاظم است ، ضمنا از فرستادن هديه ها نيز باخبر بود لذا پيش هارون رفت و از او سخن چينى كرد، گفت :
على بن يقطين موسى بن جعفر را امام مى داند و هر سال خمس اموال خود را به ايشان مى فرستد، به طورى كه جبه اى را كه خليفه براى احترام از وى داده بود همراه خمس اموال فرستاد.
هارون الرشيد بسيار غضبناك شد گفت :
بايد اين قضيه را كشف كنم اگر صحت داشته باشد على را خواهم كشت . همان لحظه دستور داد على را بياوريد همين كه آمد، گفت :
جبه اى را كه به تو دادم چه كردى ؟
گفت : نزد من است آن را عطر زده ، در جعبه اى در بسته محفوظ نگه مى دارم ، هر صبح و شام در جعبه باز كرده به عنوان تبرك آن را مى بوسم و دوباره به جايش مى گذارم .
هارون گفت : هم اكنون آن را بياور!
على گفت : هم اكنون حاضرش مى كنم ، به يكى از غلامان خود گفت :
برو كليد فلان اتاق را از كنيز كليددار بگير اتاق را كه باز كردى فلان صندوق را بگشا! جعبه اى را كه رويش مهر زده ام بياور! طولى نكشيد غلام جعبه مهر شده را آورد و در مقابل هارون گذاشت . دستور داد جعبه را باز كردند.
هنگامى كه هارون جبه را با آن كيفيت ديد كه عطرآگين است خشمش فرو نشست ، به على بن يقطين گفت :
جبه را به جايش بازگردان و به سلامت برو! هرگز حرف سخن چينان را درباره تو نخواهم پذيرفت و نيز دستور داد به على جايزه بدهند.
سپس امر كرد به سخن چين هزار تازيانه بزنند در حدود پانصد تازيانه زده بودند كه از دنيا رفت .
📚بحار: ج 48، ص 137.
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
1️⃣گاهی بخاطر #کینه متوسل به #سخن_چینی و #نمامی میشویم اما به نتیجه دلخواه نمیرسیم بلکه دچار دردسر میشویم
2️⃣اگر کسی مطیع #امامت باشید اهلبیت علیهم السلام او را محافظت و کفایت می کنند
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷